یعنی من عاشق این دافنه ام!
از یه طرف باید ۵ دقیقه یه بار
از سقف منتقلش کنم به زمین، اصولا نمی شه
یه جلسه همه رو به جون هم نندازه، (۴
سالشه و باباش تعریف کرد که یه بار وسط از
این سوپرمارکت اقیانوسی ها صدای زنگ خطر
اومده و ملت وحشت کردن و آتش نشانی و پلیس
از راه رسیده، بعد متوجه شدن دافنه جان
از غفلت پدر و کوچولو بودن خودش استفاده
کرده، خودشو رسونده به بخش کارمندا و زنگ
خطر رو فشار داده!) بعد
وقتی می خواد مثلا هواپیماهه رو آبی نکنه
میاد از من اجازه می گیره!!
No comments:
Post a Comment