Sunday, 2 June 2013

سندرم آینه!




یکی از تاسف بار ترین  و در عین حال خنده دار ترین اتفاق های این مدت این بود که یکی منو متهم کرد که  دروغ گفتم و سنم بیشتر از اونه که گفتم. من بعد از این که به وضعیت شاخ هام رسیدگی کردم گفتم یادم نمیاد ازم پرسیده باشین. اما من سنم انقدره. (خیال کردین؟ با اینکه من با سنم کوچکترین مساله ای ندارم (به قول اهریمن ۴ چون عمرا کسی بدون دانسته های قبلی عدد درست رو حدس بزنه لابد! فکر کردین چرا من انقدر کشته مرده دورین گری های سینمام؟ نسبت داریم خب!!)، اما شاگردام اینجا رو می خونن و بعضی از این طفلکی ها ۷-۸ ساله دنبال روز تولد و سن من هستن! به این راحتی که نمیشه لو داد!) گفت نه! من نپرسیده بودم. به فرانسوا گفته بودی بیست و سه. گفتم اون هم از من نپرسیده بود. لابد حدس زده بوده!  این سندرم آینه هست که بیمار اصولا با همه!! همذات پنداری می کنه و با هرکس بشینه، زوایای آشکار و پنهان اونو بروز می ده! همون! فقط از جنبه سنی اش! فرانسوا خودش ۲۲-۲۳ سالشه! حداقل سه بار دیگه من آدمایی که فکر می کردن هم سن ایم رو اصلاح کردم این مدت! یعنی یه وضعی!!

پ. ن. ۱ مشترک مورد نظر آخرش قبول نکرد که من دروغ نگفتم و یکی دیگه برداشت خودشو گفته! 

پ. ن. ۲ دوست ترنسپرنت برای اینکه منو از افسردگی نزدیک به مرگ دربیاره، میگه وای این هفته جیمز مرسترز رو دیدی تو Warehouse؟ ازش پرسیدن تو نامیرایی آیا؟ مگه خون اشامی؟ (اشاره مستقیم به بافی!)؟ حالا چند سالته؟ ۵۰۰؟ گفت چرا شایعه درست می کنین؟ من همه اش ۳۵۰ سالمه! But I moisturize!!! (تو بافی هم جوون ترین ومپایر سریال بود با ۱۲۶ سال سن! بعد خودش از همه بزرگتر بود! انقدر لعنتی جوون به نظر می یومد، راحت نقش جوجه ومپایر رو بهش داده بودن! بگذریم که تو فصل ۷ همه رفقا وارد سی و خوردگی سالگی شدن و چاق شدن و رسما اسطوره جوونی ابدی رو با خاک یکسان کردن! بعد ایشون که وقتی تشریف آوردن تو سریال سی و خورده ای بودن  و اون موقع رسیده بودن به اواسط چهل!هیچچچچچچچچ تغییری نکرده بودن! دورین گری لعنتی!) یعنی دارین همدردی رو تو رو خدا؟ من الان سیصد و خورده ای به نظر نمیام  چون I moisturize!!!!




No comments:

Post a Comment