صحنه اول، داخلی، مدیوم شات
دوست ایتالیایی-
الجزایری-فرانسوی-آلمانی
(یعنی seriously!
پدربزرگ-مادربزرگ
های این پسره چطور همدیگه رو پیدا کردن
برا من سواله!! (نه که خودم
انقدر قر و قاطی نیستم!!! از
اون جهت!!) من رو به یکی از
دوستای الجزایری اش معرفی کرد و اولین
کلمه بعد از شنیدن ایرانی چی بود؟ بله
درست حدس زدین!!! کشور اسمشو
نبر!!! حالا هی بگین نسب من
می رسه به نوه اشک دوازدهم و نیاکان نوه
عمه دخترخاله همسایه مون زن داداش آتوسا
بودن و ما کورش داشتیم و کورش منشور داشت
و اینا! الان ایران مساوی
است با نام نبردنی ها!!
صحنه دوم، خارجی، کلوزآپ:
دوست ایتالیایی-فرانسوی
با شگفتی میگه تو وقتی می ری دنبال کار
میگی ایرونی ام دیوونه؟ نمی بینی چه جبهه
گیری هست الان؟ قیافه ات ایرونی نیست که.
بگو ایتالیایی ام. آمریکایی
ام، روس ام. حتی لبنانی
ها، مراکشی ها و تونسی ها رو هم الان راحت
تر از ایرونی ها می پذیرن! (تو
پرانتز من الان دچار بحران هویت هم هستم.
نمی دونم برم موهام رو مشکی
کنم، پوستم رو هم دو سه درجه تیره تر کنم،
منو ایرانی به حساب میارن یا اون موقع هم
می گن گیر می دن به رنگ چشم! خداییش
فکر کن تو مدرسه ناظم های عزیز هی چکت کنن که
چرا این رنگی هستی و منتظر باشن یه روز رنگت عوض شه، مچت رو بگیرن اخراجت کنن، اینور هم هی هویتت رو
علامت سوال کنن!)
صحنه سوم، راهرویی!!،
مدیوم شات:
تازه آشنای ترک!!!!: مگه
تو ایران دخترا می تونن رانندگی کنن؟
صحنه چهارم، کافه ای، کلوزآپ:
دوست کانادایی: نمی
فهمم. ببین وقتی دو تا نژاد
مختلف با هم ازدواج می کنن، بچه شون ملیت
دوگانه می گیره!
پریای خط خطی: نه
تو ایران!
دوست کانادایی: یعنی
تو اگر زن یه فرانسوی بشی، بچه هات ایرانی
نمی شن؟
پریای خط خطی: اول
من اگر زن یه فرانسوی بشم خونم مستحب می
شه مگه آقا رو اول مشرف کنم به دین مبین!
دوم، بله! بچه
خارجی یه زن ایرانی، ملیت ایرانی نداره.
تو ایران بچه ملیت رو از پدر
می گیره؟
دوست کانادایی: این
احمقانه است!
پریای خط خطی: می
دونم.
و این اولشه تازه.....
No comments:
Post a Comment