Saturday, 19 October 2013

درس دادن به جان لنون!!



اگر انقدر سرتون شلوغ باشه که یادتون رفته باشه آخرین روز مدرسه است و بچه ها صد در صد به هالوین گیر می دن، قیافه تون مثل من میشه  وقتی برین سر کلاس و ببینین که جان لنون، سلما هایک تو غرب وحشی وحشی، جادوگری با موهای بسیار آبی!!، مینی ماوس. چند عدد گربه و موش پلی بوی ای (استغفرالله!!!) مدوسا با یه دونه مار (بچه ام دچار کمبود مار شده بود! همه فکر کردن کولیه به جای مدوسا!!) هیت من!! یک عدد هیولای بسیار بی ریخت با سی سانت زبون آویزون!! یک اسب نصفه که خودش می گفت 
bad horse
هست، جیمز باند و ... سر کلاسن!!! یعنی یه وضعی ها!!!! جاتون خالی انصافا!! و این هم حواشی ماجرا


مایکل تو کی هستی؟ بارنی استینسن مو مشکی؟
نه. هیت من!!!؟
بچه ! هیت من که فقط به کت و شلوار نیست!! تو هیچی ات شبیه هیت من نیست!!
دستکش های چرمش رو نشون می ده و ساک پر از مهماتش رو!! میگم مایک مشکل صورتت هست. قبل از اینکه توضیح  بخواد مریام می که آره صورتت زیادی مهربونه!!!‌اصلا بهت نمی اد!!!؟

هر دفه سبسشن از دور و بر من رد شد، من گربه چشایر شدم. بهش گفتم لباست حرف نداره پسر!! مخصوصا عینکت!! گفت لباس بابامه!! مال دوره بسیار خود هیپی بینی اش هست!!!

یک عدد خانوم معلم جادوگر بود با یک جاروی بسیار نوی پلاستیکی!! 

هیولا زیادی حرف زد و زبون درازش کشیده شد چند بار!!

جیمز باند آخرش کراواتش رو باز کرد و اعتراف کرد جیمز باند بودن راحت نیست!!

مدوسا تعریف کرد که صبح ملت فکر کردن جز کالتی چیزیه!!‌هی ازش فاصله گرفتن!!

خرگوشک پشمالو گرمش شد و نصف پوستش رو در آورد!!

از من درخواست شد که شکسپیر رو بی خیال شم، به زندگی مون برسیم. جمله ای که قرار بود منو قانع کنه این بود

But you are Miss P. You are on our side!!!!

خبر داد شدیم که یک جک گنجیشکه هم تو مدرسه هست که ما ندیدیمش!! و یک مدهتر هم اون ور بود و باز متاسفانه من ندیدمش!!




No comments:

Post a Comment