Saturday, 1 December 2012

جلوگیری از چکه بستنی!

 
هی همه می گن آخی! تو چقدر کار می کنی. سختت نیست؟ و من یاد روزای آخر می افتادم که بعد از ۸ ساعت مدرسه ۲-۴ ساعت کلاس خصوصی هم داشتم. ۶ صب میومدم بیرون و ۱۰ شب برمی گشتم. گاهی انقدر پشت رل خوابم می گرفت که می زدم کنار و چشمام رو می بستم (خدا رو شکر نه که تهرون جا برا کنار زدن هم داره! تقریبا در خونه می رسیدم به جایی که می شد ماشین رو ۵ دقیقه متوقف کرد!). گاهی با چراغ های روشن خوابم می برد و ۱-۲ صبح تازه پامی شدم چراغ ها رو خاموش می کردم. بستنی چکه کن فهمیده بود که من معنی ۱۰ شب به اون ور رو نمی فهمم. اگر نذاره ۱۰ بگیرم بخوابم، بدنم گول می خوره و فکر می کنه صبه و دیگه خوابم نمی بره. در مقایسه با اون دوران، من الان دوره ملکه ای ایم هست (پادشاه ها مرد هستند خب!). 




No comments:

Post a Comment