امروز از ظهر تو کافه
اینجا کتاب می خوندم و سعادت!!!!
داشتم که کلی هموطن
ببینم!! سه
جفت دقیقا!!! یه
جفت داشتن اطلاعات سیاسی رد و بدل می کردن،
یه جفت اطلاعات پزشکی و این جفت آخر که
الان اون ورن دارن درباره بوروکراسی
فرانسه بحث می کنن.
نتایج:
۱.
ایرانی ها چه
اطلاعاتی محشری دارن از رازها و پنهانکاری
های سیاستمداری فرانسه!
۲. می
دونستین صنعت خودرو آلمان ایراد داره؟
۳. من
غر می زنم، پس هستم!
۴. من
ناراضی ام. پس
حتما ایرانی ام!
۵. چرا
این خارجی ها هیچی نمی فهمن؟
۶. صنعت
شراب فرانسه یه مدت تعطیله!
گرم اند، نفهمیدن!
۷. چه
جوری می شه بیمه رو پیچوند و از خدمات
دندونپزشکی مجانی استفاده کرد!
۸. ما
تفاوت تیراژ و تولید رو نمی دونیم، ولی
تحلیل که می تونیم بکنیم!
۹.
صدامون رو سرمونه!
به شکلی که یه پریای
خط خطی که داره با گوشی آهنگ گوش می کنه
داره مستفیض میشه!
۱۰. ما فرانسه درست حسابی نمی تونیم حرف بزنیم ولی می تونیم لهجه فرانسوی ها رو مسخره کنیم که!
.
.
.
یعنی می تونم ادامه
بدم ها!!! اما
انقدر الان احساس تو تاکسی بودن در مسیر
انقلاب – صادقیه رو دارم که سردرد!
کلافگی!
من رفتم.
خداحافظ تا فردا!
No comments:
Post a Comment