یکی به این مینا بفهمونه
که آخه جوجه! تو
که از تاریکی می ترسی، چرا میری تو گنجه
که آدم نبینتت و در رو روت ببنده و اونجوری
بترسی، جیغ بکشی! هنوز
جای چنگال هاش رو پوست سر من هست وقتی درو
باز کردم و پرید رو سرم!
بعد قلبش به اندازه
یه جنین دو ماهه می زنه و نفس نفسی می زنه
که انگار تو panic room گیر
کرده بوده!
No comments:
Post a Comment