این
کتاب داره منو له می کنه
!
یعنی
الان واقعا تو خانه کاغذی نوشته شده گیر
کردم و مثل قهرمان های داستان نمی دونم
چه بلایی داره سرم میاد
.
چند
تا داستان همزمان، زیرنویس هایی که با هم
قاطی می شن، زیرنویس هایی که خودشون
زیرنویس دارن، پنجره هایی که وسط متن باز
می شه و بیست سی صفحه ادامه پیدا می کنه،
متنی که می چرخه، راه می ره و دور می زنه،
متنی که برعکسه و باید کتاب رو چرخوند که
بشه خوندش
(یعنی
تو کتابخونه دیدنیه خووندن این کتاب
!
من
باید بچرخونمش، چپ و راستش کنم و گاهی حتی
آینه جلوش بگیرم
)،
متنی که آینه ایه، متنی که سر و تهه، متنی
که درباره خودش نظر می ده، بعد نظر خودشو
رد می کنه، فونت هایی که تغییر می کنه و
هر کدوم یه داستان رو تعریف می کنه، متنی
به زبون های مختلف، متنی که ابعداد خونه
مورد بحث رو تقلید می کنه، بزرگ می شه،
کوچیک می شه
.
گاهی
وای می ایستم که نفس بکشم
.
نمیشه
یه نفس خووندش و رفت جلو
.
خووندنش
آدمو پیر می کنه
.
این
متن هیولاییه
.
داره
منو له می کنه
.
No comments:
Post a Comment