اودقیک تو کلاس راحت نیست.
همه چیز رو غلط تلفظ می کنه و
بچه ها می خندن. من از پدرش
می خوام یه روز ۱ ساعت زودتر بیارتش که جدا
باهاش کار کنم.
قراره هفته بعد با پابلو کلاس
داشته باشم. به آنا زنگ می
زنم که بچه باید به من عادت کنه. می
تونی امروز خونه باشی من بیام باهاش آشنا
بشم؟
فبقیس میگه هیچی بلد نیستم.
مبتدی مبتدی و من یه قرار می
ذارم که تعیین سطحش کنم.
دو تا کلاس مثل هم. اما
گیرایی بچه ها فرق می کنه. چیزهایی
هم که دارم مناسب نیست. تا
۱ صب می شینم براشون تمرین های تازه می
نویسم!
الان شک دارم به خودم!
پ. ن. نیان
بنویسین معلم فداکار و این حرفا. من
هفته پیش ۴ تا فتوکپی سر زدم چون باورم
نمی شد این کپی که باهاش کار می کنیم همینه
که در خونه منه. اصولا من
بیماری پیچیدگی دارم. از
معلم فرانسه ام، استادام و دوستایی که با
من کار هم کردن بپرسین!
No comments:
Post a Comment