به نظر میاد یا واژه ها با من
لج کردن یا دچار dry spell شدم!
(خیلی هم درسته! واژه
ها برای من حکم مخدر دارن!) به
شدت حرصی ام که این مقاله رو سه بار نوشتم
و هنوز در حد freezing هست!
می بینین که هنوز بارنی نامه
این هفته نیومده! چون من
دارم همه اش رو این مقالهه کار می کنم و
grrrrrrrrrrrrrrrrrrrrr! حرصی ام!
الهه خانم دو سه بار رخ نمودن
و دیگه پیداشون نشده! البته
من الان نیازی به الهه خانم ندارم.
ایده ها هست. حاصل
کار خوب نشده با یه عالمه ایده محشر!
الان حس بارنی رو دارم وقتی
در آستانه از دست دادن چلنج هاش قرار می
گیره (خودتون قیافه نیل
رو وقتی بعض می کنه و صداش می شکنه تصور
کنین! (ببین نونصد بار
اسمشو آوردم! مقاله!!!
کامل شو من برم درباره نیل
بنویسم دیگه! همه چیزو
باید گفت؟ اِ؟)) HELP!!!!
Wednesday, 29 February 2012
Perfectionist? You've seen nothing yet!
یه پریای خط خطی می تونه یه
مقاله تموم شده رو discard کنه
چون فیلم بسیار خوبه و مقاله متوسطه (متوسط
با معیارهای پریایی!) بدون
اینکه حتی کسی بخونتش! چون
خوانندگان معمولا چیزهای پریا دیوونه کن
رو نمی بینن و تعریف الکی می کنن! به
این ترتیب سه روز کار از دست می رود و از
اول شروع می کنیم!!!
پ. ن. بستنی
چکه کن هم خودتونین! وقتی
گوشه اینجای مقاله جنسش خوب نیست، مقاله
مورد بحث discard باید گردد!
روح نگاری با مترجم گوگل!
یکی الان باید منو از رو
زمین جمع کنه. دوستم داره
تو Google translation دنبال معنی
soul mate می گرده (می
دونین پارسی اش چی می شه؟ بنویسین و دو
نفر رو از نگرانی برهانین! عشاق
عقد تو آسمون بسته؟ یا اون معنی star
crossed هست؟ همزاد که تو پارسی یه معنی دیگه داره! نیمه گمشده روانی؟ anyway!). دیدین
این مترجم باهوش گوگل با تایپ هر حرف یه
معنی خودش همین جوری حدس می زنه. خب
نتیجه این بود:
روح
soul
روح متر
soul m
(خب واقعا شما بدون روح متر
چطوری طول روحتون رو اندازه می گیرین؟)
روح کارشناسی ارشد
soul ma
(معلومه دیگه! لابد
روحی که فوق لیسانس داره! یا فوق لیسانس رشته روحولوژی که حتما دانشگاه آزاد به زودی خلق می کنه، می ذاره کنار رشته کلینگآن، آبیاری دریا و گردگیری کامپیوتر!!)
با حصیر پوشاندن روح
soul mat
(برای ارواح مونث کاربرد داره!
گاهی البته روح های مذکر خیلی
خجالتی هم با حصیر خودشون رو می پوشونن!)
همسر روح soul
mate
(روح دین کامل شده! روح
(احتمالا ایرانی!)
مزدوج! روح مورد علاقه سریال های تلویزیونی مخصوصا تو ماه رمضون!!)
ایکون رو زمین غلت زدن و از
خنده چک چک اشک ریختن! مترجم
گوگل از این به بعد به یکی از سرگرمی های
من بدل خواهد شد. یعنی نمی
دونین چقد کلمه تو سرمه که می خوام امتحان
کنم!!!!
پ. ن. ۱
آی بستنی چکه کن! کجایی که سبک قلمبیمعنانگاری ات رو دزدیدن!!!
پ. ن. ۲
لطفا چاقوهای دسته سفید زنجونی تون رو
غلاف کنین! رفرنس می دم!!!
از قیصره! به
جای بستنی چکه کن بذارین قیصر! به
جای سبک قلمبیمعنانگاری ات بذارین
داشِت !! به جای دزدیدن
بذارین کشتن! خانم های
عزیز رفرنس شما آماده است!
پ. ن. ۳ دوستداران star trek این سایت رو دیدین آیا؟
Just wondering!
در راستای پست قبل! چرا
می گیم سی صد؟ نباید بگیم سه صد؟ سی تا صد
تا که میشه سه هزار تا!
روز اشانتیون!
امروز روز سیصد و شصت و ششم
ساله! هر پنج سال یک روز اضافه!
بیست و چهار ساعت اضافه!
هزار و چهارصد و چهل دقیقه و
هشتاد و شش هزار و چهارصد ثانیه اضافه!
با امروز چه کنیم تا دیروز
نشده؟
واکنش اهریمن دو به اسب جنگی اسپیلبرگ!
You must be stupid to go and watch that stupid movie about a stupid horse in a stupid war!!
تعداد stupid های
جمله بالا را شمرده و درجه stupid ایت (بعله!!!اگه
میشه این بلا رو سر پارسی آورد، سر انگلیسی
هم میشه آورد!!!) بیننده
فیلم را تا سه رقم اعشار حساب کند.
(راه حل نمره داره!)
Tuesday, 28 February 2012
جیییییییییییییییییییییییییییغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ ۳
نه! جدایی نادر
از سیمین تو جشنواره سینمای مریخ برنده
نشده! این جیغ و با غلظتی
بیشتر از این که می بینین برای دوستای
نازنینی که از شبی که فیلم سزار گرفت تا
اسکار همراه من خودکشون کردن. برای
اونایی که می گفتن ببین الان دنیا شما را
با چیزی غیر از اسمشو نبر می شناسه، برا
اونایی شب سزار و تو سرزمین خودشون با
محبت اس ام اس دادن که فیلم به حق برد.
