Wednesday, 31 August 2011

Awesome demon!


با یه بغل کتاب و کامپیوتر و کاغذ سر و کله اش پیدا می شه. چشماش خسته است.دقیقه به دقیقه هم کارگردان و تهیه کننده زنگ می زنن. بعد از ۵ دقیقه به شوخی می گم کی بریم سینما؟ می گه فردا شب خوبه؟ چی هست؟ می گم درخشش! می گه سانس شب داره؟ یعنی I love her!

پ. ن. بعد از ظهر هم پوستر دهکده زامبی ها رو دید و گفت هی!!!! من ۱۰ ام اینجام we are so gonna see this! یعنی یک اهریمن بهتر نمی تونم آرزو کنم الان! به شدت تصمیم دارم به لیزرتگ معتادش کنم!


No comments:

Post a Comment