قبلا فکر می کردم که یک دقیقه سکوت به چه کار می آید؟ نه غمی از دلی می کاهد. نه گرهی می گشاید و نه صدایی را به جایی می رساند. امروز ظهر، کنار چهارده بچه ده ساله که همدردانه روی صورتشان
Je suis Charlie Hebdo
نوشته بودند، جان دادن خرد و انسانیت را به سوگ نشستیم و فکر کردم یک دقیقه سکوت، نماد درخوری است برای بهتی که توان واکنش ات را می گیرد وقتی جنایات انسان هایی را به نظاره می نشینی که حتی یک دقیقه هم فکر نمی کنند!!!!
پ. ن. همه در آماده باش اند. امروز در کتابخانه، وضعیت اضطراری است. کیف ها دم در، چک می شنوند. خبر می رسد که چند مسجد و محل تجمع مسلمانان در پاریس و مناطق دیگر مورد حمله قرار گرفته اند. نمی دانم ازچه بیشتر دلزده ام. از اینکه دین قرار بود که انسان تربیت کند و توحش به بار آورده است؟ که هنوز پاسخ قلم، خنجر و گلوله است؟ که جنایت چند دیوانه زمینه را برای جنایت تنفر علیه مسلمانانی که آزارشان به کسی نرسیده هموار کرده است؟ که ما در سده جنگ جهانی اول و پس از قرن ها جنگ و خونریزی هیچ نیاموخته ایم ؟ خدایا چرا فقط نظاره گری؟
پ. ن. ۱ عنوان از فریدون مشیری
روزگاران گشت و گشت.
قرن ها از مرگ آدم هم گذشت.
آدمیت برنگشت.
پ. ن. ۲ کاریکاتور بالا، الان خیلی با معناست. 'دردناک است که عده ای بیشعور، دوستت داشته باشند.' ژ
No comments:
Post a Comment