Wednesday, 30 October 2013

مرحمت فرموده ما را مس کنید!!


افاضات مشعشع خانم نماینده رو می خوندم کلی خوشحال شدم که اصولا هیچی طلا ندارم که بریزم زیر پای کسی!!!  من اصولا جای طلا، کتاب و فیلم جمع می کنم!!!  ایشون واقعا باید تشریف ببرن سازمان ملل مشکل حل کنن. حیفه دنیا از چنین نوابغی بی نصیب بمونه!! مشکل دیگه ای  نمونده الان که؟ 



ما ویدنی ها!!!



بچه رو داکتر هوریبل باز کنی، پیش میاد که روزی ۱۰۰ دفه این ور و اون ور بشنوی 

Hammer is my penis!
Sarcasm! That's original!
All the bird's are singing. cause you gonna die!!

بعد از اون ور بافی بازها و فایرفلای باز ها شلیک می کنند که
I love syphilis more than you!
I'm whating, huh?
What? How? What?  Three excellent questions!!
I'm a frrrrriend of Zzzzanderrrrzzzz!

و البته فکر کن که من چند بار قیافه پسرها رو که پس از شنیدن جمله اول برق از سه فازشون می پرید رو دیده باشم و غش کرده باشم خوبه؟؟



:))



خدا جون توقع ام رو بالا بردی!!! زود باش آخری اش رو رو کن منتظرم!!!!؟


Tuesday, 29 October 2013

نقص فهمی!!!



یک ساعته دارم توضیح می دم جایی که عرب نی انداخت!!! نه عرب نینداخت!! آخه تو به ذهنت نرسید مفعول جمله کو؟ عرب چی رو ننداخت؟؟




Saturday, 26 October 2013

ضیافت



بستنی چکه کن در اقدامی نمادین!!! بدون اینکه من درخواست داده باشم برام ضیافت رو فرستاده. بعد من دارم هی فکر می کنم چرا

الف) این مثل اون داستان پوست پرتقال شرلاک هست که کوکلوس کلان ها می فرستادن به عنوان تهدید، بعد طرف رو می کشتن؟

ب) این یه چیزیه تو مایه های رفاقت و چاقوی دسته سفید زنجونی و لبو و کتک سر پل تجریش؟ خب این هم که می رسه به این که درست و حسابی کلکت کنده شه  و   به چیزی که دل نداره دل نبند که؟

ج) این یعنی که یاد آر ز سینما آزادی سوخته یاد آر؟

د) این یعنی این که من دیگه این فیلم رو نمی خوام و گذشت آنچه میان من و تو بود گذشت؟

ه) این یعنی اینکه دلت بسوزه من این هفته دوباره می بینمش؟ یه یه یه یه یه؟

ی) این برای اینه که اطلاعاتم زیاد شه؟

خلاصه که من الان هی دارم فکر می کنم که خب چرا واقعا؟



پ. ن.  کلی

ب)  سلطان   و   مرسدس

ج) یاد آر ز شمع مرده یاد آز از علی اکبر دهخدا

     د) مجال با تو نشستن چقدر زود گذشت        گذشت آنچا میان من و تو بود گذشت                     ازلحظه های دلتنگی مهرداد نصرتی
            
ه) معذرت  می خوایم این از جملات مقطعه پریای خط خطی ـ بستنی چکه کنیه!!!؟

ی) مسابقه هفته ننر بستنی چکه کنی!!!؟












Thursday, 24 October 2013

زبان فرانسه نفله کن پارسی!!


ای آنانی کهزمانی فرانسه یاد گرفتن پدرتون رو استخراج کرده!!! شاد باشید که ما خوبان پارسی گو هیچ  خ  ای را بدون همراهی   ر ، ق   یا   ه   به کار نمی بریم!!! می دونین چه پدری از یک فرانسوی استخراج می شه که خواهر، قاشق، خرس، جوهر، قرمز و مانند این ها رو تلفظ کنه؟؟؟؟


کسی یه دیکشنری ارزون نمی خواد؟



امروز یه دانشجوی ترجمه کرد عراق که فرانسه زبون سومشه ازم خواست در جلسه اش با یه دانشجوی اقتصاد و آمار چینی  ژاپنی هنگ کنگی (روزی که من این سه تا رو از هم تشخیص بدم، خورشید دمرو خواهد شد!! هرچند حداقل وقتی حرف بزنن، می تونم بگم کدوم به کدومه!!)  حضور داشته باشم. یعنی گفتگوی تمدن هایی بود ها!!! اون انگلیسی اش مشکل داشت، این فرانسه اش!!! بعد این می خواست به اون یه نرم افزار بیاموزه که اون مثلا تعداد ماذا های تو متن عربی اش رو پیدا کنه!!! من گاهی از دست این، گاهی از دست اون و گاهی از دست خودم که قاطی می کردم و با اون که انگلیسی نمی فهمید، انگلیسی حرف می زدم و برا اون که فرانسه نمی فهمید به فرانسه توضیح می دادم، سرمو کوبیدم به دیوار!!! آخرش اون به فرانسه سوال می پرسید. این به انگلیسی جواب می داد و من در نقش دیکشنری دو طرف ایفای نقش کردم!!! یعنی تجربه ای بود ها!!!!     ژ


پ. ن. عنوان از شل!! شل عزیز!!



