ای دریغ!
آدمیت برنگشت!
یادمه یه روز در جواب
دوستی که پرسید چرا از مملکتت زدی بیرون
به شوخی گفتم اونجا نمی شه زندگی کرد!
به راحتی می شه
مرد! ولی
نمیشه زندگی کرد! فکر
نمی کردم که یه روز این حرف واقعیت پیدا
کنه. نشستم
عکس ها و اخبار دانش آموزکشی جدید رو می
بینم و فکر می کنم چطور وقت و بودجه برا
تئوری های ابلهانه و کارهای بی موردی مثل
تفکیک جنسیت تو مهدکودک یا ازدواج در
دبیرستان یا نونصد تا نمازخونه تو مدارس
هست ولی برای ساختن و تجهیز مدرسه یا یه
اتوبوس درست و حسابی نیست.
نه کسی مسوولیتی
می پذیره، نه کسی سفرش رو کنسل می کنه!
جون آدم ها هیچ
ارزشی نداره! چیزی
از گردوندن ضر یح طلایی که باهاش می شد یک
عالمه مدرسه ساخت یا یک عالمه زلزله زده رو پناه
داد نمی گذره!! گاهی
فکر می کنم که اگر خدا از یه عده ای بگذره
و بفرستتشون بهشت، دم در بهشت اعتراض مدنی
می کنم و یک راست می رم تو جهنم!
پ. ن.
تو همین فاصله،
فاجعه تیراندازی آمریکا اتفاق افتاد.
شبکه ها پر اند از
همدردی! همه
خودشون رو مسوول می دونند و همه آماده اند
برای کمکی که با تاسف می گن برای انجام
گرفتنش دیر شده!! آدمیت
هیچ ربطی به مذهب نداره!
آدم می تونه هیچ
اعتقاد مذهبی نداشته باشه ولی آدم باشه.
کاش جای نوحه های
چرندی که برا امام حسین می خونین، همون
هایی که یا رسما کپی از آهنگ های چرندتره
یا انقدر بی محتواست که آدم نمی فهمه طرف
چه مشکل شخصی با امام حسین داره که می خواد
اینجوری آبروش رو ببره؟ یک بار هم یه نگاه
به خطبه ها می انداختین.
به همون هایی که
امام حسین توشون می گه اگر دین ندارین
حداقل آزاده باشین. از
اون ور، چقدر من دلم خجسته است!!
اگر قرار بود کسی
به جای خرافات و چرندیاتی که راه سواستفاده
رو به این راحتی باز می کنه، بره تحقیق
کنه و درستش رو یاد بگیره که انقدر مشکل
نداشتیم الان!
پ. ن. هر دو عنوان از اشکی در گذرگاه تاریخ از فریدون مشیری
No comments:
Post a Comment