جایزه حق شماست! برا
نادین عزیز که با شور و حرارت زنگ زد که
باید جشن بگیریم و آنی نازنین که زنگ زد
و جیغ می زد پریا پایان خوشت رو گرفتی!!!
بردین!!! برای
الکس دوست داشتنی که از ما آروم تر و
باوقارتره و با کلی شادی تبریک گفت و گفت
یه روزی می رسه که وقتی می برین، اشک نریزی
و از ته دل بخندی! و برای
کالین که اصلا اینجا نیست و از اون ور دنیا
به من ای میل زده و به شوخی همیشگی مون
نوشته I told you “it's “gonna be LEGENDARY! Sorry I
was to excited to wait! این نوشته یه
سپاسگذاریه برای شمایی که زبون منو نمی
فهمین ولی با من همدل اید. برای
شمایی که یک سال و خرده ایه که تو همه شادی
ها با من شریک بودین. برای
شمایی که وقتی هموطن های خودم اشکم رو در
آوردن، کنار من ایستادین. برای
شمایی که بدون عقده، بدون جهت گیری و بدون
تعصب من و فرهنگ من رو با همه تناقض ها و
تفاوت ها پذیرفتین. دوستی
تون، محبت تون و همراهی تون به اندازه خبر
برد جدایی از نادر از سیمین برای من ارزش
داره. من از شما یاد گرفتم
که دوستی چه قلمرو وسیعیه. این
نوشته همونقدر که برای شماست برای خودمه
که هر وقت غر زدم یادم بیفته با چه آدم
هایی برخورد کردم.
:|
چه احساسی می کنین که دوست
خواننده میگه برا تصحیح کارا میاد خونه
تون و وقتی شما می خواین طفره برین که
مجبور نشین بقایای انفجار رو جمع و جور
کنین بگه می خوام مینا رو ببینم. می
آم!!!!
Once Upon A Honeymoon
Director:
Leo McCarey
Staring:
Cary Grant,
Ginger Rogers
115m,
USA, 1942
کری گرنت! کری
گرنت! کری گرنت! فیلم
قدیمیه! موضوع نخ نماست!
یه جاهایی خیلی هالیوودی می
شه و باز آدم نمی تونه از دیدن کری گرنت
بگذره. کلی صادقانه اعتراف
می کنم که کری گرنت تو بیشتر فیلم هاش
پرسونایی که ساخته رو تکرار می کنه؛حالا
یکمی بهش اضافه می کنه تو هر فیلم!
(این اصلا به معنای ندیده گرفتن
بازی های محشرش نیست ها! کلی
دارم میگم!) ولی انقدر
کاریزما داره آین ادم که شما همون ها رو
می بینین و می خندین.
پ. ن. همچنان
زوج کری گرنت/ کترین هپبرن
و کری گرنت/ روزالیند راسل رو بیشتر
دوست دارم!
:|
یعنی فقط لازمه یه کار کوچیک
با سفارت داشته باشین که یادتون بیفته
ایرانی هستین! آخه خانوم
محترم اگه من چه جور دانشجویی ام که نمی
دونم بخش دانشجوها کجای سایته!!! (با
همون اداها و لحن زننده ای که از ایران
یادتونه بخونین!!!!) شما
اون جا برا چی حقوق می گیری؟
Labels:
:I,
Me,
Myself and I,
observations,
Trivialities,
و ما ایرانی ها
Monday, 27 February 2012
A PG rated bacheloette party!
داشتم برای این اهریمن توضیح
می دادم که بستنی چکه کن داره میاد این
طرفا و من دارم به یه bachelorette party پریایی
خطخطیی فکر می کنم و …. برگشته
می گه اگه استریپر می خوای من می تونم بهت
معرفی کنم (خوبه گفتم مدل
پریایی!!!). بعد من خیلی
ریلکس گفتم اونم فکر بدی نیست ولی من داشتم
به دیزنی لند و لیزرتگ و سینما و اینا فکر
می کردم. برگشته می گه ?A
PG rated bachelorette party چرا تو باید
همه چیز رو پریایی کنی؟ منم باز ریلکس
توضیح دادم که glad you asked! باید
بفهمه چی داره از دست می ده! کودکی،
بستنی های چکه نکرده، تا صبح فیلم دیدن،
غذا هله هوله خوردن و به جاش یه روز کامل
تو سینما بودن، باید وداع کنه با اینا
دیگه! بعد اون میگه بیخود
نیست تو عاشق بارنی ای. دست
کمی نداری از اون! فقط تو
نسخه والت دیسنی اش هستی.... و
این رشته سر دراز دارد!!!!
پ. ن. ۱
اصولا از دوستی با اهریمنان خودداری کنین!
مگه بتونین جای دیگه حالشون
رو بگیرین!
پ. ن. ۲
بله بستنی چکه کن داره میاد! بترسین
از چیزایی که آزرو می کنین!
Labels:
Me,
Myself and I,
NPH,
observations,
Trivialities,
TV series,
ما اهریمنان
:|
یعنی فکر کن نیم ساعت برای یه
عدد فرانسوی کنجکاو توضیح بدی که تو ایران
ازدواج civil نیست. همه
اش مذهبیه. بعد برگرده بگه
خب تو اون کیس هایی که زن و مرد چند سال با
هم زندگی می کنن، پیوندشون چی به حساب
میاد؟
پ. ن. طبق
قانون، اگر زن و مردی ۸ سال فکر کنم با هم
زندگی کنن، زوج به حساب میان؛ چه صیغه
جاری شده باشه چه کُر!!