Wednesday, 23 October 2013

عقبکرد به سنگر مقدس آشپزخانه و آش پختن برای آقای غارنشین!!!



مطلع شدیم قراره سازمان هایی که زن استخدام می کنن، مالیات بیشتری بدن!!! برامون که تاریخ انقضا تعیین کردن!  سهمیه مون رو که تو دانشگاه دادن به موجودات!!! یعنی شما تنبل بی سواد درس نخون باش! یه کروموزوم نصفه ایگرگ  احتمال قبولی دانشگاه رو بالا می بره!!  سالهاست چندهمسری به نفع موجودات تبلیغ می شه!  اگر مجرد باشیم، نمی تونیم تو دانشگاه درس بدیم. جدیدا فرمودن اگر بچه نداشته باشیم، حتی اگر متاهل باشیم هم تدریس در دانشگاه کان لم یکن تلقی می گردد!! حق طلاق که اصولا نداریم!!! حضانت بچه که رسما بهمون نمی رسه!!! اجاره سفر بی موجود که نداریم!!! اجازه داشتن پاسپورت بدون رضایت موجود گاهی داریم! گاهی نداریم!!! اجازه ازدواج بدون رضایت پدر نداریم!! لباس مون، هیکلمون، فکرمون، تنفسمون، دی ان ای مون باعث تحریک می شه!! اگر بریم سفر، بهمون تو هتل اتاق نمی دن!!!  تو خیابون راه بریم، نونصد تا متلک می شنویم و هزار جور بهمون توهین می شه!!! ارث که یا بهمون نمی رسه یا نصفه می رسه!!!  شهادتمون که ارزش شهادت یک موجود رو نداره!! حتی اگر بکشنمون هم دیه مون به اندازه یه کروموزوم نصفه دار نیست!!! این همه مجاهدت و تلاش برای برگرداندن ما به قعر آشپزخانه و ما هنوز دوام آوردیم!!! هنوز دانشگاه می ریم!!! هنوز می جنگیم!!! هنوز انقدر ازمون می ترسن که  پی در پی علیه مون قانون و مصوبه راه می اندازن!!! زنده باد ما که از رو نمی ریم تا موجودات مغزفندقی  غارنشین رو از رو ببریم!!!! کی؟ خدا می دونه!!!      ژ



پ. ن. من همین جا از همه غارنشین های شریف عذرخواهی می کنم!!! اگر غارنشین ها دنبال کشف های تازه و جلو رفتن نبودن، هنوز همه پوست پلنگ می پوشیدن و گراز شکار می کردن!!! متاسفانه واژه  برا کمبود مغز و بی خردی کم آوردم!!!    ژ


راهنمای سفر به کشورهایی که تا حالا نرفتیم یا چگونه خودمان از دست خودمان حرص بخوریم!!!


اگر برای اولین بار وارد یک کشور می شید، حتما طوری بلیت بگیرید که شب برسید!!! هم پدرتون استخراج می شه برای پیدا کردن آدرس!! (مخصوصا اگر هتل تا ۱۰ شب بیشتر اتاق رو براتون نگه نمی داره!!!) هم مترو و اتوبوس ها رو در شب کشف می کنید (مخصوصا که شب ها در بازه زمانی طولانی تری میان!!) هم خیالتون راحته که به هر حال هیچی نمی بینید!! خدا رو شکر که تو اون مملکت همه فرانسه حرف می زدن و سیستم حمل و نقلشون هم کپی فرانسه بود وگرنه من تا الان داشتم دنبال هتل می گشتم!!!؟

وقتی آقای هتلدار می گه مستقیم برو، بپیچین به چپ!! آقاهه که اونجا زندگی می کنه که بلد نیست!! شما نقشه گوگل دستتونه!!!    ژ

گوگل هم مثل این برنامه های آشپزی می مونه که می گن ادویه به مقدار لازم!!! خب مقدار لازم چقدره پدر جان؟ گوگل هم تو توضیحاتش می گه در هنکه پیاده شوید و بروید به هتل تون دیگه!! خب آخه از کدوم ور؟ یعنی گوگل یه نامه حسابی سر این آدرس دادن هاش دریافت خواهد کرد!! به قول راس
I'm indignant as a customer!!!!!

