Wednesday, 31 October 2012

ما دمو کر اسی داشت بسیار زیاد!!!

 
دیدین شرط سنی برای شرکت در انتخ ابات رو چه جوری گذاشتن؟ یعنی محشره! این یکی حق نداره بیاد، چون سنش کمه! اون یکی حق نداره بیاد، چون سنش زیاده! الان وقتشه که یکی شیطنت کنه یکی رو در وسط بازه سنی!! پیدا کنه! اونوقت احتمالا یه کروشه باز می کنن که مجموعه A منهای اعداد ۴۹، ۶۳ و ۵۳!! یعنی آی من عاشق ای دمو کرا سی مون ام!!!

پ. ن. کاش شرط خوشگلی هم براش می ذاشتن!!!


راوی غیرقابل اعتماد!!

  

یکی به این مینا یاد بده که وقتی می گه بآآ! (شما بخونین بابا!) دارم می گم... بعدش باید یه چیزی بگه!! همینطوری آدم رو تو انتظار می گذاره، پر می زنه می ره!


Tuesday, 30 October 2012

Us Barninians!!!

 
یعنی فکر کن رو یوتیوب وقتی ویدیو داره لود می شه، یه پیغام میاد که wait for it...!!! بارنی اساسا همه مون رو دیوونه کرده!!




فلسفه زندگی در ایستگاه اتوبوس!



تو ایستگاه اتوبوس دارم سعی می کنم با دوست سنگالی تماس بگیرم. دستام یخ  بسته و حرصم دراومده. نمی دونم چی تو صورتم هست که پیرمردی که نشسته رو نیمکت می پرسه چیه دختر جوون؟ خوبی؟ می خندم. می گم خوبم. فقط سرده! می گه خب زندگی همینه دیگه! گاهی سرده!! یعنی الان یه فیلم کیارستمی بود من به درک جدیدی از زندگی دست یافته بودم!!!


Rime of the Ancient Mariner

 
شعر کالریج در اجرایی برلسک-کاباره-پانک (یعنی فقط از خودشون برمیاد این سه تا رو قاطی کردن!!) در Festival Temps d'Image توسط The Tiger Lillies و مارک هالتسن!! لینک اصلی مال سایت ARTE هست. ولی یه اجرای زنده هم چند وقت پیش داشتن که رو یوتیوبه. همین که می بینین. یعنی این کلمه ها  و این برداشت از شعر کلاسیک کالریج!! حرف نداره! تازه روح شعر رو هم کاملا حفظ کرده! اگر تونستین نخندین!!






سخنران های بی ادب! لقمان های مودب!

 
شما هم سخنرانی ها، نامه ها و افاضات بعضی ها رو می خونین، احساس خود-لقمان بینی بهتون دست می ده؟ دیدین چقد آقایان برای ادب کردن (ببخشید! منظور با ادب کردن بود؟) ما زحمت می کشن دستشون درد نکنه؟




:D

 
درباره جه اد و شه ادت اسل امی می پرسه. منم تشریف می برم بالای منبر و توضیحات مبسوط می دم درباره اینکه چرا باید شهید شد، شهیدا از کجا میان، به کجا می رن، تو نهراش چی داره و اینا. یه کم فکر می کنه، بعد می گه چه بهشتِ پورنوگرافیکی! دختره گیس سفیدِ چشم بریده!

پ. ن. یه ساعته یادم می افته، گربه چشایر می شم. خداییش تا حالا اینجوری به قضیه نگا نکرده بودم! تقصیر خودمه که حواسم نبود یک عدد فرانسوی، شونزده سال دینیِ جرات دارین نظر بدین سر کلاس، شیکمتونو سفره می کنیم نخونده!!


Monday, 29 October 2012

Skyfall



Director: Sam Mendes
Starring
Daniel Craig
Judy Dench
Ralph Fiennes
Javier Bardem
Albert Finney
Neomi Harris
Ben Wishaw
143 min. England and USA, 2012

معمولا فیلم هایی که نونصد تا ستاره توشون هست، یه آش شعله قلمکارِ چرندی از آب در میان! ولی این یکی... به قول مینا واااااایییی! واییی!!! یعنی نه تنها یکی از بهترین فیلم های بانده، نه تنها کارگردانی چه تو بخش اکشن و چه تو لحظات روانشناسی معرکه است، نه تنها فیلمنامه حرف نداره، نه تنها یه تیتراژ محشر داره که خودش یه فیلم جداست، نه تنها آواز ادل رو تیتراژ اصلا خاص کرده فیلم رو، نه تنها یه جودی دنچ داره که تو هر صحنه مبهوتت می کنه، نه تنها دنیل کریگ یکی از بهترین بازی هاش رو ارائه داده، نه تنها خاوریر باردم یکی از بهترین بدمن های بانده، نه تنها رلف فاینس و بن ویشا عالی اند، (و خیلی نه تنها های دیگه!) بلکه یه ادای دین محشره به اسطوره باند در پنجاهمین سالگرد ساخته شدن اولین جیمز باند.

