نشسته داره قسمت جدید
رو می بینه. می
گم چطوره؟ میگه HIMYM sucks
ass!! بعد می گه نمی
بینی؟ می
گم مگه نمی گی چرنده؟ می گه بارنی اش خیلی
cute هست
ها!! با
چشم های قلب ترکون می گم اون کی cute
نیست، لعنتی؟ می
گه یه bro جدید
پیدا کرده ها!!می
گم وقتش بود!! تد
به درد هیچی نمی خورد! اصلا
من نمی فهمم چرا انقدر باهاش دوست موند و
…. بالاخره
bro جدید
بارنی رو می بینم!!!! He is
legen...... wait for it......
یک قسمت چرند دزدی
دیگه!!! مارشال
و لیلی به تد گیر می دن که چرا تکلیف
ویکتوریا رو روشن نمی کنی و فصل هشته!
تو باید الان با
ویکتوریا به هم زده باشی.
زود باش.
تماشاچی حالشون
از ریخت همه مون به هم خورد.
تد در خواستگاری
نوآورانه که اصلا هم تو فصل دو برا رابین
اتفاق نیفتاده، اتاق رو پر از گل سرخ می
کنه و از ویکتوریا خواستگاری می کنه.
یعنی حتی نوع گلش
رو هم عوض نکردن!!!
ویکتوریا
برای ازدواجش یه شرط می گذاره!!
تد باید هیچوقت
رابین رو نبینه!!! یعنی
آخ خلاقیت!! این
اصلا تو فرندز اتفاق نیفتاده!!
امیلی همین شرط رو
برا راس نگذاشت که!!! تازه
اونجا بیچاره حق داشت!!
فکر کن سر عقد،
داماد اسم دوست دختر سابقش رو که تصادفا
از آمریکا کوبیده رفته لندن و الان تو
تماشاچی ها نشسته رو بگه!
شما باشین نمی گین
دیگه حق نداری ببینیش؟
خلاصه تد برخلاف
راس که اول سعی کرد ازدواجش رو حفظ کنه و
بعد وقتی امیلی شورش رو درآورد باهاش به
هم زد، از همون اول به ویکتوریا میگه که
نمی تونه رابین رو نبینه!!
ویکتوریا رفت!
به همین سادگی!
به همین خوشمزگی!!!
ویکتوریا یکی از
بهترین شخصیت های این سریال بود که سازندگان
هیچوقت قدرش رو ندونستن.
جمله خداحافظی اش
به تد چیز عجیبی نیست اما بازی اشلی ویلیامز
دیدنی اش کرده. با
چشم های پر از اشک دست های تد رو می گیره
و واقعا در کمال صداقت می گه امیدوارم یه
روز بهش برسی و از مک لرنس بیرون می ره!!!
داستان بیمزه تر:
لیلی، مارشال رو به
یکی از دوست دخترهاش تبدیل کرده!
مارشال با لیلی و
تد می شینه و مثل خانم ها حرف می زنه و راه
حل ارائه می ده. یه
جا هم ادای ووپی گولدبرگ تو روح رو درمیاره
و مثلا یکی توش حلول می کنه!!
یعنی بیمزه در حد
جام جهانی!! عملا
یعنی ما این هفته برا جیسن سیگال هیچ
داستانی نداریم. مجبوریم
براش چند خط بنویسیم و چیزی بهتر از این
به ذهنمون نرسید. داشتم
فکر می کردم چرا من نیل پتریک هریس رو در
نقش های زنونه مثلا اورسلا اندرسن با
مایو!!! (خودتون
چشماتون رو بچرخونین!!)
دیدم و قبول کردم
و اینجا می خواستم سگال و نویسنده رو با
هم بندازم تو چرخ گوشت!
دلیلش واضحه نیل
پتریک هریس، رابین ویلیامز، داستین هافمن
و همه اونایی که تو نقش های زنونه دوست
داشتنی اند، نقش رو با ننر کردن صدا و
اطوار زنونه نمی سازن!!
انگار واقعا
هنگام بازی، زن هستن!! بقیه
مردا فکر می کنن یه کم دست هات رو تکون بدی
و صدات رو لوس کنی داری نقش یه زن رو بازی
می کنی!!!
و بارنی:
بارنی این هفته از بامزه
ترین های بارنی نیست. اما
به چند دلیل بامزه است.
دلیل اول مثل همیشه
بازی محشر نیل پتریک هریس هست.
بعد هم که بارنی و
رابین این هفته مقابل هم اند و …..
برووِر!!!
یعنی این سگه انقدر
بامزه است و نیل پتریک هریس انقدر بامزه
و جدی باهاش بده بدستون بازیگری داره که
می خوای هر دو تاشون رو بچلونی!!
بارنی تو این قسمت یه
مشابه سگی بسیار جیگر پیدا می کنه که خیلی
بهتر از تد وظایف wing-man ایش
رو انجام می ده!!! البته
wing-manship دو
طرفه است!! بارنی
هم کلی به برووِر در دختر بلند کردن (منظور
هاپو خانم ها هستن!) کمک
می کنه!! از
اون سو، رابین که کلی نگران بارنی می شه
(چرا؟ بارنی بار اولش نیست که یه سرگرمی این شکلی پیدا کرده)
که این سگ دوستی
یه دفه ای نشون میده که بارنی هنوز نتونسته
از فکر کویین در بیاد و گیر می ده که باید
مواظب بارنی باشه!! این
در حالیه که نیک همه اش هی برنامه های
رمانتیک برا رابین می ریزه و هی رابین به
خاطر بارنی همه شون رو به هم می زنه.