در همون راستاهه، وقتی شب برسین هیچ اطلاعاتی هم باز نیست که نقشه شهر رو بگیرید!!!      ژ

انقدر وقت نگذارین که قبل از جلسه برسین آدرس رو چک کنین و دیر برسین!! برای اونایی که می دونن من چقدر با  دیرکردن و دیر کنندگان!!! مشکل دارم، می فهمن چه آخر زمانیه وقتی من دیر  برسم. مخصوصا تو یه جلسه رسمی که هیچکس رو نمی شناسم.   ژ

می بینین شماره پلاک ها یه دفه اون وسط دچار نقص فنی می شن ها!!! به عقلتون نرسه که خب اون ور خیابون هم ممکنه حیات وجود داشته باشه!! اون ور خیابون شبیه باغه و نمی تونه مدرسه باشه!!! نه که مدرسه های اینجا مثل مال ما شبیه زندونه!!! همون!! احتمالا انتظار داشتم یه خانومه با لباس راهبه ها دم در به میزان کوتاهی دامن دخترها گیر بده که من مدرسه به حساب بیارمش!! به این ترتیب ۲۰ دقیقه از این ور بلوار برین اون ور بلوار و اصلا یه نگاه هم به اون ور خیابون و مدرسه به اون عظمت که جلو چشمتونه نندازین!!! خوبه مدرسه ما تو تهرون شبیه آپولون بود و مثلا عادت داریم به مدرسه اون شکلی!!!!؟

نقشه پاریس رو یادتون بره و خیلی خرسند فکر کنین که بین ترمینال شمال و شرق ۵ دقیقه بیشتر فاصله نیست. پیداش می کنم خب!!! و این در حالی باشه که بین قطار شماآور و قطار شمابر!!! ۲۵ دقیقه فاصله زمانی باشه!! بعد شما درحالیکه به خودتون که نقشه یادتون رفته علامت راس نشون می دین، خودتون رو دلداری بدین که من هر دفه تو پاریس گم می شم خب!!! بعد حرص بخورین که قطار رو از دست بدین و امشب برنگردین!!!؟

این دفه شارژر رو همراه داشته باشین اما وسیله طفلک رو شارژ نکنین!!! اصلا یه لپ تاپ، تلفن، تبلت و هر وسیله شایسته دیگری باید عقلش برسه خودشو بزنه به شارژر!!!!؟


سرعت خوندنتون و زمان داخل قطار رو غلط تخمین بزنین و دو تا کتاب بیشتر همراه تون نباشه و وقت برگشتن حسابی حوصله تون سر بره!!! شارژ هم که ندارین!! پس دقیقه ای دو بار در جهت دق دادن خود به ساعت نگاه می کنیم!! خودمون رو نفرین می کنیم که مگه مرض داری و ۳۰ ثانیه بعد ادامه می دیم!!!؟

ملحفه اضافی ببرید ولی شونه یادتون بره!!!!!          ژ

الان دو برابر از دست خودم حرصی ام!!! اصلا من برم ادامه داستانم رو بخونم!!!    ژ







Tuesday, 22 October 2013

An Up-to-date Moses




From: http://www.glasbergen.com/christian-cartoons/



Christie Marly's Own Double-Entry



Aaaaaer, it was worth it, all those years of sacrifice, just to get my daughter placed in a respectable novel like this, you know. 

                                   B. S. Johnson



بلژیک تو هم؟



شمار کشورهایی که من از توشون رد شدم بدون اینکه هیچ جاشون رو ببینم از ۵ تا گذشت.............   ژ


پ. ن. سزار هم همینو گفت دقیقا!!!!؟
True story!!!



Sunday, 20 October 2013

هاری فراگیر



متوجه شدم که ناخودآگاه میزان فرهنگ، آزادی و درستی طبقه حاکم در یک جامعه رو با قوانین مربوط به حقوق زنان می سنجم. شاید به همین دلیله که موفقیت دولت فعلی من رو به آسمان هفتم نفرستاد و با تردید و نزدیکای آسمان اول متوقف شدم. مطلب دیروز رو که می نوشتم فکر نمی کردم امروز به چنین مطلبی بر بخورم. چیزی برای نوشتن ندارم. سکوت می کنم

Saturday, 19 October 2013

آدمیت برنگشت!!!


در روزگاران قدیم، پدرها فقط با مادرها ازدواج می کردند.                               پ
روزگاری رسید که جنگ شد، بعضی پدرها پولدار شدند. بعضی پدرها شهید شدند. بعضی پدرها وقیح شدند. بعضی پدرهای اول فکر کردند که چرا جای بعضی پدرهای دوم رو نگیرند. مخصوصا  که یک عدد فتوی هم تو جیب شون بود. کمی بعد تر دیدند که دخترهای طفلک بی پول یا بی پدر
(pun not intended, but a happy coincidence!)
 که هستند، پدرها رفتند سراغ دخترکان کم سن و سال بی پول!!!!؟
روزگار نو تر شد. آدم ها بی پول تر یا پول دار تر، نیازمندتر یا حریص تر شدند. خانم های همسایه، منشی های رنگارنگ و هر خانوم در دسترسی  پدرها رو به حقوق چهارگانه به اضافه مزایای نامحدودشون رسوندند.    پ
این روزها پدرها قراره با  دخترخونده هاشون هم ازدواج کنند. مادرها سال هاست که زیر پررویی پدرها و وزن بی عدالتی قانون عدالت محور زن ستیز له شدند.     پ
خدا به داد گربه های ماده تو خونه  ها برسه!!!!!!؟

روزگاران گشت و گشت، سال ها از مرگ آدم هم گذشت.
آدمیت برنگشت.                         ژ




پ. ن. ۱ فریدون مشیری
پ. ن. این تفکر با این که این گوسفند تو خونه ما بزرگ شده الان وقت بهره برداریه هیچ فرقی نداره!!!!؟












درس دادن به جان لنون!!



