استاد شکسپیری اصیل
می گه پریا! شنیدم
جمعه ارائه داری. متاسفانه
من گلسکو خواهم بود و نمی تونم بیام.
تو دلم می گم خدا
رو شکر! استاد
کمتر، اعتماد به نفس بیشتر!
می گم چیز زیادی
از دست نمی دین. می
گه خب می دونی اگر هم بودم، احتمالا از
حرفا و تئوری های تو سر در نمی آوردم! یعنی من الان نمی دونم از من تعریف کرد یا زد با خاک یکسانم کرد؟
Thursday, 27 June 2013
Awesomeness!
آقا!
من به شدت از
پاورپوینتم راضی ام! همین!
یعنی انقده بامزه
شده و توازن بین تئوری کمرشکن اعصاب خردکن
و رمان بازیگوش سیال رو حفظ کرده! دستکم ۹ ساعت ساختن ۲۲ تا اسلاید کار برد خب!
خلاصه که به شدت
شبیه خودمه! (و
البته من این روزا شبیه زامبی هام!!).
Labels:
Geeks and Freaks,
Me,
Myself and I,
Nerds,
Trivialities
امشب بخواب دختر جان!
مثل اینکه استاد جون
به ساعات غیرعادی که کارهای من رو دریافت
کرده زیادی توجه نشون داده!
(۱ صبح، ۲:۴۵
صبح و در یک مورد شاهکار۵:۱۵
صبح!). نوشته
پاورپوینتت رو تصحیح کردم. فلان اسلاید
ها رو درست کن و یادت نره امشب بخوابی!
Tuesday, 25 June 2013
:(
From: http://www.weeklystorybook.com/comic_strip_of_the_daycom/2013/02/fibs-lies-and-reasonable-doubt.html
استفاده ابزاری از دوست بنفش جیغ!!!
می خواستم این تتوو جدیده رو نشونت بده ولی باید بلوزم رو در بیارم وسط کافه!! (محض اطلاع، تتووی جدید زیر بووب چپ هست!) ؟
نه! بگذار برای جمعه! وقتی راس سوال چرند ازم پرسید! ؟
(خسته نباشید. بقیه اش رو به زبان شیرین انگلیسی بخوونید! ؟)
Are you asking me to flash the professors to get you out of dumb questions?
Yeah!!
Challenge accepted!!!!
استاد جون! متشکریم!!!
یک استاد جون پیگیر می تواند با یک ای میل سبب شود که آدم تا ۵ صبح بیدار بماند و مقاله اش را تمام کند! خدا نصیبتون کنه از این استاد جون ها! ؟
پ. ن. و خدا جمعه رو به خیر بگذرونه!! ؟
Monday, 24 June 2013
Perspolis
I had lived through a revolution that had cost me part of my family. I had survived a war. But a banal love story had almost killed me.
مرجان ساتراپی
تلویزیون قبل از یه میزگرد درباره ایران، پرسپولیس رو پخش کرد. منم مثل یه انسانی که اصلا جمعه یه سخنرانی زندگی-تکان!!! نداره، نشسته ام نگاش کردم. بعد دیدم که تو نسخه انگلیسی جینا رولندز به جای مادربزرگ مرجان حرف زده. نشستم انگلیسی اش رو هم یه بار دیدم! یعنی تن ندادن به وسوسه های دنیوی تا این حد!! ؟
پ. ن. این خوارجی که تا می فهمن ایرونی هستی می پرسن پرسپولیس رو دیدی؟ (این اواخر، آرگو رو دیدی؟) کمابیش شبیه همون ایرونی های تو فیلم اند که وقتی مرجان از وین برمی گرده، می گن وای! یعنی الان می تونی آلمانی حرف بزنی؟
Labels:
Cinema,
Geeks and Freaks,
Me,
Myself and I,
Nerds,
quotes
ما ایرانی های عرب ناک ۲
داریم برمی گردیم و حرف چگونه زندگانی خود را با بچه داری هماهنگ کنیم هست و من اصولا در چنین بحث هایی نقش سنجاق سر شاهزاده کسالت رو بازی می کنم و جلو خمیازه هام رو می گیرم که یکی می گه فرن ۴ تا بچه داره و من چشمام به همون تعداد می شه و دختره رو که تا ۲ ثانیه پیش یه بیگانه فضایی به نظر نمی یومد و هم سن وسال خودم هم هست (شاید یه کم بزرگتر) ورانداز می کنم و فکر می کنم شوهرش عربه احتمالا!! که استادجون می گه راستی پریا من می خواستم تو رو به فرن معرفی کنم. شوهرش ایرانیه!
