Thursday, 12 January 2012

مسیح و اهریمنان!


این یک متن ترجمه شده است. به گیرنده های خود گیر ندهید!

الف: (به ج) کی انقدر به تو اس ام اس می زنه؟
ب: مسیح!

الف: (به ج) انقد به تئوری های عجیب ضد خدا پیغمبرت ادامه دادی که خودش باهات تماس گرفت؟ 

ج: (به ب) مسیح؟ واقعا؟
ب: خوشت نمیاد؟ می خوای یه اسم مستعار دیگه براش پیدا کنم؟
الف (یه کم بلند) : میشه یه نفر به من بگه مسیح کیه؟
نصف کافه تریا برمی گردن نگامون می کنن!!

ب: (پوزش خواهانه به شنوندگان!) هنوز به انجیل عهد جدید نرسیده، دوستم!! ظرفیت یادگیری هرکسی محدودیتی داره خب!! اَوووووو! (الف سلقمه می زنه تو پهلوش! اُکِییییییی! یه پسره جذاب مو خرمایی که حقوق می خونه و یه مدته هر وقت ما اینجاییم یهو سر و کله اش با کلی سوال های انگلیسی پیدا می شه!!

ج: فکر کن مسیح تو دانشگاه حقوق بخونه!! ها ها ها!
ب: ایده محشریه، نه؟ میشه ازش یه کمدی ساخت!!! هی هی هی! فکر کن با تبصره و ماده قانونی برا پونتس پیلات ثابت کنه پیغمبره! یا اون وسط وکالت دزد ها رو به عهده بگیره! اوووه! اووو! یا .......
 
الف: هِی!!! من اینجام! شماها منو می بینین آیا؟ حالا چرا جوابش رو نمیدی؟
ج: چیزی از اعتبار تلفنم نمونده، لازمش دارم! من که سوال ندارم! بیاد اینجا بپرسه یا زنگ بزنه!
الف: داره سخت بازی می کنه برای گرفتن؟ (معادلش چی می شه؟ گربه رو دم حجله کشتن؟ (نه اون context  اش فرق می کنه! تازه با حضور مسیح تو جمله wired  هست کلا!!) به مرگ می گیره که به تب راضی بشه؟)

ب: نه! پسره هیچ شانسی نداره به عقیده من!
الف: چرا چون حقوق می خونه؟
ب: نه چون بلوند نیست!!
ج: هی!!! مواظب باش! (شونه هاشو می اندازه بالا!) اما خب چه می شه کرد؟ من واقعا همین قدر سطحی ام!!!

سه اهریمنِ چشایری!!

No comments:

Post a Comment