اگر انقدر سرتون شلوغ باشه که یادتون رفته باشه آخرین روز مدرسه است و بچه ها صد در صد به هالوین گیر می دن، قیافه تون مثل من میشه  وقتی برین سر کلاس و ببینین که جان لنون، سلما هایک تو غرب وحشی وحشی، جادوگری با موهای بسیار آبی!!، مینی ماوس. چند عدد گربه و موش پلی بوی ای (استغفرالله!!!) مدوسا با یه دونه مار (بچه ام دچار کمبود مار شده بود! همه فکر کردن کولیه به جای مدوسا!!) هیت من!! یک عدد هیولای بسیار بی ریخت با سی سانت زبون آویزون!! یک اسب نصفه که خودش می گفت 
bad horse
هست، جیمز باند و ... سر کلاسن!!! یعنی یه وضعی ها!!!! جاتون خالی انصافا!! و این هم حواشی ماجرا


مایکل تو کی هستی؟ بارنی استینسن مو مشکی؟
نه. هیت من!!!؟
بچه ! هیت من که فقط به کت و شلوار نیست!! تو هیچی ات شبیه هیت من نیست!!
دستکش های چرمش رو نشون می ده و ساک پر از مهماتش رو!! میگم مایک مشکل صورتت هست. قبل از اینکه توضیح  بخواد مریام می که آره صورتت زیادی مهربونه!!!‌اصلا بهت نمی اد!!!؟

هر دفه سبسشن از دور و بر من رد شد، من گربه چشایر شدم. بهش گفتم لباست حرف نداره پسر!! مخصوصا عینکت!! گفت لباس بابامه!! مال دوره بسیار خود هیپی بینی اش هست!!!

یک عدد خانوم معلم جادوگر بود با یک جاروی بسیار نوی پلاستیکی!! 

هیولا زیادی حرف زد و زبون درازش کشیده شد چند بار!!

جیمز باند آخرش کراواتش رو باز کرد و اعتراف کرد جیمز باند بودن راحت نیست!!

مدوسا تعریف کرد که صبح ملت فکر کردن جز کالتی چیزیه!!‌هی ازش فاصله گرفتن!!

خرگوشک پشمالو گرمش شد و نصف پوستش رو در آورد!!

از من درخواست شد که شکسپیر رو بی خیال شم، به زندگی مون برسیم. جمله ای که قرار بود منو قانع کنه این بود

But you are Miss P. You are on our side!!!!

خبر داد شدیم که یک جک گنجیشکه هم تو مدرسه هست که ما ندیدیمش!! و یک مدهتر هم اون ور بود و باز متاسفانه من ندیدمش!!




Wednesday, 16 October 2013

ماه؟



فلاخن دست سازش رو تو دستاش می چرخونه و مورگن (یعنی دشمن درجه یکش!) رو نشونه می ره!!!!!!؟
بدش من!!!!!؟
نه! نه! نه! نه! نه!نه! نه! نه!!!؟
؟
پسش بده!!!!! و مثل یه بچه  ۲ ساله لب ور می چینه!! انقدر حرکتش با نظر گرفتن اندازه اش!!! تیپ دزد دریایی اش و تریپ مردونه اش بامزه است که:

کایل؟ چند سالته؟
با غم و اندوه به فلاخنش نگاه می کنه: ۱۷
ماه؟ و پسش می دم.
این دفه مثل بچه دو ساله ای که اجازه پیدا کرده قبل از شام بستنی بخوره شادمان نگاهم می کنه و می خنده. فکر می کنم شاید واقعا ۱۷ سالگی چندان فرقی هم با ۱۷ ماهگی نداشته باشه.


 

The Most Dangerous Game



"You're a big game hunter, not a philosopher. Who cares how a jaguar feels?"
"Perhaps the jaguar does," observed Whitney.

