Friday, 24 February 2012

الهه الهام شب کار

 

تجربه نشون داده که من بهترین نوشته هام مال ساعت های سه و چهار صبحه (نه عزیزم! نوشته های اینجا نه! با احترام به شما که اینجا رو می خونین، نوشته های درست و حسابی!!!). معمولا ساعت دو و سه با یک تک جمله یا یه عبارت شروع می شه (که اگه پایان نامه ای باشه می پرم پایین از تخت که یادداشتش کنم و مینا متعاقبا (یکی از خنده دار ترین کلمه های ممکنه، نه؟ پارسی اش می شه در پیِ!!) جیغش در میاد و گاهی هم می گه کوفت! کوفت! و گاهی هم تنبلی ام میاد یا فردا باید زود پاشم و تخت می گیرم می خوابم و حاصلش میشه این که الان یادم نمیاد نونصد جمله ای که پریشب ها تو سرم بود الان در چه حالی اند (صدای لرزان!) خوبن؟ کسی بهشون می رسه؟ (شر شرِ اشک غلطان! ) نکنه کلمه هاشون پاک شده باشه اصلا؟ (نفس های بریده بریده در نوسان! خداییش دارین با جلوه های ویژه می خونین ها!) خلاصه اگر از جمله های اون شب من خبری دارین، پریای خطخطیی رو از نگرانی برهانید! اما می دونین من چی فکر می کنم؟ glad you asked! (واقعا از من انتظار دارین از جملات گهربار بارنی استفاده نکنم؟ منو می شناسین آیا اصلا؟) الهه الهام از دست من عصبانیه که چرا خواب رو به نوشتم پیغام های ایشون ترجیح دادم!!! من برم یه قربانی برا الهه خانوم پیدا کنم. خواب امشب چطوره؟

پ. ن. ۱ الهه الهام ترجمه دست و پا چلفتی muse هست!

پ. ن. ۲ دقت کردین من جدیدا چقدر منسجم!!! می نویسم! اصولا فقط لارنس استرن ممکنه بفهمه من چی می نویسم که اونم متاسفانه not only دویست و پنجاه سال پیش عمرش رو داده قرن نوزدهمی ها but also پارسی بلد نیست که!!

No comments:

Post a Comment