بازم جمع مکسر!!!
دیروز داشتم فکر می کردم، جمع
منطق باید مثل منطقه بشه مناطق! یعنی
فکر کن به کسی بگی من مناطق شما رو می
پذیرم! یا مناطق شما بسیار
مورد توجه من واقع شد! یا
چه مناطق جذابی دارین! او
او او! یا من درست نفهمیدم.
ممکن است مناطق خود را …..فکر
کردین! جمله را با دانش
خود کامل نمایید! لبخند
گربه چشایری بدجنسی!!!!
پ. ن. بله
می دونم! ته ته ذهن هر
انسانی! هر چقدر فرهیخته!!!!!
بارنی کوچکی وجود دارد که می
تواند به مناطق!! سطحی
بخندد!
Bullhead
de
Michael R. Roskam
avec
Matthias Schoenaerts,
Jeroen Perceval
2h09,
Belguiqe, 2011
این اهریمن سه رای من رو زد که
نریم یه فیلم روسی که ده تا جایزه گرفته
بود ببینیم چون فیلم دو تا تجاوز توش داره
و می گفت نمی تونه دوباره ببینه و بار اول
هم از شدت استرس رسما نشسته رو پای آلکس!
بعد رفتیم این فیلم که یه صحنه castration توش هست که پروانه
ها رو در طول فیلم همین جوری تو شیکم آدم
به پرواز در میاره!
فیلم خوبیه. ولی
اصلا سراغش نرین. می خواین
بعدش خودتونو قطعه قطعه کنین! سرتونو
بکوبین به دیوار! بخوابین
وسط خیابون و از ماشین های مهربون بخواین
از روتون رد شن!! یعنی
نبینینش!!
پ. ن. ۱
بازیگر اصلی یک سال رژیم غذایی و استروژن!!!
داشته که به این قیافه برسه!
یعنی من بودم شغلم رو عوض می
کردم!
پ. ن. ۲
دوستان مذکر محترمی که عقیده داشتین صحنه
های تجاوز همیشه هم دردناک نیست و @#$%^
#$%^ #$%^&*!!! واقعا؟ من برای
اولین بار با یک صحنه اون وری رو به رو
شدم و حالم رسما بد بود!!! یعنی
وحشتناک بود و من حتی مذکر هم نیستم.
فقط می تونم تصورش کنم. به
نظرم There's something wrong with you!
جییییییییییییییییییییییییغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ ۲
اولین اسکارمون!
جیییییییییییییییییییغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ!
نفسم الان بالا نمیاد!
جییییییییییییییییییییییییغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ!
احتمالا قیمت ارز پایین میومد
انقدر خوشحال نمی شدم!
جیییییییییییییییییییییییییییغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ!
کلا هیچی نمی تونم بگم!
جیییییییییییییییغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ!!
پ. ن. الان فقط جیغ ۳ رو کم دارم که کلکسیون جیغ های وس کریونی ام کامل بشه! مریخ جشنواره سینمایی نداره آیا؟
Saturday, 25 February 2012
حالا می بینین!
من تا دوشنبه مقاله آخر رو پست
می کنم حتی با وجود movie orgy فردا!
بر من واجب! قربه
الی الله! (الان این نثر
مسجع مبتذل!! هست! با درود
به روان سعدی!).
Labels:
:I,
Geeks and Freaks,
Me,
Myself and I,
Nerds,
Trivialities
:|
یعنی من هی میگم خدا یه جاهایی
آدما رو از رو هم قالب زده، شما باور نکنین!
اینم یه نمونه مشهورش!!
پ. ن. حالا
بگذریم که من همون قدر که از گیوم کنه خوشم
میاد، پتریک دمسی به نظرم چندشه!
هیچوقت دلیل محبوبیتش رو
نفهمیدم و این Mac Dreamy بودنش
تو Gray's Anatomy رو درک نکردم!
Labels:
:I,
Geeks and Freaks,
Me,
Myself and I,
Nerds,
observations,
Trivialities
تایتنیک!
دیشب که کیت وینسلت جایزه
دستاوردهای سینمایی رو از سراز گرفت، ازش
پرسیدن که درباره نسخه سه بعدی تایتنیک
که تا چند وقت دیگه رو پرده میاد چه احساسی
داره؟ گفت به شدددددددددتتتتتتتتتتتت
(به همین غلظت!) وحشت
دارم از اینکه کار پونزده سال (واقعا
پونزده سال شد؟) بیاد رو
پرده!!!! انگار یه آدم دیگه
اون فیلم رو بازی کرده! واقعا آدم با کارهای پونزده سال پیشش چطوری رو به رو می شه؟
اشپیلبرگ!
عادت کردیم که اسپیلبرگ با اس
هست! این دکتری که درباره
تن تن سخنرانی داشت یادم انداخت که این
بشر یهودی هست و اسمش اصلا باید با ش شروع
بشه. ولی خب مگه چه فرقی
میکنه؟ به قول اهریمن چهار متظاهر
اسکاتلندی!
فرانسوی های عجیب دوست داشتنی!
یه چیزایی تو این فرانسوی ها
واقعا دوست داشتنیه. یکی
اش سادگی شون هست. زرق و
برق و تجملشون در حد آمریکایی ها نیست
مثلا! اما چیزی که این مدت
چشم منو گرفته اینه که به چیزی تظاهر نمی
کنن. معمولا رک و راست
نظرشونو می گن؛ چه مثبت، چه منفی! مثلا
دیشب برنیس بژو جایزه بهترین بازیگر زن
رو برد. اول که گریه اش
گرفت. بعد هم رفت اون بالا
و خیلی راحت گفت که همه کاندیداها رو به
شدت تحسین می کنه ولی واقعا واقعا واقعا
جایزه رو می خواسته، واقعا واقعا واقعا!
