Sunday, 10 June 2012

Kuma

                                                                    
Director: Umut Dag
Starring: Nihal G. Koldas
Begum Akkaya
Vadat Erincin
1h33, Austria, 2011

عایشه، یه دختر نوزده ساله از یه دهکده تو ترکیه به عقد پسرِ یه خانواده ترکِ مهاجرِ ساکن آلمان در میاد! دختره رو میارن آلمان و شب همه می رن بیرون و اتاق رو برای پدرِِ پسره خالی می کنن!! جانم؟ و... دختره در حقیقت زنِ دومِ پدرِ پسره شده که طبق قوانین آلمان ممکن نیست و تو شناسنامه پسر خانواده ثبت شده! خب شما دندوناتون رو رو هم فشار می دین و این مردای فلان فلان شده رو نفرین می کنین. مخصوصا که مادر پسره از اون زن های سنتی نازنینه و کلی به عایشه محبت می کنه و تازه سرطان هم داره و خلاصه دلتون براش می سوزه در حد جام جهانی! اما چیزی که عجیبه اینه که فک و فامیل و حتی خواهر برادرهای کوچیکتر با همه شواهد و قرائن! (من همین جا از آقایونی نود ساله ای که دختر نوزده ساله می گیرن خواهش می کنم برای امور ضروری!! ببرنش خارج از خونه!!! آیکون سبز شدن و بالا آوردنِ نویسنده! (صحنه های برهنگی فیلم رو مدار صفر درجه در نوسانه! من خیلی آلرژیک شدم!))، عایشه رو زنِ برادرشون می دونن! و وقتی هم که عایشه حامله می شه، همه بچه رو مال حسن می دونن، نه پدره
خب دختره که از اون فرشته های خوشگلیه که همه بدرفتاری ها رو تاب میاره و مثل پرستار به مادر خانواده که شیمی درمانی می شه می رسه و …. مادره هم که اسطوره صبر و مقاومت و هی بچه هاش رو می سپره به دختره و هی بهش محبت می کنه و هی به دختراش می گه باهاش خوب باشن، پسره هم که آخی!! چقده مطیع! چقده آقا! مامانش گفته به اسم تو برا بابات زن می گیریم، اینم گفته چشم! خب این اگه واقعا یکی رو خواست چیکار باید بکنه؟ و خب شما هی فکر می کنین این پدره عجب آدم خودخواهیه و..... یه مجلس ختم! همه در حال گریه و در حالی که شما فکر می کنین مادره بالاخره تسلیم سرطان شد، دوربین می چرخه و می بینین که پدره مرده
 برادر بزرگتر (که زنش، زن خودشه، نه زن باباش!!) می خواد دختره رو بفرسته خونه پدرش که مادره نمی ذاره و دختره می گه که می ره سرِ کار و حالا که دیگه پدره نیست، عایشه قانونا زن پسر خانواده هست و ازش بدش هم نمیاد و..... خواهر کوچکتر متوجه نگاهای عایشه به پسره می شه و گیر می ده که داداشش که نگاهای این دختر رو نمی بینی؟ نمی خوای بهش بگی؟ جانم؟ و ….پسر خانواده گی هست! شما الان متنبه شدین که انقدر پدره رو لعنت کردین و یه کم گوشه پیکان رو متوجه مادر نازنین خانواده کردین که با یه تیر هفت هشت تا نشون زده!
 یه همدم برای خودش دست و پا کرده! جلوی دهن فک و فامیل رو گرفته که پسرش گی نیست! مخصوصا که الان یه بچه هم به اسمش ثبت شده! یه خدمتکار/ پرستار تمام وقت برای بچه هاش آورده و البته یه هدیه رویایی هم قبل از مرگ به شوهرش داده! (نه خداییش شما باشین، بدتون میاد؟) و البته که فیلم اینجا تموم نمیشه، عایشه هر چقدر هم sheepish رفتار کنه ولی آدمه و یه سر از یه ماجرای جدید درمیاره که همه نقشه های مادر خانواده رو به هم می ریزه! خب من به عنوان یه تیزر که نصف فیلم رو لو می ده عمل کردم! اگه به اندازه tease کافی شدین، برین بقیه اش رو ببینین!
فیلم رو دوست دارم چون مدت هاست که عقیده دارم بلاهایی که سر زن ها میاد و ما سنت و جامعه مردونه رو مقصر می شمریم، به اندازه زیادی به دست خود زن هاست! ما معمارانِ سنت و جامعه مردونه ایم! ما پاسداران دست به سینه سنت های غلط ایم
تجربه من نشون می ده که مردها خالی تر و سطحی تر از اونن که مسبب چیزی به این پیچیدگی باشن! تنها رندی ای که به خرج می دن، سواستفاده از موقعیت هایی که زن ها براشون فراهم می کنن! که بهش تن می دن! ماییم که قدم به قدم عقب می ریم! هیچ کوششی برای گرفتن از حقمون نمی کنیم و اگر کسی هم تسلیم نشه، به ضرب خروج از چهارچوب مقدس آبرو لهش می کنیم! ماییم که امنیت رو تو یه چهاردیواری تعریف می کنیم و بعد برای نگه داشتن اون چهار تا دیوار، کلی آدم رو له می کنیم! توسری خوردن، غریزی نیست! ما به هم یاد می دیدم که بخوریم و دم نزنیم و نیرو بدیم به طرف مقابل! همین مادرها و مادربزرگ های نازنین مهربون مون که همه مون عاشقشونیم! ماییم که به جای اینکه با هم باشیم، علیه هم و به نفع پدر/ شوهر/ برادرمون همدیگه رو له می کنیم! ما که عشق رو غلط فهمیدیم! عشق مادرانه یا همسرانه رو! آدم نمی تونه عاشق باشه و به کسی آزار برسونه! ما خودمون و دیگران رو آزار می دیم که یک نفر روی زندگی چند نفر پا بذاره و خوشبخت باشه! شاید برای همین من بعد از دو زن، دیگه فیلم های خانم میلانی رو نتونستم ببینم! زن ها تو ظلم به هم نقش دارن! تو این فیلم شاید بی گناه ترین آدم فیلم، همون پدر ساده ولی ریاکاریه که این موقعیت رو به وجود نیاورده، هرچند ازش استفاده می کنه!

