Monday, 5 January 2015

God! No! Please! No!



دوست بنفش با غصه می گه  اینجا هملت رو نشون نمی زن. می گم بیا شهر ما. می گه اگر مطمئن شدی که هملت کامبربچ هست، خبرم کن. فوقش با بچه های گروه میایم یا اتاق می گیریم و یا شب دیروقت برمی گردیم و اضافه می کنه
Cumberbitch 
بودن که سر و ته نداره و جیغ من در میاد که تو دیگه نه!!‌خود طرف خواهش کرد از ملت که اسم گروهشون رو عوض کنن انقدر این اسم تحقیرآمیزه. هم برای اون، هم برای ما!! (پیشنهاد کرد بگذارید
Cumberbabes or Cumberwomen or something!
ولی جون مادرتون این کلمه 
bitch
رو وارد اسم من نکنین! حالا نه که اسم های پیشنهادی خودش بهترند! همون!) دوست جون با نگاهی عاقل اندر سفیه می گه دختر جان! من همین الان برنامه ریزی  کردم که بعد از یه روز کاری، ساعت هفت شب برم یه شهر دیگه که بازی ایشون رو ببینم.
If that isn't the EXACT definition of being somebody's bitch, I don't know what is! Like it or not! We are Cumberbitches, baby!

خدا به خیر کنه وقتی ملت روی لقبی برای طرفداران هیلستن به اجماع!!! برسند! 

پ. ن. عنوان دزدی است از اسپایک وقتی نصف شب از خواب می پره و می فهمه که عاشق بافی شده و در کمال وحشت می گه 
God! No! Please! No!
یک جمله کلاسیک بین بافی دوست ها (خدایا! فقط طرفدار ویدن بودن القاب ویدنایت، اسکوبی، براون کت و وایت هت رو به من اضافه می کنه!!! ) که بازی سوپر محشر مسترز به شدت بامزه اش کرده!



No comments:

Post a Comment