حالا من از یه ور خنده ام گرفته در حد جام جهانی. از اون ور سعی می کنم اون یه اپسیلن اداب معاشرتم رو از ته ته های وجودم به سطح هدایت کنم و جواب سوال های پرشور فرن رو بدم و.... خلاصه شوهرش نیمه ایرانی-نیمه فرانسوی (مادر اقا فرانسوی بوده! و بله! مرسی ژن ایرانی که حتی نصفه اش هم نهفته نمی مونه!!) و می گه بچه ها اسم های پارسی- فرانسوی دارن و من از روی ادب!!! اشتیاق نشون می دم که اسمشون چیه و .....چی فکر می کنین؟ مریم و علی و امین و جبرییل! فکر کنم از قیافه ام معلومه که چقدر جا خوردم که میگه می دونم بعضی اشون عربی ان! پدر شوهرم مذهبیه! مجبور می شم اسم های فرانسه شون رو بپرسم که معلوم بشه جبرییل دختره یا پسر!! ولی انصافا تو خود ایران بچه رو چی صدا می کنن آخه؟ جبی؟ ییلی؟ جب جب؟ خب فرشته می خواستین اسمش رو می گذاشتین فرشته، الهه، آناهیتا! مجبورین مگه؟ همچنان تا خونه مثل دیوونه ها می خندیدم که حدسم درباره عرب بودن پدر بچه ها خیلی هم بی جا نبوده!!! ؟
بانوی زیبای ما!
سر یه بحث آتشین!!!
میشه از سر لطف، متنتون رو ساختارشکنی کنین، معنا معلوم شه!
من فکر می کردم تو از سینه چاکان بانوی زیبای منی!
در اون که شکی نیست! اما اون الان به بحث ما چه ربطی داشت! جواب نداشتی و می خواستی موضوع رو عوض کنی؟
من؟ اوووف! هرگز! فقط حرصی شده بودم و خواستم مودبانه بگم برو به جهنم!
و؟
نگو شونصد بار بانوی زیبای من رو دیدی و نفهمیدی
You! Dear Friend who talk so well!You can go to Hertford and Hereford and Hampshire!
یعنی چی؟ (نگاه تو خل شدی ایا یی؟) چه واژه ای با ایچ شروع می شه و با well هم قافیه است؟
(نگاه وای بعد از ۱۰ سال فهمیدم این یعنی چی؟) وایییییی! الایزا میگه برو به جهنم! من همیشه فکر می کردم چه بازی با کلمات محشری و البته چه بازی با کلمات محشرتری!!! تو اینو چطور فهمیدی؟ ازتتتتتت متنفرررررم!!!
خب خیلی نمونه های اینجوری هست! اوووه! مثلا تو تاجر ونیزی وقتی پورشیا می خواد به آقای خواستگار خوش تیپ خنگ، تقلب برسونه به ندیمه هاش می گه آهنگ بنوازن و همه کلمات با lead هم قافیه است!حالا پسره مغزفندقی نمی فهمه و با استفاده از مشورت و مناظره و مذاکره!!!جواب اصلح رو انتخاب می کنه رو در نمی گیریم! شکسپیر انقدر با زیرکی پورشیا رو زیرک به تصویر....
مینا ۱۷۳
سلام مینای سیاه سوخته پدر سوخته!!
(مینا با دقت گوش می ده و با کمی تاخیر جواب می ده): هیچم نسوخته!
۲ سال و ۲ روز و ۲ هزار و ششصد و هفتاد و هشت تا پست!
و بدینسان دو روز پیش وارد ۳ سالگی شدیم!! خودم هم باورم نمیشه که انقدر زمان گذشته. امسال تابستون می خوام یه سر به آرشیو بزنم و ببینم از ۲ سال پیش تا حالا چیا نوشتم و اصولا نوشتنم یا خودم تغییری کرده؟
Friday, 21 June 2013
لوچ یا لوش؟ مساله این است!
لوچ به فرانسه می شه
!!louche
البته درسته که برا جمعش، واژه رو یه کم تغییر می دن! اما خوب اصلش همونه! اگر بیان فرانسوی سی. ایچ. (دارین عبارت رو الان؟ دارم درباره فرانسه حرف می زنم با تلفظ انگلیسی! یعنی خسته نباشم!!) رو هم همون چ انگلیسی در نظر بگیریم، واژه همونه که ما می گیم! حالا کی از کی گرفته، معلوم نیست!! ؟
پ. ن. عنوان از طفلک شکسپیر! بینوا هملت!! ؟
صورتی یانی!!!