                          Richard Connell 



Hedwig

Get ready Broadway! Neil Patrick Harris is coming!!!
حسادت در حد طوفان کترینا الان!!!!!؟




Sunday, 13 October 2013

:I


مجله فیلم خیلی از مصاحبه هاش با بازیگر های مشهور رو از برنامه درون اکترز استودیوِ جیمز لیپتن می گیره (معلومه که بدون ذکر منبع!!! چه انتظاری داشتین؟ که اعلام کنن از کجا میارن مصاحبه ها رو و فیلم به سرنوشت گزارش فیلم و سینمای نو و سینما جهان دچار شه؟ نه داداش!! فیلمی ها زیرشون رو به شدت خشک نگه می دارن!!
ewwwwwwwww! that came out wrong!)
چند وقتیه که وقتی حوصله ندارم یکی از مصاحبه ها رو رو یوتیوپ پیدا می کنم و بامزه است که چقدر این آدم ها با تصویر فیلمی شون متفاوت اند!!! البته این روزا کفگیر به ته دیگ نزدیک شده و مصاحبه های خوب رو تیوب کم کم داره تموم می شه و رسیدیم به در پیت ها!! مثال اقای برد پیت!! یکی از بامزه ترین جاهای مصاحبه اصلا ربطی به اقای پیت نداره!! داره توضیح می ده که قبل از تلما و لوییس چه کارهایی می کرده و اشاره می کنه که مجبور شده لباس جوجه بپوشه!! یا راننده استریپرها بوده!! یه دفه یادم افتاد که مجله فیلم این مصاحبه رو چاپ کرده بود. فقط به جای استریپر نوشته بود نوستاره ها و من چقدر اون وقت فکر کردم که نوستاره ها که معمولا لیموزین می گیرن و راننده لیموزین هم که شغل بدی نیست!!! ؟



Saturday, 12 October 2013

Blah blah blah!




Blah blah! One question! Blah blah blah! 150 words! Blah blah! 40 minutes!

و همه می فهمن من چی می گم!!! حالا اگر مثل آدم می گفتم، نود و سه نفر سوال داشتن!!! تازه کلی هم احساس می کنن معلمشون بامزه است!!! آه حسرت از ته دل!!!!؟



@#^()_)(*&^%$#@#$%^&*()(*&^%!!!!!!!!!


یکی نیست به این فرانسوی ها بگه آخر پدر من! آدم جادوگر شهر زمرد رو به خاطر آوازهای جودی گارلند و بقیه می بینه. مگه آزار دارین دوبله اش می کنین؟



ifamily!




From:http://www.mymodernmet.com/profiles/blogs/10-funny-ipad-cartoons



.....


انگار لازم بود یه نفر تازه وارد بیاد که من بفهمم  میزان حل شدگی ام تو این جامعه چقدر بوده. دیروز کلی خودم رو با سه سال پیش مقایسه کردم و در کمال شگفتی دیدم به چشم یه تازه وارد من چقدر تو پوست خودمم!!!!؟




I'm smart-asser!!! (and awesome!!)



وسط امتحانیم

می پرسند باید نقل قول کنیم.
معلومه!!!!؟
تو ۱۵۰ کلمه؟
اوهوم!!!!؟
کایل می گه پس من یه نقل قول دراز می کنم و مقاله تموم میشه.              پ
می گم من هم یه نمره خوب به شکسپیر می دم برای نوشتن اون نقل قول!!!!              پ
کوئنتین که دستش بالاست اول می خنده!! بعد می گه
May I take a moment here to tell Kyle it is no use to be a smart ass in your class?
By all means! What was your question?
..... یادم رفت!!!!!؟     




Thursday, 10 October 2013

یک دانشکده و دو هوا!!!



شال و ژاکت و کاپشن و کلاه و سه تا بلوز زیرش و می گه شما چطور تو این شهر زنده این؟
من که با خیرگی با آستین کوتاه ام!  در همین بازه زمانی (زیاد با شاگردان فیزیکی گشتم!!) دوست سنگالی و عراقی از در میان بیرون و خیلی با شادمانی می گن واییییییی! چقدر هوا خوبه این روزا! خدا کنه به این زودی ها سرد نشه!!! قیافه دانشجوی تازه وارد تو مایه های علامت راسه!!!!؟



:I


تو یه روز ۴ تا انسان متفاوت منو وسط خیابون نگه داشتن که دخترجان!!‌ تو از وسط من رد شدی الان و منو نشناختی! تو مایه های چندلر و 
don't you people see me?
و البته مرغ سوخارین!!! بهترین نگه داشتن وسط خیابان می رسه به دوست دوست دوست یه دوست که دم در ورودی ساختمان اسلام شناسی (مکانش خیلی معنای نهفته داشت خب!!) برای اینکه من ببینمش داد زد این انتهای رنگین کمان که تو نمی تونی یه لحظه ازش دل بکنی دقیقا  کجاست؟ و من جیغم در اومد که پسر جان!! چرا با آبروی من بازی می کنی دم اسلامولوژی؟ (اون فتحه بود پدرمن!!! اسلامولوژی دمش کجا بود؟) اومدیم یه نفر جادوگر شهر زمرد رو ندیده بود ولی چشم های کاملا بسته خیلی باز (به من چه؟ هنوز علما و فقها سر ترجمه اسم این فیلم اختلاف دارن!!) رو دیده بود!!!؟



خواهرانه!!



