عجب وضعی شده. این
دوست نمی آد کل چون نمی خواد همزمان با
ایرانیا اونجا باشه. من
می رم. پس لیستشو می گیرم
که خریداش رو بکنم. اون
دوست میگه من کله سحر (یعنی
ساعت ۹!!!) می رم، نمیاد. من
می رم. پس لیستشو می گیرم
که خریداش رو بکنم. اون
یکی دوست میگه زمانی که من می رم خانم فلان
هم که برا همه حرف در آورده میره. منو
نمی شناسه. من به هر حال می رم.
پس لیستشو می گیرم که خریداش
رو بکنم. گاهی فکر می کنم
مثل یه مامور مخفی هستم که undercover از
مرز فرانسه رد می شه که تو آلمان فعالیت
های پنهان انجام بده!!
پ. ن. ۱
فعالیت های پنهان یعنی خریدن شیر مثلا!!
پ. ن. ۲
بله تخیل! می دونم، لطف
دارین! قربون شما!!
No comments:
Post a Comment