به همین راحتی! برعکس
سخنرانی های به شدت تمرین شده اسکار مثلا!
تو برنامه هایی هم که تقلید
محض از آمریکاست مثل So you think you can
dance! اینا برخوردشون مثل
آمریکایی ها نیست. یادتونه
تو اون برنامه بی رودروایسی می زدن رقصنده
رو له می کردن که بابا تو اصلا استعداد
نداری! اینا خیلی ملایم
اند. وقتی هم از چیزی خوششون
میاد راحت می گن خوششون میاد، اصولا طرف
رو برا تعلیق دق نمی دن! دوسشون
دارم!
جییییییییییییییییییییغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ!
دیشب ساعت ۱۲:۰۵
دقیقه من تلفن بارون شدم! بله!
بردیم! جدایی
نادر از سیمین جایزه سزار، مهمترین
جایزه سینمایی فرانسه که معادل اسکار هست
رو برد!!! جیییییییییییییییییییغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ!
ممنون فرانسوی ها!!! فقط
یک روز تا اسکار مونده! از
امشب تا فردا که اسکار برگزار می شه به
شدت انگشتامون رو cross می
کنیم برای جدایی نادر از سیمین!
به قول خودم و اهریمن دو WE
HAVE FAITH! ما ایرانی ها حداقل از
جهت روانی به شدت به این برد نیاز داریم!
ما اسکار می خواییم یالا!
ما اسکار می خواییم یالا!
Friday, 24 February 2012
:|
امروز از ظهر تو کافه
اینجا کتاب می خوندم و سعادت!!!!
داشتم که کلی هموطن
ببینم!! سه
جفت دقیقا!!! یه
جفت داشتن اطلاعات سیاسی رد و بدل می کردن،
یه جفت اطلاعات پزشکی و این جفت آخر که
الان اون ورن دارن درباره بوروکراسی
فرانسه بحث می کنن.
نتایج:
۱.
ایرانی ها چه
اطلاعاتی محشری دارن از رازها و پنهانکاری
های سیاستمداری فرانسه!
۲. می
دونستین صنعت خودرو آلمان ایراد داره؟
۳. من
غر می زنم، پس هستم!
۴. من
ناراضی ام. پس
حتما ایرانی ام!
۵. چرا
این خارجی ها هیچی نمی فهمن؟
۶. صنعت
شراب فرانسه یه مدت تعطیله!
گرم اند، نفهمیدن!
۷. چه
جوری می شه بیمه رو پیچوند و از خدمات
دندونپزشکی مجانی استفاده کرد!
۸. ما
تفاوت تیراژ و تولید رو نمی دونیم، ولی
تحلیل که می تونیم بکنیم!
۹.
صدامون رو سرمونه!
به شکلی که یه پریای
خط خطی که داره با گوشی آهنگ گوش می کنه
داره مستفیض میشه!
۱۰. ما فرانسه درست حسابی نمی تونیم حرف بزنیم ولی می تونیم لهجه فرانسوی ها رو مسخره کنیم که!
.
.
.
یعنی می تونم ادامه
بدم ها!!! اما
انقدر الان احساس تو تاکسی بودن در مسیر
انقلاب – صادقیه رو دارم که سردرد!
کلافگی!
من رفتم.
خداحافظ تا فردا!
چرا آفریده شده ایم تا رنج بکشیم؟
اگر از طرفدارهای غزاله
علیزاده هستین، اگه سبک نوشتن فاخرش رو
دوست دارین، اگه با خانه ادریسی ها خاطره
دارین، اگر داستان کوتاه های محشرش رو
بارها دوره کردین و حتی زمان ناقص شب های
تهران رو هم دوست دارین، اگه تحسینش کردین
به خاطر تصمیم آگاهانه اش برای مرگ، اینجا
صداش رو می تونین بشنوین.
چند تا فایل دیگه
هم از دکلمه هاش رو یوتیوب هست.
پ. ن.
۱ باز هم اگر دسترسی
به یوتیوب ندارین، یه ای میل به پریا بزنین
و فایل ام. پی.
تری.
رو براتون می فرستم.
پ. ن.
۲ دست اون دوست
ناشناسی که این فایل ها رو گذاشته رو
یوتیوب دردنکنه و نگا کنین!!!
هیچ نظری زیرش نیست
و تعداد بازدید ها رو ببینین!
پ. ن.
۳.
یکی از دوستام میگه
شب های تهران ناقصه و من دوسش دارم چون
خیلی شبیه آسیه ام. (البته
من کلی خودم رو زدم به خنگی که از نظر ظاهر
که من شبیه نسترن ام و ..
ولی متاسفانه ایشون
گول نخورد و نونصد تا دلیل آورد که چرا من
با اینکه تا حالا یکی از اون کارا رو هم
نکردم شبیه آسیه ام (حالا
من یه دلیل بیشتر نخواسته بودم ها!)
آخرش هم گفت اصلا
دلیل ظاهری می خوای؟ رنگ چشمات!
حالا شمایی که منو
می شناسین، برین توصیفات خانم علیزاده
رو از آسیه بخونین و ببینین چقدر رنگ چشمای
من با اون رنگ فرق می کنه!).
تکذیب می شود.
داستان کوتاهی که
در واقع قسمت آخر این رمان هست رو بخونین
و ببینید که هیچی کم نداره.
