Tuesday, 18 September 2012

La Journée de Patrimoine

 
هفته پیش اینجا تعطیلات patrimoine بود و در این روز خجسته! اداره ها، مراکز دولتی و اون جاهایی که عمرا شما رو راه بدن توش، دراشون رو باز می کنن و شما می تونین دست کنجکاوی تون رو بگیرین و با بازدید از اتاق خواب مهمون کنسولگری گرفته تا اتاق تشریح بیمارستان مرکزی فضولی جان رو شادمان گردانید!! من ۴ تا ساختمون رو دیدم. از همه شون عکس نگرفتم. اما اونایی که گرفتم رو کم کم می گذارم. بامزه ترین جا بیمارستان بود که مجموعه اعضای بدن رو در اختیار همگان قرار داده بود و عفت خانم هم مجروح نشده بودن! دیدن اعضای واقعی بدن (نه مدل! نه عکس! خود خود خود عضو! حالا گیریم یه کم کهنه!!) محشر بود. یعنی عمرا آدم بتونه تصور کنه چنین دستگاه پیچیده ای رو روزانه کنترل می کنه. اینو یه بچه دکتر می گه که نصف بچگی اش تو کتاب های پزشکی و اسلاید ها و ماکت های اعضای بدن گذشته. بیشتر عضوها با ماهیچه، استخون، اعصاب و رگ ها به طور جدا جدا به نمایش گذاشته شده بودن. مثلا تو بخش دست، شما دست رو در همه حالت های بالا می بینید و تکرار می کنم خود دست رو!!! (گاهی احساس وووواااااوووو! چه جو زامبیانه ای هم بهتون دست می ده!!! یعنی جون میده برا هالوین! پای بریده! دست قطع شده! اعضای دیگه ای که عفت خانم رو مجروح می کنن ولی خیلی بامزه بودن! Ewwww! منظورم اینه که جذاب بوده! مزه اعضای قرن ها در مواد نگهدارنده بوده! باید سوپر افتضاح باشه!!) یکی از بامزه ترین ها، استخوون های بازشده جنین هست که قاب شده. از ماه اول تا ماه نهم! (در کمال شرمندگی من رفتم از یکی از دانشجوها (راستی هدایت تماشاگران و توضیح به عهده دانشجوها هست!) پرسیدم این ها شبیه ساختمان حشراته! ولی حشرات که استخوون ندارن این همه! بعد پسره نشونم داد که نه تا تابلو رو دیواره و دوزاری (احتمالا  معادل ۱ یورو امروز !) قل خورد!!) یکی از برش های جذاب هم، یه برش از رحم بود که پای جنین توش دیده می شد! احتمالا بقیه جنین رفته بود گل بچینه. (اما انصافا نگهداشتن کل عضو با این حجم و همه جزییات محشر بود!) برش های ماهیچه ای که دیگه هیچی! تو بیمارستان عکس چندانی نگرفتم که البته در هر حال انعکاس نور تو شیشه عکس رو خراب می کرد. اما اینو واقعا دلم نیومد. این یک عدد جنین در ۱۰ هفتگی است. یعنی همه ما یه روز انقدر بودیم. به سه سال برهان علیت و اینا هم نیازی نیست!!




این مجموعه تو راهروهای بیمارستان هست. یعنی مثل رفرنس برای دانشجوها می مونه. یکی از بهترین راههای تقویت حافظه تصویری هم هست. یعنی اینا رو انقدر می بینن که جای تک تک ماهیچه ها و رگ ها یادشون می مونه یا بلعکس هرچی رو که تو کتاب می خونن، می رن تو راهرو اصلش رو می بینن! تعدادی هم مومیایی های مصری و مدل های دیگه بود! اصل! اریجینال! یعنی تازه آدم می فهمه فرق مومیایی مصری و جاهای دیگه چقدر زیاده!! من کلیه ها رو هم به شدت دوست داشتم. انصافا تجربه محشری بود و جالب اینکه به شدت هم پرطرفدار بود. یعنی مردم همین طور می اومدن!!! 

 

No comments:

Post a Comment