Director
Israel Horovitz
Starring
Maggie Smith
Kevin Kline
Kristen Scott-Thomas
107 min. 2014. France
داستان درباره یک قانون معاملات ملکی بامزه فرانسوی هست که هیچ جای دنیا نظیرش گیر نمیاد. شما یک خونه آنچنانی، یک قصر یا حتی یک آپارتمان کامل رو به قیمت خیلی پایین می خرید اما تا وقتی صاحبخونه زنده است هم می تونه تو خونه بمونه و هم باید ماهیانه بهش اجاره بدید. حالا یا صابخونه تندی به لقا الله می پیوندد و شما رسما صاحب خونه می شید و یا سال های سال هم پول می دید، هم با صاحبخونه کنار میاین!!
متیاس بعد از مرگ پدرش چنین خونه ای رو تو پاریس به ارث برده. وقتی میاد با خانم ژقق مواجه می شه و تازه می فهمه که این قانونه چی هست و ایشون خونه و صاحبخونه و ماهی دو هزار و چهارصد یورو اجاره ای که باید حتما پرداخت بشه رو با هم به ارث برده!!! متیاس که از اون آدم شکست خورده هاست که هیچی براش نمونده تصمیم می گیره که بمونه و خونه رو یه جوری بفروشه. این وسط کم کم متوجه می شه که خانم پیر نازنین محترم سال های سال با پدرش در ارتباط بوده و کم کم که داستان پیش می ره می بینیم که این آدم ها چقدر قبل از اینکه همدیگه رو ببیند تو زندگی هم نقش داشتند.
خیانت همیشه موضوع بحث انگیزی بوده ولی کمتر پیش میاد فیلم ها روی زندگی بچه های پدر و مادرهای خیانت کار متمرکز بشند. از این جهت فیلم دیدنیه. مخصوصا که سال ها بعد، در میانسالی هم این آدم ها هنوز تحت تاثیر اونچه در بچگی تجربه کردند، می مونند. می خواد مثل کلویی خودشون رو به ندیدن زده باشند یا مثل متیاس تا خرخره تو پس لرزه های چنین رابطه هایی رو زندگی پدر و مادرشون دست و پا بزنند. وقتی فیلم رو می دیدم برای هزارمین بار فکر کردم که چرا باید انقدر دروغ گفت؟ اگر از همون اول آدم ها به هم بگن که رابطه ما به پایان رسیده و از هم جدا بشن چه انفاقی می افته مگه؟ چطوری می شه این همه سال رو دروغ گفت؟ من که هنوز از درون پیچیده آدم ها سر در نمیارم.
فیلم از روی یک نمایشنامه ساخته شده و تصمیم کارگردان که بیشتر فیلم تو آپارتمان بگذره فضا رو کم و بیش تاتری کرده. بازیگرهای انگلیسی و آمریکایی فیلم به خوبی با هم کنار اومدن و سینمای فرانسه و انگلیس باید خیلی خدا رو شکر کنن که کریستن اسکات تامس فرانسه رو انقدر خوب حرف می زنه وگرنه برای پروژه های این چنینی کلا بازیگر پیدا نیم کردند. بر خلاف موضوع تاریک فیلم، انقدر شوخی ها زیادند که شدت ضربه رو می گیرند و با این حال، امکان نداشت فیلم بدون این بازیگرها خصوصا مگی اسمیت بدون اینکه احساساتی الکی و ملودرام از آب دربیاد به سرانجام برسه.
دوست داشتم
کلویی رو که وقتی داستان متیاس رو یواشکی شنید بدون سر و صدا رفت خونه دوستش و بدون اینکه در مواجه با زنش چیزی رو لو بده بهش گفت که دیگه درس نمی ده و از اونجایی که انگلیسی آقا اصولا خوب هست، امیدواره که هر جور کلاسی رو کنار بگذاره و به جاش وقتش رو صرف دخترهاش کنه. خیلی زنونه بود و خیلی هم زیبا بود، مخصوصا وقتی می دونستی که این رابطه تنها چیزیه که زندگی کلویی رو از یکنواختی درمیاره.
No comments:
Post a Comment