و البته اعتراف می
کنم که چهارراه، گردوشکنان و بعد از
تابستان و...کارهای
بهتری اند.
پ. ن.
۴ in
your face به همون
دوستم!!! عنوان از
شب های تهران!!
بستنی چکه کن های اروپایی!!!!!
من دیشب در کنفرانس
مبارزه با فساد متوجه شدم که به نظر این
اروپایی های سوسول ۵۰۰ فرانک شیرینی (یعنی
همه اش ۷۷ یورو!!!)،
چند تا دونه کتاب یا یه سفر مجانی از مصادیق
(فکر
کردین من با استفاده از این کلمات مخالفم
به خاطر اینه که بلد نیستم؟ اهکی؟ تازه
بدون این کلمه ها چطوری می شه قلمبیمعنا
نوشت؟) رشوه
و فساد اداری به حساب میاد و اگه ۱۵٪ مردم
یه کشور عقیده داشته باشن که سیستم اداری
فاسده، سیستم مشکوک می زنه و باید به شدت
کنترل بشه. یعنی
خنده ام گرفته بود در حد دو قسمت فرندز!
به عنوان کسی که
همه کارهای احمقانه اداری اش رو مجبور
بوده خودش انجام بده، انقده نمونه می تونم
در این باره بنویسم. . .
پارسال عموم بیست
ملیون وام می خواست و ده ملیون شیرینی
داد. سال
های قبلش بارها به خودم پیشنهادهای
جذاب!!!! شد
(آخه
برادر من برا یه نامه؟ اونم با شما که
احتمالا از وقتی امیرکبیر رو کشتن حموم
نرفتی؟ اگه شبیه نیل پتریک هریس بودی با
همون تیپ و اینا باز یه چیزی!!!
ولی از شوخی گذشته
چند تا دختر برا مسائل بی ارزش مجبور شدن
تن بدن به این پیشنهادهای بیشرمانه؟
برا گرفتن یه نامه
مثلا!) البته
نه دروغ نگم یه بار یه آقاهه فقط چهار بار
و هر بار دو ساعت زونکن هایی رو که می دونست
نامه من توش نیست بهم داد تا روزی که یکی
با من بود و آی کیوش از من بالاتر بود و
۲۰۰ تومن (بله
تک تومنی! ولی
سال ۷۹ بودا!) به
یارو داد و طرف قلپی زونکن مربوطه رو داد
دست من! بگذریم
از پلیس هایی که بارها جلومون رو گرفتن
بی دلیل و اینکه دوستم یاد گرفت انسان
عاقل همیشه پشت گواهینامه اش یه دو هزار
تومنی می گذاره. اون یکی که تو ثبت اسناد می گفت سند به اسم میته و من نمی تونم بدمش به غیر و وقتی من در کمال گربه چشایریت در درون و آتشفشان در بیرون (چه ترکیبی!!!) جیغم دراومد که آقا جون من انحصار وراثت دارم! میت که خودش نمی تونه بیاد. ایشون محترمانه سر من داد زدن و از اتاق انداختم بیرون و همکارشون در حالیکه تو حلق من بود توضیح داد که قیمت نیاوردن میت!!! چقدره! (نه نداشتم! برا همین اون کار الان یه پرونده بیست و دوساله است! It can legally drink and everything! ) یعنی
نشسته بودم و اینا از ذهنم می گذشت و رقم
های میلیاردی اختلاس و فکر می کردم به این
اروپایی های ننر بچه ننه که به پونزده
درصد عقیده خس و خاشاکانه!!!
باور می کنن که
سیستم فاسده!
الهه الهام شب کار
تجربه نشون داده که من
بهترین نوشته هام مال ساعت های سه و چهار
صبحه (نه
عزیزم! نوشته
های اینجا نه! با
احترام به شما که اینجا رو می خونین، نوشته
های درست و حسابی!!!). معمولا
ساعت دو و سه با یک تک جمله یا یه عبارت
شروع می شه (که
اگه پایان نامه ای باشه می پرم پایین از
تخت که یادداشتش کنم و مینا متعاقبا (یکی
از خنده دار ترین کلمه های ممکنه، نه؟
پارسی اش می شه در پیِ!!)
جیغش در میاد و
گاهی هم می گه کوفت! کوفت!
و گاهی هم تنبلی
ام میاد یا فردا باید زود پاشم و تخت می
گیرم می خوابم و حاصلش میشه این که الان
یادم نمیاد نونصد جمله ای که پریشب ها تو
سرم بود الان در چه حالی اند (صدای
لرزان!) خوبن؟
کسی بهشون می رسه؟ (شر
شرِ اشک غلطان! ) نکنه
کلمه هاشون پاک شده باشه اصلا؟ (نفس
های بریده بریده در نوسان!
خداییش دارین با
جلوه های ویژه می خونین ها!)
خلاصه اگر از جمله
های اون شب من خبری دارین، پریای خطخطیی
رو از نگرانی برهانید! اما
می دونین من چی فکر می کنم؟ glad
you asked! (واقعا از
من انتظار دارین از جملات گهربار بارنی
استفاده نکنم؟ منو می شناسین آیا اصلا؟)
الهه الهام از دست
من عصبانیه که چرا خواب رو به نوشتم پیغام
های ایشون ترجیح دادم!!!
من برم یه قربانی
برا الهه خانوم پیدا کنم. خواب امشب چطوره؟
پ. ن.
۱ الهه الهام ترجمه
دست و پا چلفتی muse هست!
پ. ن.
