شما هم در کمتر از
سه روز با ۱۲۴ تا آدم جدید آشنا می شدین،
چهارتا کتاب همزمان می خوندین، صد و دوازده
تا کتاب به کاتالوگ استاد خانوم مرحوم
اضافه می کردین، به سه تا دوست تو مشق های
انگلیسی شون کمک می کردین، یه همکار جا
به جا شده رو با کلاس آشنا می کردین، به یه دوست تو نوشتن س. و. اش کمک می کردین، با
یه آقای فرانسوی بامزه که نونصد سال پیش
تو ایران زندگی می کرده آشنا می شدین، طرح
دو تا مقاله رو می ریختین، ۱۴ ساعت درس می
دادین و مهمتر از همه حتی یک دقیقه هم پای
اینترنت نبودین، نمی تونستین چیزی بنویسین!
انقدر همه چیز رو
دور تند بوده که اصلا نمی خوام بنویسم.
می گذارم یه خورده
خودم از شتاب بیفتم!! یعنی
انقدر همه چیز رو فست موشن هست که استاد
جون امروز رسما منو از شرکت در جلسه جمعه
معاف فرمودن!! یعنی
تا این حد!!! و
تازه این هفته تا ساعت ۹ شب جمعه من از به
برق وصل خواهم بود!!!
No comments:
Post a Comment