بستنی چکه کن فردا پاریسه!! دنیا خیلی خیلی کوچیکه، نه؟ زمان خیلی خیلی تند می گذره، نه؟ امسال منو بستنی چکه کن پونزده ساله که با هم دوستیم (فکر می کنین زیاده؟ سابقه دوستی من با دوست سبز به شونزده سال و با دوست زرد لیمویی به هجده سال می رسه! تازه اونایی که با هم کودکستان می رفتیم رو فاکتور می گیریم!! کلا I befriend for life مگه طرف خودش نخواد!)، کلی ماجراها با هم پشت سر گذاشتیم. من جوش آوردم، اون مثل یه گربه چشایر اصیل لبخند زده! من وسط یه علفزار وایستادم، اون در کمال آرامش دیر رسیده! من کتاب خوندم، اون فیلم دیده! (باورتون میشه بستنی چکه کن قبل از اینکه بیفته تو خط آستین بالازنی، مهمانپذیری و الان کارتنک شوندگی شیش برابر من فیلم می دید؟ این روزا من فیلم می بینم، اون مهمونی می ده!) و با هم این همه دوام آوردیم! (چطوری اش رو الله العلم واقعا!!) و حالا بستنی چکه کن اینجاست. شاید یه روزی برگردم این متن رو بخونم و اون روز مثلا بستنی چکه کنچه!! قرار باشه بیاد. اونوقت فکر کنم که چقدر زود گذشت و بیام بنویسم که باورتون میشه بستنی چکه کن قبل از اینکه بیفته تو خط کارتنک شوندگی، آشپزی و کودک داری شیش برابر من فیلم می دید؟
پ. ن. ۱ از الان مطمئنم که I'll be the awesome aunt!!! مخصوصا که الان این بستنی چکه کن کلی دوستان خانم کدبانوی فرشته در خانه ای خسته کننده دورخودش جمع کرده و بچهه بیچاره نیاز داره به یه cool awesome aunt! (حالا میاد و جیغش درمیاد و انکار می کنه و من یادش می اندازم که یه روزی می گفتم می بینیم و خوب تا اینجاش که دیدیم!!!)
پ. ن. ۲ تا حالا دقت نکرده بودم که کودک با کود شروع می شه!
پ. ن. ۳ بله، دزدی از زنگ ها برای که به صدا در می آیندِ؟ ارنست همینگوی.
No comments:
Post a Comment