۲ دقت کردین من
جدیدا چقدر منسجم!!! می
نویسم! اصولا
فقط لارنس استرن ممکنه بفهمه من چی می
نویسم که اونم متاسفانه not
only دویست و پنجاه
سال پیش عمرش رو داده قرن نوزدهمی ها but
also پارسی بلد نیست
که!!
Labels:
:I,
literature,
Me,
Myself and I,
NPH,
Trivialities,
TV series,
مینا
Thursday, 23 February 2012
رقص چندلر! به شدت!!!!
تعطیلات من ۲۹ دقیقه
و ۳۵ ثانیه پیش شروع شد!!
وای خدا!
دو هفته بدون کودکان
چسبناک شادمان پرانرژی!
(این الان ترجمه
کودکان @#$%^&*( #$%^&
!@#$%^&!!!!بود!)
دو هفته پر از فیلم
و کتاب و اینترنت! و
نمی دونم چقدر اینجام! چون
هم به استاد جون قول دادم و هم خودم رو
چلنج کردم که تا آخر تعطیلات یه مطلب
درباره Memento بنویسم!
هر کی حال و حوصله
اسکایپ بازی داره بیاد جلو!
من برم که به سخنرانی
مبارزه با فساد برسم!
:O
دیروز چهارشنبه بود.
روزی که فیلم ها
عوض می شن و من و اهریمن دو در کمال وحشت
متوجه شدیم که هیچ فیلم watchable
ای نمونده که ندیده
باشیم!!!
Labels:
:I,
Cinema,
Geeks and Freaks,
Nerds,
observations,
ما اهریمنان
ما کبک های سر زیر برف ایرانی!
دقت کردین فقط خودمون
نوادگان آتوسا و آرتیستون و آندیا و داریوش
و کورشیم! (نه
پدر من! من
سه تا مادربزرگ و دو تا پدربزرگ ندارم!
کلی گفتم!)
از یه سو!!!
خودمون رو می کشیم
که واویلا که میراث ایرانی (که
البته میراث عربیه کاملا!)
بر باد رفت وگرنه
ما فلان بودیم و بهمان بودیم.
سازمان ملل و حقوق
زن و هنر که ملک مطلق ماست چون کوروش نونصد
سال پیش منشور داشته و ما تا ابد بهش می
تونیم افتخار کنیم.اما
اگه بگن خب تو منشورش چی نوشته، نمی دونیم.
تازه می تونیم بریم
در خونه کوروش و سنگ های بنا رو بکنیم
بذاریم تو جیبمون! یا
اسممون رو بکنیم رو در خونه!
ملک اجدادیه دیگه!
ما حموم داشتیم
وقتی این اروپایی های فلان فلان شده داشتن
تو قرون وسطی دست و پا می زدن و ملکه سالی
دو بار می رفت حموم! کدوم
حموم و تو کدوم شهر؟ نمی دونیم!
این عرب ها و انگلیسی
ها و فرانسوی های ملعون!!!
کلمه هاشون رو
چپوندن تو زبون ما! ما
که نامه های رسمی رو با بسمه تعالی (که اونم غلطه. باید باشه باسمه تعالی!) به جای
به نام خدا شروع نمی کنیم (تازه
اونا که می کنن، می نویسن بنام و don't
get me started on that! بنام
صفته! یعنی
مشهور!)! ما
له له نمی زنیم کلمه انگلیسی بپرونیم که
بگیم ما زبان خداوندگاران رو می فهمیم و
بعد اسم بچه مون رو بگذارین اژدمارنگ که
فارسی اصیل باشه!!! تازه
عزیز من! اصیل
هم عربیه! ما
از عرب های سوسمارخور متنفریم که زبونمون
رو داغون کردن وگرنه ما فردوسی داشتیم که
رنج برد به سال سی و عجم زنده کرد بدین
پارسی!!! و
البته اسم قهرمان های شاهنامه رو هم نمی
دونیم ولی اگه هالیوود یه اقتباس از
شاهنامه بکنه، رگ گردنمون می زنه بیرون
که شعر ما رو دزدیدن! دارن
باهاش پز می دن!خداییش
این همه امضا برای خلیج فارس جمع کردیم
اگه فردا بگن به دلیل آلودگی محیط ماهی
ها و پرنده ها دارن می میرن، می جهیم به
سمت جنوب که در تمیز کردن خلیج سهمی داشته
باشیم؟ تا وقتی هنرمندی زنده است، فلانه
و بهمانه و چاپلوسه و ….
و وقتی می میره
قهرمان میشه و همه کارهاش یه دفه معنا
پیدا می کنه.
(و این رشته
سر دراز دارد و منم دلم پره!
پس می ریم به اون
سو!!!)
از سوی اون وری!!!
فقط خودمون نوادگان
آتوسا و آرتیستون و آندیا و داریوش و
کورشیم! یعنی
ایرانی های دیگه هیچ کدوم از نوادگان
آتوسا و آرتیستون و آندیا و داریوش و کورش
نیستن و احتمالا از زیر بته دم در پاسارگاد
به عمل اومدن! به
جز من بقیه ایرانی ها بدن!
حسودن!
مغرورن!
دهن بین اند!
زودباورن!
چاپلوس اند! دهاتی اند! برای هم می زنن!
من خوبم اما!
من بافرهنگم!
من بزرگوارم!
من می تونم خط اول
شعر حافظ رو از بر بخونم و با خرده اطلاعاتی
که فقط شنیدم و مبادا لای کتاب باز کرده
باشم!! داستان
های صادق هدایت بیماری واگیردار خودکشی
داره ولی من اسم دوتاش رو هم نمی تونم بگم!
نخوندمشون!
