Thursday, 12 July 2012

مینا ۱۲۹

 

یکی به این مینا بفهمونه که آخه جوجه! تو که از تاریکی می ترسی، چرا میری تو گنجه که آدم نبینتت و در رو روت ببنده و اونجوری بترسی، جیغ بکشی! هنوز جای چنگال هاش رو پوست سر من هست وقتی درو باز کردم و پرید رو سرم! بعد قلبش به اندازه یه جنین دو ماهه می زنه و نفس نفسی می زنه که انگار تو panic room گیر کرده بوده!

No comments:

Post a Comment