Wednesday, 11 July 2012

:(

 
کتابشناسیِ چهار تا کتاب رو تا الان اسکن کردم و الان به صدای اسکنر، کپی، پرینتر و غیره آلرژی پیدا کردم. از همه بدتر نه تنها مجبور بودم بشینم تو دفتر مشترک مدیر گروه و استاد اسکاتلندی عزیز (همون که شبیه هیو گرنت هست ولی کوتاه تر!) و هر کی دیگه که از در میاد! (خیلی مشترکه این دفتره!) که سه ساعت تمام مجبور شدم بشینم ورِِ دل الیویه و کلی به ذهنم فشار بیارم که باز چیکار کردم که این منو می بینه گربه چشایر میشه (یعنی شونصد بار اومدم داد بزنم wipe that smirk off your face!!) با میکائل (همین جوری تلفظ می شه می کا ئِل!!!) حداقل این مشکل رو ندارم. دقیقا می دونم چرا منو می بینه نمی تونه جلو خنده اش رو بگیره!! (سوووووتتتتتت! این یکی از اون دلایلیه داره که ملت فکر می کنن من اصولا کمدی همین طور توم قل قل می کنه!!)! تازه مجبور شدم ازش بخوام که حواسش باشه کامپیوتر من خاموش شه (خب دفه بعد حداقل می دونم چرا خنده اش گرفت! فکر کن یکی بهت بگه Can you watch the computer for me؟ یعنی گاهی باید برا من زیرنویس بذارن که ملت بفهمن چی دارم می گم!) خلاصه اینکه الان به شدت grumpy ام! تازه هشتاد صفحه اسکن یعنی یه باید دنبال تقریبا صد و شصت تا کتاب بگردم تو کتابخونه های اینجا و اروپا و آمازون و ای بی! من الان به اندازه یه بستنی چکه کن که همه بستنی اش آب شده، غمگینم!

No comments:

Post a Comment