Directors
Jonathan
Dayton and Valerie Farris
Starring
Paul Dano
Zoe
Kazan
1h43,
USA, 2011
کلوین ویرفیلد، نویسنده
ای که اولین کتابش رو وقتی نوزده ساله بود
منتشر کرده، در بیست و نه سالگی چیزی برای
نوشتن نداره. یه
شب خواب دختری رو می بینه که با اسکاتی،
سگ کلوین، بازی می کنه و وقتی روانشناسش
تشویقش می کنه برای خارج شدن از سکون
نوشتاری اش یه صفحه درباره خوابش بنویسه،
کلوین دختری رو می نویسه به نام روبی
اسپارکز. روز
به روز به خصوصیات های شخصیتی که نوشته
اضافه می کنه و شب ها خوابش رو می بینه و
یک روز … روبی تو آپارتمان کلوینه!
فیلم هایی که درباره
داستانویسی هستن زیادن.
شاید کلاسیک ترین
و بامزه ترینشون Paris when it
sizzles باشه!
جذابیت فیلم بیشتر
از اینکه به تمرکز رو داستان نویسی باشه
به روابط آدم هاست. کلوین
دختر رویاهاش رو خلق می کنه ولی نمی تونه
به عنوان یه انسان بپذیرتش.
انتظار داره که
دختره هیچ تغییری نکنه و هیچ چیز براش از
کلوین مهمتر نباشه. از
اونجایی که عملا کنترل روبی دست کلوینه،
می تونه روبی رو جوری که دلش می خواد بنویسه
و می تونه تغییرش بده. اما
یک تغییر کوچولو هم موجود پیچیده ای مثل
یک انسان (تازه
اونم گونه پیچیده تری به نام زن!)
رو پیچیده تر می
کنه!
فیلم به شدت لذتبخشه!
برعکس فیلم های
اینجوری، به ورطه لودگی نمی افته!
تازه یه جاهایی به
شدت فلسفی می شه! من
دوسش داشتم!
همین جوری:
این فیلم بعدی سازندگان
Little Miss Sunshine هست!
آنتونیو باندراس و انت
بنینگ چنان شادمانه تصویرشون رو تو ذهنتون
داغون می کنن که عمرا این دو تا رو با
تاکسیدو و لباس شب یادتون بیاد!
وقتی اولین بار اسم
کامل کلوین رو می شنویم من داشتم فکر می
کردم کلوین ویرفیلد! هولدن
کالفیلد! پسری
که کلا حرفاش رو پیش روانشناسش می شنویم!
نویسنده مردم گریزی
که بهترین کارش رو تو نوزده سالگی نوشته!
بعد فیلم تو صحنه
های آخر کلا از ناتوردشت نقل قول کرد که
من خیالم راحت بشه!
من از A
Cock and Bull Story به بعد
از استیو کوگن خوشم میاد حالا هرچقدر هم
نقشش کوتاه باشه!
لوموند درباره فیلم نوشته فیلمی از یک زوج کارگردان با بازی یک زوج بازیگر درباره یک زوج نویسنده-نقاش درباره سختی های زوج بودن! راستی زویی کازان نویسنده فیلمنامه هم هست. خودش گفته تا وقتی وسط های کار پال دانو/ کلوین ویرفیلد بهش نگفته این درباره ماست، نفهمیده داره خودش و دوست پسرش رو می نویسه!
یادتونه دیوید شویمر
گفته بود من بمیرم هم رو قبرم می نویسن
راس گلر! الیوت
گولد هم همینه! یعنی
آخر رو قبرش می نویسن بابای راس گلر!!
از اوشن ها تا اینجا
برای من بابای راسه هرچند به شدت نقشش فرق
می کنه!
صحنه هایی که دوست
دارم:
وقتی کلوین مجبور می
شه به روبی بگه که واقعی نیست هرچند می
تونست بهتر باشه!
وقتی آخر فیلم اسکاتی
می ره طرف روبی و صحبت های کلوین و روبی!
No comments:
Post a Comment