Thursday, 20 June 2013

:I




یادتونه من همیشه می گفتم من تو کافه بهتر کار می کنم چون در روندی شلدن کوپری به مقادیری صدا نیاز دارم برا تمرکز؟ من تازگی ها ساعت های تو کافه دانشگاهم رو تنظیم می کنم یا این دوستان چینی/ ژاپنی/ هنگ کنگی (اعتراف! من هنوز تشخیص نمی دم کدوم به کدومه!!) !! هروقت اونا میان، من در می رم!! من که گفتگوهای عربده نمای عرب ها، قهقهه های دیو-سفیدی ایرانی ها و شادمانی بی اندازه فرانسوی ها از میدون به درم نکرده بود، سر انجام تسلیم زبون جیغ جیغوی این چینی/ ژاپنی/ هنگ کنگی ها شدم. اونایی که به صدای یکنواخت قطره آب میگن شکنجه چینی، هنوز در تهاجم واژه های این زبون نبودن!  الان منو رو یه تپه، دم غروب با یه موسیقی خیلی دراماتیک تصور کنین و بخش آخر رو بخونین!

As God is my witness, they're not going to send me out. I'm going to get through this and when it's all over, I'll never be desperate again. No, nor any of my fellow library goers. If I have to lie, steal, cheat or kill. As God is my witness, I'll never be desperate again.



پ. ن. نقص فهمی پیش نیاد لطفا! بربادرفته با همه رزق و برق هالیوودی و شخصیت های تختش دوست داشتنیه هنوز. مخصوصا به خاطر نقش آفرینی معرکه ویوین  لی. انصافا کدوم شخصیت دیگه ای رو می شناسین که تماشاگر بعد از همه اون بی رحمی ها و مخصوصا اون صحنه محشر جیغ بزن! ملنی! جیغ بزن! اینجا جز من کسی صدات رو نمی شنوه! همچنان انقدر سمپاتیک باشه؟ اینم اصلش:

As God is my witness, they're not going to lick me. I'm going to live through this and when it's all over, I'll never be hungry again. No, nor any of my folk. If I have to lie, steal, cheat or kill. As God is my witness, I'll never be hungry again.




No comments:

Post a Comment