می خواستم سرمو بکوبم
به دیوار وقتی فهمیدم حداقل ۱۵ نفر از بچه
ها فکر می کردن من دانش آموزم!
بیشتر وقتی فهمیدم
بین چند تا از بچه های سال آخر (که
ماشالله انقدر عظیم نشون می دن که اصلا
۱۸ سال بهشون نمیاد!! برید
رو ۲۸!! بعد
هم این لعنتی ها چرا انقدر خوشگلن؟ چرا
ما انقدر در این زمینه کمبود داریم اونوقت؟)
طرفدار هم داشتم!
بامزه اش اینه که
من همیشه تو دانشگاه با بچه ها که گاهی
همسن هم بودیم یا حتی بزرگتر از من بودن
(الان
من دارم اعتماد می کنم که هنوز شاگردای
دانشگاهی ام اینجا رو کشف نکردن!
خودم که بهشون آدرس
ندادم بنابراین اگر الان دارین می خونین،
حضور شما در این مکان کان لم یکن تلقی می
شود!!) شوخی
می کردم که پسرم! من
جای مادربزرگ توام! می
خوای تمرکزت رو به جای معلم بگذاری رو
کتاب؟ تمرکز رو من، هیچ نمره ای برات در
پی نخواهد داشت، هیچ! ممکنه
ازت نمره هم کم کنم! بعد
حالا واقعا تفاوت سنی ام با بچه ها در حد
مامانشون که هست! حالا
یه مامان تین ایجر! یا
یه مامان طبق قوانین اس لامی بالغ!!
یعنی من نمی دونم
این چه وضعیتیه که همکار جماعت به من
احساسات مادرانه/ پدرانه
پیدا می کنه (حتی
همکار همسن! (البته
انگار من اینجا هم نخودی معلم هام و سن ام
از همه کمتره!)) بعد
شاگردا اصولا من رو یکی از همکلاسی هاشون
به حساب میارن که لابد داره معلم بازی می
کنه جلوی تخته!! در
همون راستا، داریم داستان تحلیل می کنم
می گم کسی رو می شناسین که مثل راوی داستان،
بچه تو جسم بزرگسال باشه!!
دستکم سه نفر خودمو
مثال زدن!! دوست
سنگالی که هفته پیش مورد تهاجم غرهای من
قرار گرفته بود، ابراز داشت خداییش بچهه
حق داشته خب! سنت
بهت نمیاد! قضیه
هم صورت و اینا نیست! یه
چیزی تو حال و هوای تو هست که تین ایجریه!
کودکانه است!!
(یعنی دلداری
خواستین! دوستان
هستن!) من
از هفته دیگه با دامن بلند قهوه ای و
کاردیگن و موهای به شدت به گوجه تبدیل شده در پس کله!! سر کلاس خواهم رفت!!
در راهرو نخواهم
دوید!! اگر
پی. جی.
درس جواب داد، براش
هورا نخواهم کشید!! از
اون ور به این ور نخواهم دوید!!
و نهایت تلاشم را
خواهم کرد که یک بزرگسال خسته کننده معمولی
به نظر برسم!!
پ. ن.
۱ تازه تصمیمم رو
گرفته بودن برم موهام رو کوتای کوتاه کنم.
(اینجا موهای منو
کوتاه معمولی نمی کنن. می
گن موهات لخت نیست. همه
این مدل ها باعث می شه، پف کنه!
اگر می خوای کوتاه
کنی، مسوولیتش با خودت!!)
از اونجاییه که من
با موی در اون حد کوتاه شبیه یه tomboy
تخس ۱۶ ساله می
شم، خطرناکه کلی!! آه
حسرت!
پ. ن.
۲ عنوان مال اونجاییه
که راس از خودش دفاع می کنه که خانم کتابدار
۵۰ ساله به نظر نمیومده و چندلر که داره
به زحمت خودش رو کنترل می کنه که نخنده،
می پرسه ۱۶ ساله به نظر می یومد؟
No comments:
Post a Comment