(البته لطف کردن
این هفته نیک و رابین جدا نشدن!!!
هفته دیگر، ان
شاالله!!! انقدر
هم شخصیت نیک ننره که رابین که هیچی،
تماشاگر هم بدش نمیاد که بی دلیل یا با
دلیل، نیک زودتر از سریال بره!!)
فکر کن طرف برا
رابین غذا درست می کنه.
بعد رابین می گه
آخی بارنی تنهاست و بارنی رو دعوت می کنه
به شام دو نفره شون!! یعنی
این نیک صعه صدر و رافت اس لامی ای داره
تحسین برانگیز!!
از
اون ور، همین طور، یهو صاحب اصلی برووِر
که شماره بارنی رو احتمالا از تهیه کننده
گرفته!!! زنگ
می زنه به بارنی و سگش رو می خواد.
بارنی هم طی یک
بازی محشر از نیل پتریک هریس (من
از خنده غش کردم از خداحافظی این با سگه!!!
یعنی این بشر چطور
می تونست این جمله ها رو با اشک بگه، اونم
به یه سگ و نخنده، معلوم نیست!!!
کبی اسمالدرز هرجا
پشت سرش دیده می شد، به شدت با چشایرش
درگیر بود!!!) از
برووِر خداحافظی می کنه
و واکنش اولش اینه
که خودش رو از بالکن پرت کنه پایین که
رابین نمی گذاره!! تکراریه؟
البته!!
جویی این کار رو
کرد! بعد
از اینکه ریچل بهش خبر داد می خواد بره
فرانسه!!! بعد
رابین و بارنی با هم می رن برووِر رو پس
بدن و معلوم میشه نونصد سال پیش که تد،
رابین رو وادار کرد سگ هاش رو رها کنه،
بارنی همراهش رفته بوده (بازم چرا؟ اون موقع رابین با تد بود و دوست جون جونی لیلی هم محسوب می شد. به جاش با بارنی فقط کل کل می کردن!!)
Anyways، صاحب برووِر
که اسم اصلی اش مستر اسپرینکلز هست اول
فکر می کن بارنی-رابین
با هم اند. وقتی
رابین بهانه میاره و می ره، دختره نشون
می ده که گلوش پیش بارنی گیر کرده (per
usu. Everybody has a thing for the barnacle!) و ….بارنی
قبل از اینکه داخل خونه بشه، برمی گرده و
به پشت سرش که الان جای رابین خالیه نگاه
می کنه و میگه best bro ever و
این دفعه معلومه که تنها برووِر، منظورش
نیست.
انصافا نه تد داستان
داره، نه بارنی-رابین!!
اینکه من با داستان
تد مشکل بیشتری دارم به این دلیله که بازی
جاش رندر شبیه ماست کم چربه و همه چیز رو
بدتر می کنه درحالیکه نیل پتریک هریس و
کبی اسمالدرز در هر نمایی که کنار هم قرار
می گیرند بینشون جرقه های الکتریسیته
مشهوده!! وقتی
دختره فکر می کنه با هم ان و دو تاشون هول
می شن که جواب بدن، میمیک های صورتشون حرف
نداره!! نیل
پتریک هریس که باز در یک بازی شخصیتی به
رابین فرصت می ده، با هم بودنشون رو انکار
کنه و بره. در
حالیکه بارنی سکوت می کنه و منتظر می شه
که رابین بگه با هم هستن یا نه.
این ها هیچکدوم از
فیلمنامه نیست. همه
اش از بازیگر هست. راستی
وقتی کبی اسمالدرز صداش رو کلفت می کنه و
ادای خاله اش رو در میاره و رسما در می ره،
برای اولین بار هریسه که داره از خنده ترک
می خوره. البته
که نمی خنده! اما
از چشماش و میمیک صورتش معلومه که داره
با بازی اسمالدرز حال می کنه!
به جاش وقتی بارنی و برووِر در میان تو و بارنی معذرت می خواد که دیر کردن چون برووِر نمی تونسته کراواتش رو انتخاب کنه، هم کبی اسمالدرز با چشایرش مشکل داره، هم مایکل تراکو که فکر می کنه دوربین روش نیست و رسما داره می خنده! به هر حال، من
برووِر رو دوست داشتم.
بارنی از دید من
همیشه از اون آدم هایی بوده که حیوون نگه
می دارن. وقتی
دو فصل پیش داستان کاتن تیل رو ادامه
ندادن، کلی خورد تو ذوق من!!
تازه تو فصل ۴ فکر
کنم، بارنی یه خوکچه هندی هم داشت.
با همه اینا دوستم
حق داشت. HIMYM sucks ass! و
یه قسمت دیگه بدون اینکه داستان پیشرفت
کنه از دست رفت. یک
سوم فصل گذشته و هنوز نه از مادر بچه ها
خبری هست و نه می دونیم چطور شد که
بارنی-رابین
سر از سفره عقد درآوردن!
(البته می دونیم
قضیه وگاسی نیست. چون
حداقل ۲۰ ثانیه از نامزد بودنشون رو
دیدیم!) فکر
کنم تهیه کننده ها می خوان به زور یه فصل
دیگه بهمون قالب کنن. البته
من مشکلی ندارم به شرط اینکه سریال
بارنی-محور بشه کلا و بقیه شخصیت ها دور داستان های
بارنی شکل بگیرن!! همه سریال رو هم مت کوهن بنویسه!! ممنون! شرط دیگه ای به نظرم رسید، خبر می دم!
No comments:
Post a Comment