آنچه گذشت:
این آلمانی ها یه
ویتامین هایی ساختن برا مینا ها شبیه
آلبالو خشکه رنگی رنگی.
بعد روش نوشتن رو
این یه قاشق آب بریزین و هیچی هم کنارش
نذارین که پرنده، مرغ فهم شه که باید اینو
بخوره! این
آقای میزبان هم برداشته یه بسته ویتامین
برا مینا خریده نه برابر خودش!
یعنی ما با این
ویتامین ها می تونیم میناهای بیافرایی
رو هم تپل مپل کنیم! یه
روز در میون هم باید به جناب مینا از این
ویتامین ها داد! منم
برگشتم اینجا و پشت گوش انداختم!
انقدر که پشت گوشم
پر از ویتامین های رنگی رنگی شده بود!
شنبه آقا و خانم و
بچه های میزبان که من تازه همه شونو هم
ندیده بودم زنگ زدن و بعد از چاق سلامتی
با من گفتن گوشی رو بده مینا!
این مرغ ما هم از
راه دور قند عسل شدن و خودشون رو شیرین
فرمودن در حد کرم کارامل!
بعد آقای میزبان
از من سراغ ویتامین ها رو گرفت که دادی به
مرغک صداش بازتر!! شه
و غفلت بنده رو نکوهش فرمودن!!!
و اینک ادامه ماجرا:
دونه ها رو می ریزیم
تو جا دونه ای خالی! مینا
با دقت فرآیند رو زیر نظر داره!
یه کم آب به دونه
ها اضافه می کنیم، مینا اول با چشم چپ،
سپس با چشم راست و پس از آن با هر دو چشم
دونه ها رو می پاد! یه
نوک می زنه تو ظرف و بومب یه دونه به پرواز
در میاد! اِ
!!!! (این
صدای میناست که می شنوید!)
آلمانی های عزیز
حساب اینو نکردن که پرنده صبر نمی کنه که
دونه ها نرم بشه که! نوک
می زنه، نمی تونه بخوره و عطاش رو به لقاش
می بخشه! مینا
یه نوک دیگه می زنه و یه دونه دیگه پرت می
شه بیرون! اِ
!!!! یه
نگاه عاقل اندر سفیه به من می اندازه.
دور ظرف می چرخه و
نوکش رو می کنه تو قسمت دوم ظرف که خالیه!
چک می کنه که حتما
خالی باشه کاملا! یه
نگاه عاقل اندر سفیه دیگه به من می اندازه
که خب مگه آزار داری؟ می
ره دم در قفس که به خاطر عدم دسترسی مینا
به دونه های عادی بسته شده وای میسته.
می بینه من به روی
خودم نیوردم و شروع می کنه به نوک زدن به
در قفس! می
بینه من اهمیت نمی دم، صدای اف اف در
میاره!!! دیگه
نزدیک بود بشینیم سر میز مذاکره درباره
باز کردن در قفس که من درو باز کردم بره
دونه های بی ویتامینش رو بخوره طفلک!!
البته من تا این
میناهه رو ویتامین خور نکنم ولش نمی کنم!
برا اینکه یاد
بگیره تو حموم، حموم کنه هم کلی ماجرا
داشتیم ولی یاد گرفت! حالا
می بینین!
No comments:
Post a Comment