۱. کارگردانی سم مندس معرکه است. صحنه های اکشن، مخصوصا ۱۵ دقیقه اول، نفس گیرند. اما چون مندس پشت دوربین بوده، کلی جنبه های روانشناسانه و زیبایی شناسی به فیلم اضافه شده. به عنوان مثال وقتی ام به ایو دستور شلیک می ده و ایو می گه agent down! جودی دنچ به صحنه پشت می کنه و می ایسته به سمت پنجره که پشتش بارون میاد. دوربین تو یه نمای متوسط ام. رو نشون می ده که کاملا به خودش مسلطه در حالیکه میزانسن صحنه روی گریه و احساساتی که ام. نشون نمی ده متمرکز می شه. از پنجره بارون زده کات می شه به آبشاری که باند توش شناوره و یه دفه می ریم تو تیراژ و آهنگ معرکه ادل که می خونه Whenthe sky falls...! مندس به خوبی می دونسته که بیننده منتظر کلیشه های بانده. (تو سینمایی که من فیلم رو دیدم، هم همسن های شان کانری نشسته بودن و هم کوچیکتر از من!!) مسلمه که باند نمی میره، اونم اول فیلم! معلومه که حداقل یک بار عبارت Bond! James Bond رو به زبون میاره!!
حتما چند تا زن جذاب این وسط میان و می رن! تم موسیقی باند که معروف تر از اونه که بشه ندیده اش گرفت. پس مندس همه این تکه ها رو با کمی چاشنی طنز کنار هم می چینه (مثلا هر جا باند به غیرتش برمی خوره یا تصمیم می گیره، تم اصلی باند رو می شنویم!) و به جاش چنان رو شخصیت ها متمرکز می شه که فکر کنم عمیق ترین فیلم رو تو مجموعه فیلم های بیست و سه تایی باند (اعتراف می کنم که ده-دوازده تا بیشتر ندیدم!! اونم بیشتر شون کانری ها رو!) ساخته باشه
 
۲. جودی دنچ محشر نازنین!!! یکی از دلایلی که من باندها رو می دیدم اصلا جودی دنچ بود!! یه بار دیگه، دنچ یه زن مقتدر رو به تصویر کشیده! تو درام روانشناختی مندس، ام. مادرسالاریه که فرزندانش رو با انتظاراتش له می کنه در حالیکه پسرهای سرسپرده اش حاضرن به خاطرش (باند) یا همراهش (سیلوا) بمیرن!!
اینکه جاسوس ها از بین یتیم ها، انتخاب می شن و اینکه هم باند و هم سیلوا، ام. رو یه مادر نامتعارف می بینن، بی دلیل نیست. شاید به همین دلیله که باند، ام. رو تو خونه بچگی اش مخفی می کنه و قبل از اینکه سیلوا وارد کلیسا بشه، سنگ قبر مادر باند رو می بینیم که اسمش با ام. شروع می شه. یادم نمیاد تو هیچ فیلم دیگه ای گریه جیمز باند یا بدمن فیلم رو دیده باشیم. ام. تو این فیلم چه با زندگی اش و چه با مرگش، قهرمان و ضد قهرمان فیلم رو به گریه می اندازه!! دنچ بی نظیره وقتی بعد از همه اون ماجراها که بهترین جاسوسش رو از دست می ده، تو خونه اش می فهمه که باند زنده است و خیلی راحت می گه خونه ات رو فروختیم. باید تلفن می زدی. باند می گه یه هتل پیدا می کنم و دنچ جواب می ده اینجا که نمی مونی به هرحال!

