امروز وایستاده بودم
منتظر ترم که یه پسره ایرونی اومده به
فرانسوی دست و پا شکسته (انقدر
دست و پا شکسته که واقعا نیاز به ارتوپدی
بود!!) مخ
منو بزنه! با
همه اون جمله های (ترجمه
اش البته!!) و
تکنیک های کلیشه ای پسر ایرونی ها که فکر
می کنن چقدر باحال اند!!!!
یکی نیست بگه آخه
برادر من! این
مزخرفات رو ایرونی هام دیگه جواب نمی ده!
چه برسه به فرانسوی
ها!! یعنی
مونده بودم بخندم، سرمو بکوبم به دیوار
یا بشینم غلط های گرامری اش رو براش تصحیح
کنم (خنده
نداره!! تجربه
نشون داده که من این کار رو می کنم!!
استادِ یه سری
مهندس دختر ندیده شریف و شهید بهشتی نبودین انقدر با این مسایل رو به رو بشین
دیگه!!! (اون
دوران قرار بود من یه کتاب بنویسم به
عنوان: شما
با اولین موجود مونث زندگی تون رو به رو
شدین! عاشق
نشدین!! یا
تاثیر مخرب سریال های درپیت سیما بر ضریب
هوشی بالای صد و پنجاه یا آی.
کیو.
یا ای.
کیو.؟
مساله این است!! شاید
یه روز یه تعدادی از اون ماجراها رو نوشتم.
کلی خنده دارن!!!)).
پ. ن.
۱ یه خانم فرانسوی
که بغل دست من نشسته بود فکر کرده بود این
مشکل روانی داره که با وجود ناواکنش!!! من به حرف زدن ادامه می
ده، هی دلسوزانه سعی می کرد نخنده!
بعد نگاش می افتاد
به قیافه کلافه من و منفجر می شد!!
پ. ن.
۲ خب هموطنان عزیز
ملیت فرانسوی رو هم به باقی ملیت های من
اضافه کردن!
پ. ن.
۳ فکر کنم اگر من
یه play book پارسی
بنویسم برا پسر ایرونی ها کلی پولدار شم!
موآ ها ها ها ها!
No comments:
Post a Comment