Friday, 27 January 2012

؟


امروز یه جشن تولد kiddy داشتیم. این بار اول نیست که سادگی اینا منو مبهوت می کنه. یه بریوش (مدل کیک صبحونه ما!) و دورش بیست سی تا آب نبات و دو تا پاکت آب پرتقال و آناناس! همین! فکر کرده بودن بذارن اول کلاس من که همه بچه ها جمع اند. نه زرق و برقی، نه هیاهویی. کل ماجرا ۱۰ دقیقه هم طول نکشید. جالب تر ار همه بچه ها نه متوقع بودن، نه غر زدن. دفنه که سخت ترین بچه جمعه انقدر راضی و خوشحال بود که هی تکرار می کرد که امروز تولد منه، امروز تولد منه! یاد بچه هایی که این اواخر دیده بودم افتادم کلی!‌ اونایی که هیچی راضی شون نمی کرد. باربی فلان و روبات بهمان و آخرین سیستم بازی ویدیویی و موبایل و لپ تاپ! و بچه هایی که انقدر همه چیز داشتن، هیچ آرزویی نداشتن؛ بچه هایی که هیچوقت راضی نبودن؛ بچه هایی که دنیاشون کوچیک می شد. هیچ ظلمی بزرگتر از این نیست که دنیای رنگارنگ خارق العاده یه بچه رو کوچیک کنی!

No comments:

Post a Comment