Monday, 22 October 2012

The Paperboy

  

Director: Lee Daniels
Starring
Matthew McConaughey
Zac Efron
Nicole Kidman
1h48, USA, 2012
Compétition Officiel Cannes 2012

دهه هفتاد، فلوریدا. زنی که فکر می کنه زندانی ای که براش نامه می نویسه بی گناهه و دو تا روزنامه نگار رو استخدام می کنه که ته و توی ماجرا رو در بیارن و پسر جوانی که با دیدن نیکول کیدمن کله پا می شه!

فیلم رو دوست ندارم. از اون فیلم هاییه آدم آخرش می گه خب، من الان چه عکس العملی نشون بدم آیا؟ گریم نیکول کیدمن دیگه خیلی اغراق آمیزه! تازه وقتی آخرای فیلم کلاه گیسش رو برمی داره، انگار دیده می شه. درک می کنم که چنین نقشی برای یه بازیگر جذابه، اما شارلوت اوج و فرود دراماتیک خاصی نداره!

متیو مک کناتی در سومین فیلم یه جوری ای امسال آدم رو به شک می اندازه که چرا این فیلم ها رو انتخاب می کنه. بامزه اش اینه که برای اولین بار (تا جایی که من یادم میاد!) لهجه اش به کارش اومده!

اما شگفتی فیلم زک افرونه که من کمترین انتظاری نداشتم و برخلاف انتظار بسیار خوبه! اون هم گفتگو یا صحنه خاصی نداره اما نگاهاش، مکث های و زمان بندی جمله هاش فراتر از حد انتظاره. با وجود اینکه به نیکول کیدمن نمی خوره، اما عشق نیمه ایده آلیستی نیمه شهواتی یه پسر بیست ساله به یه زن بسیار بزرگتر از خودش رو در آورده. هم معصومیت داره و هم شیطنت!! برای اولین بار جدی بهش نگاه کردم و احساس کردم که اگر نقش های خوبی دستش بیاد، شخصیت های جذابی خواهد آفرید.
راستی این همون فیلمی بود که افرون مامانش رو برا افتتاحیه برده بود، بعد کلی سر صحنه هاش با نیکول کیدمن معذب شده بود. (آخه پسر جان! آدم مامانش رو می بره چنین فیلمی؟) هرچند دستشون درد نکنه این صحنه ها رو زود تموم کردن، گذاشتن تو نریشن!! با وجود اینکه زک افرون ۲۱ سالش گذشته ولی باز هم سواستفاده محسوب می شد. اما موقعیت ها و زبان مورد استفاده معذب کننده هست. مخصوصا وقتی آدم با مامانش فیلم رو ببینه!

جان کیوزاک رو هیچوقت در چنین نقشی ندیده بودم و هیچ ایده ای درباره اش ندارم. غریب بود کلا!



صحنه هایی که دوست دارم:

وقتی نیکول کیدمن بالاخره اون گلاه کیس هچلهفتش رو برمی داره، تو صحنه ای که به در تکیه می ده خیلی آسیب پذیره به نظر میاد!

نگاه های افرون وقتی دم در از کیدمن می پرسه چرا نمی شه؟ وقتی تو اتاق متل نگاش می کنه و وقتی ازش می پرسه با یاردلی چیکار می کردی؟ 

 
باز افرون! وقتی تو آشپزخونه به آنیتا می گه دلم برات تنگ شده و وقتی آشپزه می گه نمی خوام موهای سیاهت رو تو غذام ببینم، می گه می تونی موهای سیاهت رو بگذاری تو غذای من! (حالتون بهم نخوره لطفا! آنیتا سیاهپوسته و آشپزه داره نژادپرستی حرف می زنه!)

No comments:

Post a Comment