من نمی دونم چرا رو
صورت من نوشته اطلاعات!! یعنی ملت آدرس می خوان از من می پرسن (این
از خیابون انقلاب تا بنهوف حقیقت داره!!)
می خوان کتاب بخرن،
نظر منو می پرسن! می
خوان لباس بخرن، رنگش رو با من مشورت می
کنن!! دیروز
دیگه محشر بود!! به
عنوان انسانی که در زمینه لوازم آرایش در
دوره غارنشینی به سر می بره، می خواستم
به اون خانومه که ازم پرسید آیا این بهتره
یا اون؟ بگم خانوم جون شما یه نگا به من
بنداز! اصولا
چرا فکر کردی من ممکنه بتونم جواب بدم؟
می خوای حداقل از یکی بپرسی که مداد اتد
رو با مداد نوکی اشتباه نگیره!
(در کمال لپ گلیت!!
حقیقت داره!!
من یه بار خیلی جدی
از دوستان پرسیدم چرا می خوان برا خریدن
اتد برن نمایندگی؟ همه جا هست که!
همین لوازم
تحریرفروشی تو دانشگاه هم داره!!)
البته طفلک یک دلیل
مهم داشت! دنبال
کسی می گشت که انگلیسی حرف بزنه.
آلمانی بلد نبود!
فرانسه اش هم اشکال
داشت! اما
واقعا انسان مطلع گیر آورده بود ها!!
پ. ن.
دوستی دارم که میگه
خدا می دونست چی آفریده که خیلی چیزهای
تو طبیعی اش، شبیه فرآوری شده اش هست!!
حق داره طفلک!!
ناظم های شکنجه گر
عزیز دبیرستانمون می تونن شهادت بدن!
No comments:
Post a Comment