Saturday, 26 November 2011

دافنه


یعنی من عاشق این دافنه ام! از یه طرف باید ۵ دقیقه یه بار از سقف منتقلش کنم به زمین، اصولا نمی شه یه جلسه همه رو به جون هم نندازه، (۴ سالشه و باباش تعریف کرد که یه بار وسط از این سوپرمارکت اقیانوسی ها صدای زنگ خطر اومده و ملت وحشت کردن و آتش نشانی و پلیس از راه رسیده، بعد متوجه شدن دافنه جان از غفلت پدر و کوچولو بودن خودش استفاده کرده، خودشو رسونده به بخش کارمندا و زنگ خطر رو فشار داده!) بعد وقتی می خواد مثلا هواپیماهه رو آبی نکنه میاد از من اجازه می گیره!!

No comments:

Post a Comment