صحنه هایی که دوست دارم:

زن هایی که برای با هم حرف زدن هم به خواب متوسل می شن! رسما می دونیم که هیچکس اون خوابی رو که می گه ندیده!

پسرهای ترک که عایشه رو حتی وقتی حامله است و با شوهرش (خب اونا فکر می کنن شوهرشه دیگه!) اومده خرید، با چشماشون می بلعن! کارگردان اصولا جامعه ای که داشته به تصویر می کشیده رو به شدت می شناخته!

مادر خانواده که نگران حجاب دختر مجردشه و کتک خوردن دختر متاهلش عادیه!

وقتی مادر خانواده، عایشه رو به حد مرگ می زنه! انگار خودش رو می زنه! همه نفرتش از خودِ تسلیمش رو می ریزه سر دخترک که آینه تمام نمای جوونی خودشه!

مادره که آخر فیلم درو باز می کنه و صدای بچه ها میاد که با هم کنار اومدن و خوشحالن که خانواده دور هم جمع شده و کدوم خانواده؟ عایشه زن پسر گی خانواده خواهد موند و خودش رو سرکوب خواهد کرد مخصوصا که حالا پای آبرو هم در میونه. حسن با اینکه تو وین بزرگ شده و زندگی می کنه، حرفای مردم یه دهکده دورافتاده تو ترکیه انقدر براش اهمیت داره که هیچوقت جرات اینکه بگه همجنس بازه رو پیدا نکنه. دختر بزرگ همچنان از شوهرش کتک خواهد خورد. دخترای کوچک تر به همین ترتیب ازدواج می کنن و همین سنت رو ادامه می دن! سنتی که آدم ها رو به سایه هایی داغون، شکست خورده و عقده ای تبدیل می کنه!

پ. ن. بی ربط: به نظر میاد مخاطب نصف فیلم هایی که من می بینم جامعه بالای ۶۰ سال اند و مخاطب نصف باقیمانده جامعه زیر ۱۴ سال!!! یعنی ببخشید شما یه پرتقال فروش ندیدین؟

No comments:

Post a Comment