  
یا وقتی باند بعد از اون همه انفجار و درگیری و شناور شدن تو رودخونه یخبندان، خودش رو می رسونه و سیلوا رو می کشه، ام. خیلی معمولی و بدون اینکه ذره ای از وحشت صحنه قبل توش معلوم باشه، می گه ۰۰۷!! تا حالا کجا بودی؟ خداحافظ جودی دنچ نازنین!! جات تو فیلم بعدی بسیار خالی خواهد بود!



۳. وقتی دنیل کریگ باند رو پذیرفت، فکر می کردم اصلا انتخاب خوبی نیست. قیافه اش عمیق تر از آقای جاسوس سطحی خوش تیپ خوش پوش پرطرفداره! خودش هم بازیگر بسیار جدی ای هست! جیمز باند نمیشه! فکرم رو پس می گیرم!! 

دنیل کریگ شاید بعد از شمایل اسطوره ایی که شان کانری برای باند ایجاد کرده، یکی از بهترین باند هاست. عمقی که به نقش داده به هیچوجه تو فیلم های مثلا برازنان نیست!! طنزش و زمان بندی اش به جاست. میمیک های صورتش عالی اند و انصافا از نظر بدنی به نقش می خوره. بسیاری از نماها، متوسط بودن. یعنی به جز نماهای واقعا ژانگولر، بیشتر این صحنه ها رو خود کریگ بازی کرده بود. وقتی نمای درشت توی یه شات بدون قطع به نمای دور می رسه نمی شه از بدل استفاده کرد اصلا! برام سواله که کریگ برای این نقش چقدر باید ورزش کنه و خودش رو روی فرم نگه داره؟ 

جیمز باند همیشه سی و سه ساله است. اما کریگ نیست و برای اینکه باند بمونه که حداقل به خاطر این فیلم امیدوارم مدت بیشتری باند بمونه، خیلی آمادگی نیاز داره!

۴. اگر مثل من مبهوت تیتراژ Casino Royal شدید، این تیتراژ رو ببینین!! تیتراژ غریب این فیلم با صدای محشر ادل روی دست اون فیلم بلند شده. بسیار از نظر گرافیکی به فیلم میاد، استفاده از عناصر باند، محشره و رنگ های تخت و خطوط شناورش، راستش از نظر من جهنمیه! ببینینش!! من که کلی غصه خوردم که چرا تو سینما نمیشه فیلم رو عقب زد!!

۵. هیچوقت خاویر باردم رو دوست نداشتم!‌ نه تو ویکی، کریستینا، بارسلونا، نه تو گویا و نه تو دریای درون!! شاید به خاطر نقش ها و شاید به خاطر اینکه از خودش خوشم نمیومد. به نظرم نوع خاصی از زن ها رو جذب می کنه!‌ اون زن هایی که عاشق مردهای بدوی می شن رو!! همین نقش ها رو هم بازی می کرد! همه این ها رو گفتم که بگم تو این فیلم، باردم بی نظیره!!! 

 بدون شک یکی از بهترین بدمن های باند رو آفریده و تو تاریخ این شخصیت موندگار خواهد بود!!! سیلوا شخصیت غریبیه!! اصلا خود بانده! باند تو این فیلم با خودش رو به رو می شه! با یه جنبه ای از خودش که می تونست باشه!! سیلوا از مامورهای قدیمیه که احساس می کنه ام. بهش خیانت کرده. هدف همه حمله ها ام. هست. با این حال پنهان نمی کنه که هنوز به شدت به ام. وابسته است. تو صحنه آخر حتی می خواد با ام. بمیره!!
بازی باردم با اون هیکل و قیافه این آسیب پذیری و رویه دوم باند بودن رو به خوبی به نمایش گذاشته. تو صحنه ای که وارد می شه و از نمای دور به متوسط میاد و جلوی باند می ایسته، با کت شلوار روشن و موهای بلوند، اصلا انگار خود بانده!! بازی ظریف باردم، مکث ها و نگاه هایی که برای سیلوا طراحی کرده، استفاده از لهجه اسپانیایی اش برای آهنگین کردن بعضی جمله ها و شوخی های کلامی اش با باند، عالی اند. در برابر جودی دنچ هم کم نیاورده! 
بازی باردم با بازی هیت لجر در نقش جوکر در شوالیه تاریکی مقایسه شده و چیزی از اون کم نداره. برای اولین بار منتظرم که فیلم بعدی باردم رو ببینم!

