Friday, 22 July 2011

نامه ای به مگ پای

مگی عزیز
برایمان کامنت گذاشته ای که تعداد داستان های این دور مسابقه به حد نصاب نرسیده و خواهش کرده ای که من و ایدیاتیک  و آنز حداقل 1 داستان دیگر با یک پرامپت جدید تحویل دهیم. نوشته ای که ما باید چراغ این فن کلاب را روشن نگه داریم. (البته اینطوری ننوشته بودی، اما من منظورت را به فارسی دری برای خوانند گانم ترجمه می کنم). مگی عزیز، واقعا انسان بیکارتر از من پیدا نکرده ای؟ نمی دانی که من وسوسه می شوم؟ نمی دانی که دفعه های قبل همه چلنج ها را وسط پایان نامه نوشتن اکسپت کردم و رسما در فصل های پایان نامه داستان می نوشتم و در داستان بحث های پایان نامه را؟ نمی دانی که اصولا جنبه چالش ندارم و خودم را با کله می اندازم توی چاه؟ 

مگی جان، تبریک می گویم. موفق شده ای. داستان را پیوست کرده ام!

No comments:

Post a Comment