Sunday, 29 April 2012

تابستون وسط بهار

 
تابستون شده! خیلی زیاد! هوا به شدت گرمه و من مثل همه تابستونا بیشتر از همه چیز دارم کتاب می خونم. بچه های نیمه شب رمان محشری از آب در اومد. به شدت لذت بخشه و طنز ملایمش و رئالیسم جادویی اش بهترش هم می کنه. کاش انقدر همه چیز رو با مذهب قاطی نمی کردیم و می ذاشتیم آدما خودشون بخونن و تصمیم بگیرن. اتفاقا تا اینجا که همه جمله های کافری اش بیشتر از این که مذهب رو نفی کنه، یه نوستالژی عجیب به دورانی آدما به چیزهایی اعتقاد داشتن رو نشون می ده. بی تابم برای خوندن بقیه کارها.

No comments:

Post a Comment