۶. رلف فاینس هم مثل نقشش که بالاخره احترام باند رو برمی انگیزه باعث می شه به بازی اش احترام بگذارید. هرچند هنوز برای نظر دادن زوده و کفش های زنونه جودی دنچ رو سخت می شه پر کرد، اما به نظر میاد که فاینس برای ام. انتخاب مناسبیه!


۷. بن ویشا رو بار اول تو perfume یادم میاد. به خوبی از پس کیو. براومده!! کیو. فیلم رو به شدت دوست دارم. همونطور که ام. و باند ثابت می کنن که توانایی به جوون بودن نیست! کیو. هم ثابت می کنه که مهارت به سن و سال ربطی نداره!


۷. و خانم مانی پنی که جاش تو فیلم های قبلی خالی بود!! نومی هریس به شدت متفاوته با اون چیزی که از ساحره دزدان دریایی کاراییب ازش به خاطر داریم! فعلا که بد نبوده! باید ببینیم تو فیلم های بعدی چه می کنه!

۸. عاشق تصویر آخرم که مثل همه باندها می گه که باند برخواهد گشت! و دنیل کریگ به خارج از پرده شلیک می کنه و زیر تصویر، پنجاه سالگی فیلم های باند رو تبریک می گن! جاسوس همیشه سی و سه ساله سینما با بیست و سومین فیلمش به هشتاد و سه سالگی می رسه! اما هنوز جوون تر از اونه که حذف بشه!


۹. فیلم رو حتما ببینین! فیلم بسیار لذت بخشی از آب در اومده! دو ساعت و نیم فیلم و من حداقل بک بار دیگه می بینمش!! 



:|

 
پوستر های تولد اسمش رو دیدین؟ الان چه واکنشی باید نشون بدیم؟ مربع اول رو علامت بزنیم که با کمال میل به @#$%^&*#$%^&*(!!! یا مربع دوم که خیلی مایلم که سرتان را از بدنتان جدا کنم ولی متاسفانه نمی توانم!!



زیر صفریم!!!

 

رسما داریم قندیل می بندیم!! یعنی الان توده هوای سرد! حرکت! حرکت!!


Saturday, 27 October 2012

:))

 
الان دیدم بین علما و فقها تو نوشتن بعبعی اختلاف هست!! بعضیا نوشتن ببعی! بعضیا ببئی!!! به نظر من که از اون کلمه هایonomatopoeic هست! بنابر این بهترین شیوه نوشتن باید بع بعی باشه! یعنی موجودی که بع بع می کنه! یا حداقل به هم چسبیده اش که طبیعی تر به نظر میاد!!


:|

 
می گم امسال چقدر دانشجوی محجبه زیاده! (خیلی! یعنی به چشم میاد کاملا!!) میگه نگران نباش! این نشون می ده که هیچکدوم ایرانی نیستن!!! 

 

نتیجه اخلاقی!!

 
آدم هیچوقت تو کلاسی که به دلیل نیومدن معلم همکار دوبل شده و تازه به بچه ها هم دو صفحه تمرین داده، برای کودک، صورتک نمی کشه!! یه دفه می بینی هجده تا بچه که هر کدوم دو تا برگه دستشونه صف کشیدن که پس من چی؟ 



 

Dexter, 701: Are you?

 

منتظر HIMYM نباشین این هفته! سریال رفته تو hiatus دوباره! دکستر قبوله؟


من قسمت اول فصل ۷ رو دوست ندارم چون دکسترش رو دوست ندارم. مایکل سی. هال تو این ۷ فصل محشر بوده. چنان معرکه تناقض دکستر رو به تصویر کشیده که الان که دکستر دوباره داره بازی می کنه و بازی هال ظرافت کمتری داره به شدت به چشم میاد. ما دکستر رو بازیگر خوبی می دونیم. کسی که به راحتی می تونه دبرا رو قانع کنه حتی اگر دبرا حین کشتن مچش رو گرفته باشه
شاید انتخاب هال برای لو دادن دکستر به این برمی گرده که این فصل آخره و دبرا باید بفهمه که برادرش چیکاره است و شاید هم برای اینکه دبرا باهوش تر از اینه که تکه ها رو کنار هم نچینه. فصل ۴ هم دبرا تا مرز شناختن دکستر پیش رفت و من یکی که قبول نکردم که دبرا پرده رو کنار نزنه و اجازه بده که قاتل فرار کنه. دبرا بیشتر از زن بودن، پلیسه. مطمئن بودم که وارد می شه و شاید بعد اجازه بده که طرف بره. از این که بگذریم داستان هنوز جذابه. نابغه کامپیوتر مشکوک سریال هنوز دستش رو رو نکرده. کویین داره با مشکلاتش کنار میاد و دبرا باید بین علاقه اش به برادرش که به قول خودش تنها چیز خوبیه که تو زندگی اش داشته و قانون یکی رو انتخاب کنه و دکستر که کلا روابط انسانی و عواطف رو به صورتی که می شناسیم درک نمی کنه ولی به شدت خواهرش رو دوست داره. دکستر هنوز به شدت امیدوار کننده است!