هیچی نخوندم اما
می تونم درباره کیت های داخلی مدل جدید
اپل گرفته تا سیاهچاله های سیاره ای نظر
بدم. من
تو فیس بوک و لینک این و هزار شبکه دیگه
اسمم رو می نویسم فلانی ایرانی و نفر بعدی
رو که این کار رو می کنه مسخره می کنم که
مقلد متظاهر @#$%^&!!!! من جز جیگر می زنم برا فارسی و وقتی کامنت می گذارم به انگلیسی می نویسم! من فمنیستم و کلی هم درباره حقوق زنان ایده دارم. زن با هوش و استعدادش باید مطرح شه! نه با شوهرش یا پول! ولی وقتی که یه دختر ساده با استعداد با قیافه معمولی می بینم، نمی تونم نگم آخی هیچ شانسی نداره!!!
من هیچکس رو قبول ندارم. تازه
من با بقیه ایرانی ها فرق می کنم. وقتی می گم ایرانی ها چنین و چنان اند. منظورم اونان، نه من! من که خود خود وارث فرهنگ و تمدن هخامنشی ام! وقتی می گم ایرانی ها منظورم به خودم نیست که! من فرق می کنم!
دردهای من از همه
دردناک تره! اشک
های من از همه شفاف تره!
عشق های من از همه
واقعی تره! من می فهمم که بقیه اشکال دارن! من فقط این چیزا رو تو خودم نمی بینم!
نمی دونم!
این پست ته نداره!
کاشکی می دونستم
چیکار باید کرد! چه
باید گفت! و
چه جوری میشه یه کم بهترش کرد!
اگر می دونستم
حداقل می تونستم از خودم شروع کنم.
پ. ن.
۱ این از اون پست های
فوران احساسی منه! جرقه
اش با این زده شد که دیدم اگر کارهای بهرام بیضایی
رو سرچ کنین، یکی از اولین entry
ها این وبلاگه که
فقط چند بار و در حد چند جمله به کارهای
بیضایی اشاره کرده و دلم به شدت گرفت!
به خودتون نگیرین!
این پست درباره
همه ماست!
پ. ن. ۲ اژدمارنگ اگه یادتون باشه نونصد سال پیش تو سریال همسران به کار برده شد. وقتی برای بچه مریم و علی دنبال اسم می گشتن!
پ. ن. ۳ در بازخونی دیدم نوشتم زبان خداوندگاران و ننوشتم از کجاست! این اصطلاح رو من تو کتاب خانواده نیک اختر ایرج پزشک زاد خوندم. خسرو خانعمو به انگلیسی می گه زبان خداوندگاران!
پ. ن. ۳ در بازخونی دیدم نوشتم زبان خداوندگاران و ننوشتم از کجاست! این اصطلاح رو من تو کتاب خانواده نیک اختر ایرج پزشک زاد خوندم. خسرو خانعمو به انگلیسی می گه زبان خداوندگاران!
Labels:
:I,
Me,
Myself and I,
observations,
Trivialities,
و ما ایرانی ها
چنگ سرود
پ. ن.
۱ اونا که به یوتیوب
دسترسی ندارن، می تونن یه ای میل بزنن که
فایل ام. پی.
تری.
اش رو براشون
بفرستم.
پ. ن.
۲ یعنی واقعا ای
کسانی که برای این آهنگ ها ویدیو می سازین،
یه کم سلیقه تون رو آپ دیت کنین!
Go for Barney!
با وجود اینکه کلی حال
می کنم وقتی می بینم آمارخووندن بارنیکل
نویسی های من انقدر بالاست (let's
face it! بارنی نویسیه
دیگه! اگه
بارنی نبود و مهم تر از اون نیل پتریک هریس
بازی نمی کردش، من عمرا درباره این سریال
در پیت می نوشتم!)،
الان کاملا حسودی ام شده!
پ. ن.
معلومه که به بارنی!
به کی پس؟ اما خب
چه می شه کرد؟ He's
superawesomatic! I'm just awesome!
Labels:
Geeks and Freaks,
Me,
Myself and I,
Nerds,
NPH,
Trivialities,
TV series
زنبیلو بردار و بیا
بچه ها این نوشته جذابه (هرچند من با همه اش موافق نیستم!)
و در کمال وحشت، من این علائم رو نه تنها
تو خانم های خانه دار که تو دوستای همسن
خودم که کار هم می کردن و خیلی هم به قول
بارنی mushy gushy (پست
جدیه که باشه! منظورم
رمانتیک در حد حال به هم زنش هست و هیچ
واکنش بهتری برای بیانش ندارم، جز واکنش
های بارنی!!!) و
رمانتیک ازدواج کردن هم دیدم.
لینک رو می گذارم.
مطلب رو هم کپی می
کنم. خوندنش
با خودتون بی زحمت!
Wednesday, 22 February 2012
;)
فکر کنین جمع مکسر کلم
میشه کلام!!!!! بعضی
کلام ها در حد کلم اند واقعا!!!
Labels:
Geeks and Freaks,
Me,
Myself and I,
Nerds,
Trivialities
:))
فردا ساعت هشت و نیم
شب تعطیلات زمستونی من شروع می شه!
در کمال چالش پذیریت
(Yeah! It IS a word, because I say so!) به
استاد جون گفتم تا آخر تعصیلات سی صفحه
بهش تحویل می دم (چالش
پذیریت اینجا مترادف ساده لوحیت، خنگولیت
و دیوانگی هم هست!!). اما
به هر حال تعطیلات و هوررررررررررررررررراااااااااا!
بچه های گوگولی
نازنین دو هفته استراحت می کنن و مدیون
این فکر کنین که من به این دلیل گربه چشایر
دوبلم الان!
