کتابخونه زود تعطیل
می شه. اومدم
بیرون و نشستم تو کافه دانشگاه.
دو تا از این پسر
عرب ها که من می شناسمشون میان می شینن سر
میز و من با وجود اینکه وقتم داره تلف می
شه (آیکون
صوتی: تیک
تاک! تیک
تاک!) لبخند
زورکی می زنم و جواب چرت و پرت هاشون درباره
اسمش رو می دم (معمولا
اخوان المسلمین عقیده دارن که اسمش قهرمانه
و یک تنه مقابل غرب وایستاده و رکه و شاخش
چنینه! دمش
چنان! (قرار
بود تعریفی باشه! چی
شد رسید به شاخ و دم؟) موجود
اول که خیلی به شدت مودب تر از موجود دوم
هست میگه میای یه قهوه بخوریم؟ من هم در
کمال ادب توضیح می دم که داداش!
من امروز روزه
چلنج!!! دارم!
باید صد صفحه رو
تموم کنم با یه مقاله با کمی تصحیح!
برا فردا هم سوال
درآرم! داریم
می زنیم تو سر و کله هم که خانم کتابدار
محترم که نمی دونم چرا فکر می کنه من نابغه
ای چیزی ام سر می رسه و چشم غره می ره به
اخوان المسلمین در حد المپیک!
موجود دوم که کلا
همیشه مقادیری بی مهره دراز هوازی!!!
برا دردسر توش وول
می خورن، میگه که یه روز تو کتابخونه با
این خانومه دعواش شده.
خانومه دیده این
داره سخنرانی turban داران
ریشدار گوش می کنه و سر به نشان تاسف تکون
داده. اینم
رفته تو حلق خانومه که به تو چه؟ مگه
کتابخونه مال ننه ته؟ (دقیقا
دوم شخص به کار برد که معمولا اینجا برای
کسی که نمی شناسی، بی ادبانه است!)
و … بعد اینا رفتن
و خانوم مسوول داشت می رفت خونه اومده
اینجا که از من بپرسه اینا مزاحمت شده
بودن؟ چرا اجازه دادی بشینن سر میزت؟ این
همه جا؟ اگر مزاحمت ایجاد کردن بگی ها!
(خانومه طفلک لابد
نمی دونه منم از یکی از همون کشورا میام!) این پسره provocateurهست! اصلا دنبال دردسر می گرده! (اگه نمی پریدم وسط لابد اون یکی هم raper از آب در میومد! اصولا دراکولا سر میز من بوده، نفهمیدم! آخی دلم خون آشام خواست! (انحراف ها! دیدن و خوندش رو!)) و داشت ادامه می داد.
منم روم نشد بگم قبلا اینا رو دیدم و آقایprovocateur و آقای raper از کشورهای دوست و برادر میان و دوستی و مودت میان برادران دینی و اینا! مثل یه گربه
چکمه پوش معصوم!! (جای
بستنی چکه کن خالی! می
گفت یه جوری معصوم می شی که آدم باور می
کنه! لعنتی!
حالا زیر قلبی از
طلا، یه ستاره حلبیه ها!
(چقده ارجاع داره
این پست! دستم
درد نکنه!) با
یه چشایر کوچولو جواب دادم که نه!ممنون!
خواستن بشینن!
منم گفتم اشکال
نداره! کاری
هم نداشتن! نگران
نباشین! هیچ
هم به روی خودم نیاوردم که این دو تا رو
سه چهار بار دیدم و به جز عقاید نژادپرستانه
موجود دوم، آدم های بدی نیستن!
و بله!
I'm proud of myself! In your face!
پ. ن.
۱ الان به جز عقاید
نژادپرستانه رو خوندم و خنده ام گرفت!
چی بدتر از این؟
یاد یه خبری افتادم که چند سال پیش از
تلویزیون شنیدم و باعث شدم سه ربع گربه
چشایر صدا دار باشم: امروز
رای گیری در فلان کشور آفریقای جنوبی در
کمال آرامش انجام شد و هیچ حادثه مهمی به
جز به سرقت رفتن صندوق های رای روی نداد!
اینک به مشروح
اخبار توجه فرمایید!
پ. ن.
۲ بله!
واقعا پخش شده!
پ. ن. ۳ الان دیدم صفتی که خانومه گفته فرانسه است. اون که من اضافه کردم انگلیسی هست! لطفا به جای raper بذارین violeur زحمتتون نشه!
پ. ن. ۴ علی کوچیک بی نوای خانه سبز یادتونه؟ همه می خوان بشن مامان آدم!
No comments:
Post a Comment