Friday, 20 July 2012

:)

 
شاگرد سابق می خواد کفش بخره. میگه با من بیا آلمان. اونجا من یادم می افته خمیر دندون ندارم. اونم یه دونه می خره. ار هیچکدوم از کفش ها خوشش نمیاد. برمی گردیم. یعنی ما دو نفر از یه کشور رفتیم یه کشور دیگه که دو تا خمیردندون بخریم!!!

پ. ن. یاد بستنی چکه کن افتادم که یه دوره ای درِ صندوق عقب رو باز می کرد که یه دونه مداد بذاره توش!!! اصولا سایز دو ایکس لارج برای جا دادن اجسام ذره بینی تو زندگی بستنی چکه کن اهمیت داره. تو دبیرستان کاپشن، کفش ها و کیفش هشت سایز بزرگتر از خودش بود. همین دو ماه پیش اینجا، سایزش ۳۶ بود. یه کت سایز ۳۸ خرید. فرداش رفت پسش داد، یه ۴۰ گرفت که بره تهرون بده کوچیکش کنن. اصلا بستنی چکه کن برای پایان نامه اش یه کتاب ترجمه کرد به اسم Size Matters!! (انحراف ها!!! کتاب درباره لی اوت بود!!!) شاید برای همینه که لبخندش هم سه سایز از یه انسان معمولی چشایرتره! اصولا یکی از دلایلی که باعث می شه انسان دیرکردن های مکرر (یعنی مکرر ها!!) بستنی چکه کنی رو ندیده بگیره، همین سایزْ بزرگ بودن دلشه که همه کینه ها توش گم می شه!

No comments:

Post a Comment