اینجا چتر از ارکان زندگی هست. یعنی صبح که آفتاب داشته خیلی خانم می تابیده یه دفه نم نم بارون می گیره و در حالی که شما دارین خیلی احساس شاعرانگی می کنین، یه دفعه تبدیل به رگبار می شه و بعد احساس می کنین وسط طوفان نوحید (اگر بارون با باد همراه باشه!) یا وسط اسطبل سلطان اژه وقتی هرکول برای تمیز کردنش مسیر رود رو عوض کرد (اگر بارون به صورت یه استخر آب کر رو سرتون بریزه!). این هم مساله ای نیست بالاخره هر آدمی تو زندگی باید یه بار تا مغز استخون خیس بشه. مساله اینه که ۴ تا کتاب هم دستتون باشه که یکیش هم مال استاد جون هست. در این وضعیت چتر می شه عضو ثابت کیف شما. فقط یه مشکل کوچیک هست. اونم اینه که هیچ!!!!چتری دربرابر بادهای اینجا دووم نمی آره! (نه واقعا! فکر می کردین میشه با چتر در برابر طوفان نوح مقاومت کرد؟)
بامزه ترین اتفاقی که می افته، البته برای تماشاگر نه انسان دارای چتر (اسم فاعل داره؟ چاتر؟ متچاتر؟)، اینه که شکل چتر در برابر باد از n به u تغییر می کنه. البته چتره در این حال هم با غیرت از صاحبش محافظت می کنه تا بالاخره از پا در می آد، به حالت اول برمیگرده و خب طبیعتا یک عالمه آب می ریزه رو سر چاتر! بعد در حالیکه شما یک بطری متحرک آب شدین (و همه کتاب ها شبیه پاپیروس های سینوهه در هنگام کشف شده!) آفتاب می شه. دمای هوا در ۰.۸۳ ثانیه از مثلا ۱۲ می رسه به ۳۲.
راه مقابله اینه که در هنگام باران به سرعت شدت باد، زاویه چتر، شتاب حرکت خودتون و وزن کتاب ها رو حساب کنین (کی بود پرسید فیزیک به چه درد می خوره؟) و در حالتی قرار بگیرین که چتر و کتاب ها کمترین صدمه رو ببینن!
همه این توصیه های ایمنی البته برا وقتیه که کتاب دستتونه. در غیر این صورت که اصلا چترها را باید بست، زیر باران باید رفت!
No comments:
Post a Comment