Gr8!!

 

شما استاد جونی که براتون ای میل بزنه Gr8! Talk 2 U la8er رو دوست ندارین؟ 




:|

 
یادتونه من چقدر ذوق کردم که هوا هنوز تابستونیه و با آستین کوتاه می شه رفت تو خیابون؟ امروز از صبح داره برررررررررررررررررففففففففففففففف میاد!!!! به همین غلظت!

Friday, 26 October 2012

:D


From: http://www.glasbergen.com/animal-cartoons/


I request the honor of your presence in my marriage....

 
داریم حرف اون عروسیه رو می زنیم که عروس داماد شوخی کرده بودن و یه دعوتنامه فرستادن باکینگ هام و ملکه و پرنس البرت پاشدن رفتن عروسی شون!!! امیلی میگه من عروسی ام راین گسلینگ رو دعوت می کنم! می گم چی بهتر از این برا بالا بردن اعتماد به نفس داماد؟ میگه I'll invite him as the groom!!! 

 

Yeeeeeeeeeaaaaaaaaaaaaaaayyyyyyy!

  -->
عاشق موقع شناسی این خوارجم!!! Frankenweenie دقیقا ۳۱ اکتبر، هالوین (یا به قول رفیقمون slutoween!) رو پرده خواهد رفت!!!  

پ. ن. امشب هم skyfall میاد!!! دنیل کریگ، جودی دنچ، نومی هریس، البرت فینی، رلف فاینس، بن ویشا و خاویر باردم!! آواز فیلم رو هم که ادل خونده! شما باشین یه راست نمی رین سینما؟  

 

Download Helper

 
این اپلیکیشن محشر رو فایر فاکس نصب می شه و همه ویدیو های آن لاین بدون مشکل داونلود می کنه! یعنی جون منو نجات داده چند بار!! الان موج مکزیکی برای داونلود هاپر!!

۲۲۲۲

 
این پست رو گذاشته بودم برای یه نوشته خاص! این همه دو تو یه پست، باید به یه کاری میومد! می خواستم برا یه آدم ندیده بنویسمش! اما الان مال خودمه! خود خود خودم! پر از تجربه غریبیه که نمی نویسمش. پر اتفاقیه که انتظارش رو نداشتم. پر از شگفتیه! این پست مال منه! که یه روز برگردم و بین سفیدی ننوشته، امروز رو ببینم!

پ. ن. قراره مبهم باشه به گیرنده های خود گیر ندهید!

Tuesday, 23 October 2012

The Ghost-Cutter!

 
اصولا وقتی دوست آدم تلفن می کنه و می پرسه داری چیکار می کنی؟ انسان اول فکر می کنه! همین طوری به طرف بگی I'm cutting ghosts!! طرف مکث قلبی پیدا می کنه خب!!


پ. ن. در ماجرایی مشابه، دوستم پرسید داری چیکار می کنی؟
Cutting pumpkins!
For dinner?
No for Halloween!! 
 

آقا اجازه؟

 
یکی نیست بگه آقای اسمشو نبر!! شما این همه سرزده با هماهنگی دوربین!! رفتی جاهای مختلف سیب زمینی پخش کردی و اجازه از کسی نگرفتی، بعد حالا برای ورود به زن دان (هرگونه مقصود بارنیانه در جداسازی واژه پیشین تکذیب می گردد! روابط عمومی پریای خط خطی!!) اجازه لازم داری؟ حالا وایستادی قانون اس اسی (نه درستش همینه! از اس. اس. میاد!!) اندازه می زنی؟! شما که پدر جان، اصولا روی تجاوز رو سفید کردی، خب این بار هم از قا نون تجاوز کن! حق مس لمته دیگه!! از اون ور، یه آقاهه گفته ما که اسمش رو قبول نداشتم! خب مردم خواستن! مام که عمرا رو حرف مردم حرف نمی زنیم!! حاشا و کلا! اصلا و ابدا!! یادتونه ملت می رفتن تو خیابون یا تو زن دون خودشون مُرد می شدن؟ یادتونه تو عملیاتی کامیکازی وار به خودشون مننژیت و سکته قلبی تزریق می کردن که آه اسمشو نبر!! یادتونه می گفتن با ماشین از رو ما رد شین اما اسمش رو از ما نگیرین؟ یادتونه اعتراض کردیم که رای ما رو دزدیدین؟ ما حداقل ۸۳ درصد رای داده بودیم! (دوازده درصد رای ها رو من خودم دادم اصلا!!) یادتونه وقتی اسمش اومد تو خیابون، مردم از خوشی پریدن هوا و برخورد کردن به یه سری گلوله که هوایی شلیک شده بود؟ یادتونه.....

