یکی از بزرگترین اشتباه های من اینه که تو چند تا شبکه اجتماعی هستم اما نه ازم اطلاعات هست و نه فعالم! (در کمال راستگویی اعتراف می کنم که چون می شه مقاله مجانی گرفت، هستم اصلا!! وگرنه بستنی چکه کن، دوست سبز و تعداد بیشماری از بقیه دوستان من می تونن شهادت بدن که در طی اعصار چه اعصابی ازشون خرد شد که منو راضی کنن از ارکات و سیصد و شصت تا فیس بوک عضو بشم و من به روی مبارک خودم نیاوردم!) بعد وقتی شما آدم های جدید رو ببینین مخصوصا آکادمیک ها، اولین کاری که می کنن ، می رن دنبال مقاله ها تون رو مثلا آکادمیا!!! تو کنفرانس آخر سوییس، این اقای پروفسور انگلیسی یه مقاله درباره هملت و شالوده شکنی ارائه داد که خب بدون فروتنی صدا و سیمایی، راست کار من هست! بعد وقتی همه رفتن برای قهوه و اینا، این پروفسور طفلک غریب افتاد و تازه وارد که پشت ستاره حلبی اش قلبی از طلا داره به من گیر داد که بیا بریم باهاش حرف بزنیم، گناه داره!! جواب معمول من به این جمله این هست که کسی که گناه داره، می ره جهنم!! اما این تازه وارد اصولا به صراطی مستقیم نشد و ما رفتیم برای سرگرم نمودن استاد غریب!! بعد از اونجایی که من وقتی با استاد سرگرم می کنیم! بر من واجب قربتا الی الله!! وارد قضیه شده باشم که حالت نرمالم که سنجاق سر شاهزاده کسالت هست دست بر می دارم و واقعا با طرف حرف می زنم، انسان سرگرم شده!!! فکر می کنه من نابغه ای چیزی ام که دارم در مدت زمانی بس کوتاه، این همه
wisdom
impart
می کنم!! (کجایید فرندز بازان عزیز؟ ) خلاصه که الان برای یک پیغام اومد که دیوید فلان، استاد دانشگاه فلان جاهک انگلستان فعالیت های شما را دنبال می کند و دارم دنبال دیوار عزیزم می گردم که سرم رو بهش بکوبم!!! این چطور اسم فرانسه ناامید کنِ انگلیسی داغون کن من رو یادش مونده، بماند!!!
No comments:
Post a Comment