Labels:
Me,
Myself and I,
NPH,
Super Awesomatic,
Trivialities,
TV series
مینا ۹۵
جذابیت مینا برای
دوستای ایرانی اینه که حرف می زنه و صداش
بامزه است؛ برا دوست های خارجی اینه که
صداش بامزه است و حرف می زنه و تازه به یه
زبون خارجی حرف می زنه!
The Iron Lady
Director: Phillida Loyd
Staring: Meryl Streep, Jim Broadbent
105m. 2011, USA
اگر زن باشی همیشه باید
برای اثبات خودت بجنگی.
فرقی نمی کنه
انگلیسی باشی یا فرانسوی یا ایرانی.
تو دوره شاه وزوزک
به دنیا اومده باشی یا عصر پارینه سنگی
یا دوره پسامدرن. هرچی
بهتر باشی بیشتر سختی می کشی و همیشه ساده
ترین ها برای مردان برات به شدت سخت می
شه. اگه
بخوای تو کارهایی مثل سیاست و تجارت وارد
بشی که دیگه هیچی.
این
فیلم کلی نقد منفی گرفته.
شاهکار هم نیست.
البته به جز گریمش
و خب مثل همیشه بازی مریل استریپ.
اما من یه نکته اش
رو خیلی دوست داشتم. اینکه
مارگارت تاچر رو اول به عنوان یه زن در
نظر می گیره و بعد به عنوان یه سیاستمدار.
اینکه مارگارت
رابرتز با مدرک از آکسفورد و توانایی محشر
همیشه دختر بقاله و جمله پیشنهاد ازدواج
دنیس تاچر اصلا اینه که تا وقتی به یه مرد
قدرتمند مربوط نباشی جدی نمی گیرنت.
اینکه تو پارلمان
به جای اینکه به حرفاش گوش بدن، می گن صدات
جیغ جیغیه. اینکه
وقتی برخلاف نظر همه مشاورا که همه هم مرد
هستن، اعلام جنگ می کنه برای جزیره ها،
چه شبی رو می گذرونه و وقتی کشته ها رو می
بینه به اولین چیزی که فکر می کنه مادرهای
سربازهاست و تا صبح می شینه برای تک تکشون
نامه می نویسه. (واقعا
تاچر این کار رو کرده؟)
اینکه وقتی می دونه
تصمیمش درسته در حالیکه همه ازش متنفرن
پای حرفش می مونه و بعدا همه به خاطر نتیجه
کار تحسینش می کنن. فیلم
به خاطر این لحظه هاش زیباست.
چند وقت پیش اقته داشت
سخنرانی های تاچر رو نشون می داد (جوونی
هاش رو) و
همین بود. محکم
بود و داشت حرف خودش رو می زد و به هیچ وجه
کوتاه نمی یومد. با
اینکه سیاست های تاچر خیلی کشورها رو (از
جمله ما رو!) بیچاره
کرد، اما ملت خودش رو از اون وضعیت اقتصادی
داغون رسوند به رشدی که حاصلش رو الان می
بینیم. کاش
هر کشوری چند تا از این سیاستمدارها داشت.
پ. ن.
۱ جمله ای که خیلی
دوست داشتم وقتیه که دکتر ازش می پرسه چی
حس می کنی؟ و تاچر عصبانی می شه که همه
دنیا شده حس! هیچکی
نمی پرسه به چی فکر می کنی؟ چیزهایی که
بهشون فکر می کنی، می شن کارت و کارهات می
شن عادت و عادت می شه تو!
تو همونی هستی که
فکر می کنی. خیلی
درسته. و یه جمله دیگه که این روزا همه می خوان کسی بشن. ما اون دوران می خواستیم کاری بکنیم.
پ. ن.
۲ وقتی سخنگوی دوم
اومد رو پرده، من و اهریمن دو با هم گفتیم
وایییییی! جایلز!
چقدر پیر شده و
البته انتونی استوارت هد گریم هم داشت
اما اصولا فکر نمی کنم از طرفدارهای بافی
بوده باشین و با دیدن چهره شکسته بازیگرا
قلبتون فشرده نشه. البته
بازیگرای اصلی که الان طرفای ۳۰-۳۵
ساله ان. اما
استوارت هد که اون موقع میانسال بود و
مرسترز که وقتی شو شروع شد طرفای ۴۰ سالش
بود و البته برانز که همون آخرای شو انقدر
قیافه اش فرق کرده بود که اصلا قانون
فناناپذیری خون آشام ها رو زیر پا می
گذاشت، گذر زمان رو نشون می دن کلی!
هر چند اون موقع
وقتی فهمیدیم که مرسترز ۸-۳۷
ساله است کلا همه شوکه شدیم (انقدر جوون مونده بود @#$%^&*#$%^&!!!!!! این یکی قانون فناناپذیری خون آشام ها رو حداقل تا آخر سریال رعایت کرد!!! اما الان و با موهای قهوه ای کاملا میانسال نشون میده!).
فکر کنم تنها بازیگر
میانسالی بود اون دوره که دخترای ۱۵-۱۴
ساله مدلی که مثلا رابرت پتیسن یا زک افرون
رو دوست دارن، عاشقش بودن و یادم میاد از
آخرای فصل دو همه داشتن خودکشون می کردن
که با بافی زوج بشه و البته مرسترز ۱۳-۱۴
سال از گلر بزرگتر بود.
هرچند هنوز به
عقیده من یکی از بهترین زوج های سریالی
اند و بعد از ۱۰ سال هنوز تو رده بندی
بهترین زوج های تلویزیونی، تو ده تای اول
هستن.
Subscribe to:
Posts (Atom)