نیم ساعته من اینجام.
نونصد نفر خواستن
به زور بهم مجله بدن!
(یکی نیست بگه نمی
بینین من کانکتم. اگر
می خواستم اخبار خاله زنکی درباره بچه
دوازدهم برد پیت بخونم، خب رو اینترنت
پره!) یکی
اومده دعوتم کرد خونه اش!
(خیلی هم بهش برخورد
وقتی گفتم Tempting! But I'll pass!
(این رفیقمون رو
من دو بار تو کافه دانشگاه دیدم و فکر می
کردم مقادیر زیادی نشون دادم که از ارتباط کلامی با ایشون هم خوشم نمیاد!! حالا
چرا دوزاری تو حلق تلفن گیر کرده احتمالا
به رگ و ریشه اش برمی گرده که عربیه.
مثل اینکه این همه
سال فرانسه بودن، تاثیری نداشته!!
نژادپرست هم
خودتونین! گاهی
این اخلاق های اینا باعث می شه با برادران
متحرکِ هم وطن اشتباه بگیرمشون.
قیافه شون هم که
شباهت داره!). یکی
اومد اجازه گرفت بشینه سر میز!
(نه که جا نبود!
همون!
) خلاصه یه روباهه
اومد از سر و دم و پام تعریف کرد.
یکی از درِ واییییی!
تو چقدر باهوشی
وارد شد! یه
روباهه دیگه گفت رنگ پرت رفته، ببینم
پرِتو/ کاکل
تاجِ سرت ریخته ببینم سرتو (همچنان
تا ۷ سالگی روزی ۳ بار خروس زری/
پیرهن پری!
یادتونه که؟ (چرا همه این قصه ها روباه ناک اند؟))
بزرگ، کوچک!
پیر، جوان، میانسال،
کودک، خردسال! یعنی
امروز تو این مک دانلد چه خبره؟
پ. ن.
۱ هالی جان!
به سرعت!!!
رد شو.
پشت سرت رو هم نگاه
نکن. (یکی
از دوستان ستاره شناس می گفت مواقعی که
این اتفاقا هی پشت سر هم می افته، شما در
مدار هالی به سر می برید!)
پ. ن.
۲ من این تابستون
Sister Code ام
رو خواهم نوشت!!
پ. ن.
۳ من نمی دونم این
موجودات چرا نمی رن به کسی گیر بدن که
بیکار نشسته؟ به قول شاگرد سابق من یه
عینک گرد کم داره که تیپِ یک nerdمشغول
کار است! مزاحم
نشویدم کامل شه! کلی
وقتم تلف شد!!!
No comments:
Post a Comment