این برادر من یه عوضی به تمام معناست. می دونم خیلی با هم دوستین ولی این اصلا از عوضی بودنش کم نمی کنه!!!!؟

دی. ان. ای. دانش آموزی


دیروز به استاد جون ای میل زدم و  (دیروز یعنی ۱:۴۵ دقیقه امروز!!) بعد از ۵ دقیقه بعدش ای میلم رو چک کردم. یعنی واقعا انتظار داشتم استاد جون در ساعات اولیه صبح!!!  نه تنها آن لاین باشه که بشینه کار من رو بخونه! امروز یادم افتاد خنده ام گرفت!! یعنی دقیقا شبیه این کمرون که ساعت ۹ صبح به من کار تحویل می ده بعد از ساعت  ۹.۱۰ دقیقه می پرسه تصحیح کردی؟ تصحیح کردی؟ تصحیح کردی؟



:I



رسما خوشم نمیاد یکی که امروز باهام آشنا شده، فردا صدام می کنه پری!!! (قضیه واقعا همین طوره یعنی در کمتر از ۱۲ ساعت یه نفر به جای پریا به من می گه پری!!) به اضافه اینکه کلا دوست ندارم  کسی اسممو نصف کنه!! همه چی رو باید گفت؟ ا؟ 


My Body Is A Cage




Wednesday, 9 October 2013

افسانه لورلای به روایت پریای خط خطی


قراره به نژا کمک کنم. اونم تو کلاس. قراره حرف های معلمش رو یه بار آروم تر براش بگم و مطمئن  بشم فهمیده. این وسط وقتی آقای معلم افسانه لورلای رو تعریف می کنه من چه باید بکنم. نقشه راین رو برعکس می کنم و داستان این جوری پیش می ره: 

یه دختری بود عاشق یه ماهیگیر شده بود. 
یه قلب تپان!! می کشیم کنار یه قلاب ماهی گیری ماهی دار!!!؟

یه روز ماهیگیره بهش گفت که دیگه دوستش نداره
قلب تپان ترک بر می داره

لورلای قسم خورد که انتقامش رو می گیره
عکس یه ماهیگیر که به قلابش آویزون شده و چشماش ضربدریه و زبونش مایلی سایرسیه!!! همه اش رو می گذاریم تو یه حباب!!! خانم های عزیز!!! خیال انتقام جویانه شما آماده است!!!

رفت  اینجا (رو نقشه کوبلنز رو نشون می دیم! ) کمین کرد و هرچی کشتی (کشتی می کشیم) ماهیگیری رد شد، براشون آواز خوند (نت های موسیقی!) ماهیگیر ها حواسشون پرت می شد و کشتی شون غرق می شد )تعدادی کله چشم ضربدری روی موج در کنار یه کشتی که نصفش تو آبه!!!)؟

لورالای کم کم تبدیل به یه پری دریایی شد (پری دریایی دیگه خب!!) و این بخش راین به قسمت لورلای معروف شد. نژا مونده از دست من بخنده یا از دست معلمشون که هنوز داره با زاویه بحث می کنه که آواز هچلهفتی خونده، دقیقا همون جوری بوده که لورلای می خونده!!!؟



I'm Ross!



فکر کن بفرستنت سر کلاس یکی که بهش کمک کنی و آقاهه اسمش راس باشه، لهجه اش مثل امیلی باشه، سیستم درس دادنش مانیکایی باشه و طنزش فیبی ای!!! خدا جون شوخی ات گرفته؟ نه واقعا!!!!؟



پسرک ترسان گمشده



چند روزه که از دور و بر می شنوم جانی چقدر تغییر کرده. همه هم هی از من تشکر می کنن که سه هفته پیش بهش اولتیماتوم دادم و هفته ای یک ساعت مستقیم و هر روز غیر مستقیم همه تکلیف ها  و امتحان ها و وقت های اضافه اش رو چک کردم.  (یعنی بچه خودش هیچ تلاشی نکرده اصلا!!دارین که!) جانی سه هفته است که کم و بیش درس می خونه، تو کلاس حرف می زنه و گاهی خدای نکرده برای جواب دادن داوطلب می شه! بلاتکلیفی و تردید همیشگی کمرنگ شده و با همه غرهایی که می زنه نشون می ده که کلی حال می کنه کسی هست که براش مهم باشه این هفته چقدر درس خونده. پسرک ترسانی که ته ته های این موجود تازگی ها ۱۹۰ سانتی!! پنهان شده بود و به شدت احساس ناامنی می کرد، این روزا داره خودش رو که به خاطر گناه های نکرده اش و جدایی عجیب پدر و مادرش سرزنش می کرد، می بخشه! امروز ربکا می گفت دقت کردی جانی چقدر خوشگل شده! امروز برای اولین بار با دقت نگاش کردم. جانی کلا بچه خوشگلیه. چشم های آبی، موهای طلایی که از وقتی پارسال به یه سطل ژلی که روی سرش خالی می کرد گیر دادم (اصولا من در زندگی این بچه خیلی تاثیر داشتم!!!) می گذاره تاب وردارن! پوست سفید، گونه های برجسته و از سه ماه پیش دستکم ۱۰ سانت بلندتر شده. هیچکدومشون تازه نبود. می پرسم برگشتن چه حسی داره؟  از ته دل لبخند می زنه و می گه حس خوبی داره! جانی همیشه خوشگل بود. چیزی که فرق کرده شادی ای هست که این روزا تو چشماش دیده می شه. ربکا راست می گه پسره لعنتی این روزا خیلی خوشگل شده!!!!؟