فکر می کنم ما هنوز یادمونه ولی تاریخ رو دیک تا تور ها می نویسند! (هرگونه معانی ضمنی در جدا نوشتن این واژه هم تکذیب می شود! مخصوصا قسمت اولش!!) 

 

آیکونِ جرات دارین بخندین!!!

 
برداشت اول
با دوستم نشستیم تو کافه دانشگاه. کریس و باب هم جلومون در فعالیتن! از استاد جون ای میل میاد و هر دو بازش می کنیم. دوستم بلند می خونتش. دلخور و با احساس توهین شدگی می پرسم چطور برا تو فرانسه فرستاده برا من انگلیسی؟ یه نیگا به کریس می اندازه و می گه بلند بخونش!!! آیکون من چقدر حالم خرابه دقیقا؟

برداشت دوم
دارم برا دوست سنگالی یه بخش گرامری رو توضیح می دم. هی بین فرانسه و انگلیسی شیفت می کنم. با حرص می گه نمی دونم چرا اینو اشتباه کردم. می گم اشکال نداره! C'etait close!! آیکون یه دوست سنگالی غش کرده و من که دارم قهقرا رو طی می کنم!!

برداشت سوم
یه عالم به مغز عزیز فشار آوردم که vide انگلیسی اش چی می شه؟ و void تا مدتی خودش رو در اعماق چین های مغزم مخفی می کنه! آیکون مغز جان! یه کم تلاش کن خب!! اون بالا نشستی چیکار می کنی دقیقا؟

برداشت چهارم
دوست سنگالی بادوم زمینی ها رو تو فروشگاه نشون میده و می پرسه این به فارسی چی می شه و من فکر می کنم peanuts؟ cacahuetès ؟ و در کمال شرمندگی و خجالت می گم صبر کن! الان یادم میاد! الان یادم میاد! آیکون مغز جان دیگه شورش رو درآوریا!!!

برداشت پنجم
یه مطلب می نویسم. بعد می خونمش و غریبه!! دوباره می خونمش می بینم حرف اضافه ام غلطه!! آیکون شرم بر من!!! (الان اون دوستایی که من سالها راس-وار (آیکون چه انتظاری دارین از یه فرندزهالیک؟ تو یکی از پست های هفته پیش فرزند رو نوشته بودم فرندز!) از پارسی شون ایراد گرفتم چقدر خوشحالن!! آیکون آه جگر سوز!!)

برداشت شش
از دست این جمیل که نمی دونم چرا نامرئی از کنار من رد شده بود، ساعت ۹ صبح (اینجا یعنی کله سحر!!) به یه آقای دکتری که دوست بستنی چکه کن ایناست، اس. ام. اس. دادم at the door!! (فکر کن ساعت نه صبح یه اس. ام. اس. از دوستِ دخترِ دوستِ مامانت داشته باشی که نوشته at the door!! آیکون خاک و چوک!!) بعد به فرانسه سلیس (آیکون این در بازکن کجاست؟ در این نوشابهه گیر کرده!) براش نوشتم که ببخشید. اشتباه شد. (شلدن کوپر خانواده عقیده داشت که اول مغزت رو روشن کن! بعد دست هات رو کار بنداز!! (اینو وقتی می گفت که من نونصد تا برنامه کامپیوتری رو به هم گره زده بودم و کامپیوتر بیچاره CPR- لازم شده بود! فقط FYI، این اتفاق بیشتر از یک بار افتاده! (آیکون گربه چکمه پوش معصوم سوت زنان!!)) بعد دیدم که متن فرانسه است اما erreur رو نوشتم error!!! انگار غلط رو بنویسی قلت!!!

