تو یه روز ۴ تا انسان متفاوت منو وسط خیابون نگه داشتن که دخترجان!! تو از وسط من رد شدی الان و منو نشناختی! تو مایه های چندلر و
don't you people see me?
و البته مرغ سوخارین!!! بهترین نگه داشتن وسط خیابان می رسه به دوست دوست دوست یه دوست که دم در ورودی ساختمان اسلام شناسی (مکانش خیلی معنای نهفته داشت خب!!) برای اینکه من ببینمش داد زد این انتهای رنگین کمان که تو نمی تونی یه لحظه ازش دل بکنی دقیقا کجاست؟ و من جیغم در اومد که پسر جان!! چرا با آبروی من بازی می کنی دم اسلامولوژی؟ (اون فتحه بود پدرمن!!! اسلامولوژی دمش کجا بود؟) اومدیم یه نفر جادوگر شهر زمرد رو ندیده بود ولی چشم های کاملا بسته خیلی باز (به من چه؟ هنوز علما و فقها سر ترجمه اسم این فیلم اختلاف دارن!!) رو دیده بود!!!؟
No comments:
Post a Comment