کوئنتین (با تلفظ فرانسه کوانتَن!!! از معایب دورگه بودن اینه که بابات اسمت رو با یک لهجه صدا می زنه، مامانت با یه لهجه دیگه!!) طفلک سال ها پیش یعنی تقریبا وقتی مادها به فلات ایران اومدن، پیغامی که من بهش داده بودم رو به همه کلاس نرسوند و از آن پس به
the traitor
ملقب شد. اصولا من و کوینتین رابطه جذابی داریم. از یه ور به شدت با هم سر و کله می زنیم و از اون ور کوئنتین برای از ایده های آینده اش گرفته تا آیا گوشه اینجای این شعره هم آوایی داره میاد سراغ من!! بریم سراغ درس امروز!!
در جواب سوال کوئنتین که آیا جمله شاه لیر پیشگویی نابینایی اش هست می گیم
What did you say, cutie?
می گذاریم بچه قرمز بشه و بقیه کلاس به مدت ۳۰ ثانیه بگن اووووووووو! (داره رسم می شه تو کلاس!! شده یه پینگ پنگ متلکی بین من و آقایان کایل، جاناتان، لوک، کوئنتین و گاهی هیپولیت، با یه سری تماشاگر که مثل یک کارس یونانی می گن اووووووووه!!
That was hard core!
Take that!
Burn!
High five!)
بعد خیلی جدی می پرسیم شنیدین
cutie?
من گفتم
QT! Meaning Quentin the Traitor!
و اوووووووووووو!
That was hard core!
Take that!
Burn!
High five!)
می گذاریم بچه بال بال بزنه و اون وسط ها بگه آخه.......... پارسال بود.......... انصاف...... و آخرش با اصتیصال (چرا انقدر این کلمه به نظرم غریب میاد؟) دستاش رو بالا ببره و در نهایت مثل بچه دو ساله ها بگه
That was mean!
زنگ می خوره و کوئنتین وای می ایسته که بپرسه حاضرم انشاهای اس. ای. تی. اش رو تصحیح کنم. این ماجرا با واریانسی مشابه، تقریبا هر هفته تکرار می شه.
پ. ن. بامزگی قضیه اینجاست که با همه کل کل ها، بعضی از بچه ها حاضرن جاشون رو با کیو (یه لقب دیگر با کمک جیمز باند جان!!) عوض کنن!!! مازوخیست ها!!!؟
No comments:
Post a Comment