و حکایت همچنان باقی است....


:)

 
تعطیلات هفته دیگه شروع می شه و ما برای لحظه لحظه اش برنامه داریم. از صبح تا شب می ریم کتابخونه، از شب تا صبح می ریم خونه کتاب می خونیم!!!


:|

 
Just been to gym. Feeling dirty! Don't kiss me!

Honey! That goes kiss me, feeling dirty!

Last time I checked, you were still gay!

I'm still a guy!

So? And what's wrong with you gays nowadays? Why can't you behave like traditional classic gays? 
 
We are guys! We are entitled to racist jokes, chauvinist behavior and double entendres! It's a birthright! 

 

Monday, 22 October 2012

The Paperboy

  

Director: Lee Daniels
Starring
Matthew McConaughey
Zac Efron
Nicole Kidman
1h48, USA, 2012
Compétition Officiel Cannes 2012

دهه هفتاد، فلوریدا. زنی که فکر می کنه زندانی ای که براش نامه می نویسه بی گناهه و دو تا روزنامه نگار رو استخدام می کنه که ته و توی ماجرا رو در بیارن و پسر جوانی که با دیدن نیکول کیدمن کله پا می شه!

فیلم رو دوست ندارم. از اون فیلم هاییه آدم آخرش می گه خب، من الان چه عکس العملی نشون بدم آیا؟ گریم نیکول کیدمن دیگه خیلی اغراق آمیزه! تازه وقتی آخرای فیلم کلاه گیسش رو برمی داره، انگار دیده می شه. درک می کنم که چنین نقشی برای یه بازیگر جذابه، اما شارلوت اوج و فرود دراماتیک خاصی نداره!

متیو مک کناتی در سومین فیلم یه جوری ای امسال آدم رو به شک می اندازه که چرا این فیلم ها رو انتخاب می کنه. بامزه اش اینه که برای اولین بار (تا جایی که من یادم میاد!) لهجه اش به کارش اومده!

اما شگفتی فیلم زک افرونه که من کمترین انتظاری نداشتم و برخلاف انتظار بسیار خوبه! اون هم گفتگو یا صحنه خاصی نداره اما نگاهاش، مکث های و زمان بندی جمله هاش فراتر از حد انتظاره. با وجود اینکه به نیکول کیدمن نمی خوره، اما عشق نیمه ایده آلیستی نیمه شهواتی یه پسر بیست ساله به یه زن بسیار بزرگتر از خودش رو در آورده. هم معصومیت داره و هم شیطنت!! برای اولین بار جدی بهش نگاه کردم و احساس کردم که اگر نقش های خوبی دستش بیاد، شخصیت های جذابی خواهد آفرید.
راستی این همون فیلمی بود که افرون مامانش رو برا افتتاحیه برده بود، بعد کلی سر صحنه هاش با نیکول کیدمن معذب شده بود. (آخه پسر جان! آدم مامانش رو می بره چنین فیلمی؟) هرچند دستشون درد نکنه این صحنه ها رو زود تموم کردن، گذاشتن تو نریشن!! با وجود اینکه زک افرون ۲۱ سالش گذشته ولی باز هم سواستفاده محسوب می شد. اما موقعیت ها و زبان مورد استفاده معذب کننده هست. مخصوصا وقتی آدم با مامانش فیلم رو ببینه!

جان کیوزاک رو هیچوقت در چنین نقشی ندیده بودم و هیچ ایده ای درباره اش ندارم. غریب بود کلا!



صحنه هایی که دوست دارم:

وقتی نیکول کیدمن بالاخره اون گلاه کیس هچلهفتش رو برمی داره، تو صحنه ای که به در تکیه می ده خیلی آسیب پذیره به نظر میاد!

نگاه های افرون وقتی دم در از کیدمن می پرسه چرا نمی شه؟ وقتی تو اتاق متل نگاش می کنه و وقتی ازش می پرسه با یاردلی چیکار می کردی؟ 

 
باز افرون! وقتی تو آشپزخونه به آنیتا می گه دلم برات تنگ شده و وقتی آشپزه می گه نمی خوام موهای سیاهت رو تو غذام ببینم، می گه می تونی موهای سیاهت رو بگذاری تو غذای من! (حالتون بهم نخوره لطفا! آنیتا سیاهپوسته و آشپزه داره نژادپرستی حرف می زنه!)