Friday, 4 October 2013

The Butler



Director
Lee Daniels
Starring
Forest Whitaker
Oprah Winfrey
132min. USA. 2013



این فیلم دیدنیه. نه فقط به خاطر ستاره های فراوونش بلکه به خاطر اینکه یه موضوع حساس رو می گیره و تا جای ممکن بی طرف باهاش برخورد می کنه.  سمپاتی تماشاگر با شخصیت ها با جلو رفتن داستان عوض می شه. هی  وادار می شیم که خودمون رو جای شخصیتی که تا حالا منفی بوده بگذاریم و احساس کنیم که اون هم حق داره.  اگر فیلم با یه تجاوز سفید به سیاه شروع می شه، بلافاصله خانم پیر سفیدپوست موازنه رو به تعادل برمی گردونه. 
 فیلم  به شدت سعی کرده جانبداری نکنه و تا اندازه زیادی موفق بوده. دوران ۴ تا رییس جمهور در زمینه یک خانواده سیاه پوست و قیام آزادی خواهی سیاهان دوره می شه. جذابیت فیلم  به اینه که این روند رو دوره می کنه. انگار  یادآوری می کنه که چه راهی طی شد و سیاهپوست ها چه مشقت هایی رو تحمل کردن تا به اینجا رسیدن. نباید فراموش کرد ولی باید گذشت کرد. این مسیر بدون گذشت کردن به اینجا نمی رسید و اگر اون وحشیگری ها فراموش بشه، آینده ای وجود نخواهد داشت.       
ستاره های بسیاری توی فیلم هستن. یعنی شما ۲ دقیقه یک بار می پرید هوا که رابین ویلیامز، جین فاندا، جیمز  مردسن، جان کیوزاک، ونسا ردگریو، مریا کری  .... معلومه که همه از خداخواسته خواستن یک بخشی از پروژه باشن ولی ستاره ترین بازیگر فیلم، فورست ویتاکر هست. یعنی چندین درجه بالاتر از گوست داگ  و آخرین پادشاه اسکاتلند!!!  متاسفانه فیلم کلی آمریکایی تموم میشه ولی این از جذابیت های فیلم کم نمی کنه!! به اضافه اینکه کارگردانی  و تدوین حرف نداره! یعنی آدم اصلا گذر دو ساعت و نیم رو حس نمی کنه!!! خلاصه اینکه فیلم دیدنیه!!!!؟




صحنه های محشر

وقتی که پدر خانواده پسرش رو که بعد از ۴ سال برگشته رو می اندازه بیرون و مادره التماس می کنه که ما ۴ ساله این پسر رو ندیدیم.  و پسره به پدرش می گه تو یه  پیشخدمت بیشتر نیستی و مادره به پسره می گه بیرون!!!؟



وقتی پدر خانواده که سالهاست با پسرش حرف نزده وسط یک خیابون یک طرفه ازش عذرخواهی می کنه  و می گه تو حق داشتی.

وقتی سیسل کراوات کندی رو که سالها حفظش کرده رو اتو می کنه و می پوشه.


تدوین موازی کتک خوردن بچه های سیاهپوست و خدمت پدرها به سفیدها در کاخ سفید.




هر دو تا صحنه ای که سیسل درخواست اضافه حقوق می کنه.

و یک عالمه صحنه های دیگه


The Decoy Bride

  
Director
Sheree Folkson
Starring
Kelly Mcdonald
David Tennant 
89min. 2011. UK


یه خانم ستاره مشهور از دست پاپاراتزی هایی که هی به عروسی اش حمله می کنن به اسکاتلند پناه می بره که مراسم رو تو یه قلعه قدیمی و دور از دست عکاسان غیور همیشه در صحنه انجام بشه. 
مشکل اینجاست که عکاس ها زودتر  رسیدن و اقای  کارگزار خانم ستاره یه دختر محلی رو استخدام می کنه و یک شبه عروسی برای عکاس ها راه می اندازه که بعد عروسی اصلی سر فرصت انجام بشه. مشکل اینجاست که آقای کارگزار عقیده داره که آقای داماد خنگه  و نقشه رو به آقای داماد اطلاع نمی ده و آقای داماد بدون اینکه بدون داره چه می کنه، سندهای مربوط رو امضا می کنه و رسما با دختر اسکاتلندیه ازدواج می کنه!!!         پ

از قدیم گفتن هرچی دیوید تننت توش بازی کرد رو ببینین حتی اگر تو اسکاتلند باشه.


جمله محشر
This is where you tell me I'm just a chapter, not a whole book!



The Heat



Director
Paul Feig 
Staring
Sandra Bullock
Melissa McCarthy 
117min. 2013. USA



ساندرا بولاک همیشه دست کم گرفته شده. حتی وقتی اسکار گرفت. اما حقیقتش اینه که فیلم هاست سرگرم کننده، لذت بخش و کمی تا قسمتی اخلاقیه. تازه خودش به شدت از فیلم هاش بامزه تره و رسما نمیشه دوستش نداشت. 


تو این فیلم تازه یه همراه محشر داره. ملیسا مک کارتی هم همیشه سوپر بامزه است. انقدر که وقتی این منتقدان نامربوط درباره وزنش حرف می زنن، آدم می خواد بزنه لهشون کنه. بامزه اش اینه که خودش به شدت لطیفه، بعد همیشه نقش های سوپر خشن بهش می دن. به هر حال فیلم بامزه است.
 یه رفاقت زنونه توش هست که کمتر تو فیلم ها دیده می شه و البته یه  تصویر واقع گرا از خانم های پلیس.  خلاصه دو تا خانم بامزه، یه خانواده عجیب و غریب و البته یه باند جنایتکار. آدم دیگه از یه فیلم سرگرم کننده چه انتظاری داره؟


جمله محشر
Foster kid! Now you have a sister!

Wednesday, 2 October 2013

Putting make up on horses!



به موضوعت فکر کردی؟
اسم من دخترونه نیست!!!!!!!  (تو مایه های 
Joey doesn't share food!
بخونین!)
بچه جان! خودت موضوع انتخاب کردی! من که یه موضوع دیگه بهت داده بودم!!؟
ارلا می پرسه  چه موضوعی و آقای شاگرد نمونه می گه چه جوری اسب ها رو آرایش کنیم؟ ارلا برمی گرده و به من زل می زنه که به نوبه خود به کوئنتین زل می زنم که 
What?
کوئنتین دستپاچه می گه یادم نمیاد!! یه همچین چیزی بود دیگه!!
فقط بگو اسب اون وسط چیکار می کرد؟ آخه من به اسب بیچاره چیکار دارم؟ 
ارلا می پرسه موضوع چی بود؟

چی حدس می زنین؟

آیا شما با تست لوازم آرایشی رو حیوانات موافق اید یا نه؟ یعنی این پسره داشته به چی فکر می کرده برا من سواله! پس از انفجار کلاسی (که در کلاس ما معموله) و کلی بحث درباره چگونه اسب ها را آرایش کنیم و چقدر رژلب لازم داریم و چه سایه ای به اسب مشکی میاد، به کوئنتین می گم این موضوع بهتریه ها!!! می خوای توافق کنیم که اسمت دخترونه است و درباره آرایش اسب ها بنویسی؟
Misssssssssssssssssssssss!


پ. ن. کوئنتین یه اسم  پسرونه است. کوئنتین داشت درباره خشم و هیاهو با من سر و کله می زد و بحث دو تا کوئنتین تامسن های  رمان شد و احتمالا اطمینان کوئنتین  به مردانگی اش متزلزل شد و انقدر برخوردش دفاعی شد که وقتی گفت درباره اسمم می نویسم، من در کمال بدجنسی گفتم حتما!! باید خیلی خوب بنویسی که من قانع بشم که اسمت دخترونه نیست. 




جیمز باند سبیل ندارد!!




ژیل چند بار به درستی!!!! به تنبیه محکوم شده! توافق کردیم که اگر یک بار دیگه سر کلاس حرف بزنه، من با ماژیک سبز وایت برد براش سبیل بکشم!! ژیل نمی تونه ساکت بمونه و وقتی من ماژیک رو دستم می گیرم و لبخند می زنم رسما به التماس می افته!!! اون وسط دوستان با شور و شوق همنوا تکرار می کنن
green mustache! green mustache!
می پرسم چه مدلی؟ بچه ها جیغ می زنن. هیتلری، مگنومی، انت سیبلی. ژیل داره پس می افته. دلم یه کم براش می سوزه. می گم یه بار دیگه! فقط یه بار دیگه و همه مدل هایی که بچه ها مثال زدن رو می گم و  نونصد تا مثال اضافه می کنم  و آخرش می گم جیمز باندی! نیکلاس بدون اس که اصولا بچه ساکتیه، می گه جیمز باند  که سبیل نداره! می گم پسر جان! یه احتمال کوچولو بده که دیگه حرف نزنه!! یک لحظه همه ساکت می شن و بعد انفجار!!! یعنی اعتماد بچه ها به تغییرپذیری  همکلاسی شون شایان تقدیره!!!!؟





Stop all the Clocks, Cut Off the Phone



He was my North, my South, my East and West,
My working week and my Sunday rest,
My noon, my midnight, my talk, my song;
I thought that love would last for ever: I was wrong.


                                                    W. A. Auden