از افتاب متنفرم! نمی دونی منو چقدر سیاه می کنه! همه فکر می کنن چون من از یه کشور آفتابی میام، باید آفتاب دوست باشم ولی من عاشق روزای ابری اینجام! ؟
دختر جان! خوش به حالت سیاه می شی!! من در مقابل آفتاب، صورتی شدید می شم! یعنی صورتی ها!! در حد یان!!! ؟
چشایر گسترده) یان واقعا صورتیه! ؟
چشایر گسترده تر) یان واقعا صورتیه!! ؟
اوووه! ما الان یه اصطلاح تازه ساختیم! صورتی یانی!! ؟
Thursday, 20 June 2013
نه! نه! نه! نه! نه!!
امروز صبح به شدت شوکه شدم از خبر فوت جیمز گندلفینی! بعضی از آدم ها هستن که برا آدم واضح و مبرهنه که همیشه باید باشن. بعد یه روز که چنین خبری می شنوی فکر می کنی که چرا پس همه چیز سر جاشه؟ سینمای آمریکا بازیگر ایتالیایی تبار محشر کم نداره! همه شون هم دستکم یه بار نقش یه پدرخوانده ایتالیایی رو بازی کردن! چیزی که باعث می شد تونی سوپرانو فراموش نشدنی باشه، واقعیتی بود که گندلفینی تو این نقش می ریخت. هیچوقت سعی نکرد از تونی یه قهرمان بسازه یا موقعیتی فراهم کنه که دلت براش بسوزه! تونی سوپرانو واقعی بود! می تونست به شدت خشن باشه که شوهرخواهرش رو مثل آب خوردن بکشه و می تونست انقدر احساساتی باشه که دلش برای اردک های تو استخر تنگ بشه! گندولفینی زیبایی پاچینو یا کلاس اقتدار براندویی به نقش نمی داد! تونی سوپرانو رییس یه خانواده مافیا بود، همون طور که واقعا هست! می شد مثل من دوستش داشت و به مازوخیسم پنهان! متهم شد! می شد ازش متنفر بود! ولی نمی شد درکش نکرد!! انقدر انعطاف داشت که همون زمان تو مکزیکن، گی باشه و با جولیا رابرتز از در و دیوار بالا بره و قبولش کنی!! خیلی نقش ها بود که گندلفینی باید بازی می کرد! خیلی حیف شد! خیلی!! ؟
آهنگ ابتدای سوپرانوها، یکی از بهترین آهنگ های تیتراژ تلویزیون هست. من هنوز چند وقت یکبار می رم سراغش: ؟
پ. ن. الان این متن رو خوندم و مرسی دکتر کاووسی!!! راستی دکتر کاووسی هم از منتقدهایی بود که من نمی تونستم قبول کنم که دیگه نیست. بعد همیشه هم از نقدهاش حرص می خوردم! بعضی آدم ها انگار قراره همیشه باشن! ؟
Labels:
Cinema,
Geeks and Freaks,
Me,
Myself and I,
Nerds,
observations,
TV series
من، یک فوت نوت!!
هفته پیش در یکی از لحظات معدودی که من برد رو دور از هیاهوی مشتاقان (به جان خودم، ملت برای خود برد پیت هم اینجوری خودکشون نمی کنن به حرف بگیرنش!!) یافتم!! بهم گفت که داره یه مقاله می نویسه بر اساس ایده ای که من پاریس بهش دادم. (ایده رو در این حد بگیرین که من گفتم چرا فلان جا از فلان فیلم استفاده نکردی، خیلی به اون بخش مقاله ات می خوره. بعد که دیدم نمی شناسه، وقتی برگشتیم براش اون تیکه رو فرستادم! یعنی ایده در این حد!!). بعد می گه تو فوت نوت می خواد از من و ایده های تابانم! تشکر کنه! الان من پریای خط خطی هستم، به زودی یک فوت نوت!! ؟
پ. ن. دوست بنفش جیغ عقیده داره که کوفتت بشه! قبل از اینکه خودت مقاله چاپ شده داشته باشی، اسمت تو یه مقاله میاد! اونم مقاله برد پیت روایتگری! منم در کمال فروتنی گفتم از کجا معلوم من تا اون موقع مقاله های خودم رو دست برد بلند نشده باشه و گفتگو اینگونه پایان یافت!! ؟I’m awesome!
Maybe! Not that modest though!
:))
:I
یادتونه من همیشه می گفتم من تو کافه بهتر کار می کنم چون در روندی شلدن کوپری به مقادیری صدا نیاز دارم برا تمرکز؟ من تازگی ها ساعت های تو کافه دانشگاهم رو تنظیم می کنم یا این دوستان چینی/ ژاپنی/ هنگ کنگی (اعتراف! من هنوز تشخیص نمی دم کدوم به کدومه!!) !! هروقت اونا میان، من در می رم!! من که گفتگوهای عربده نمای عرب ها، قهقهه های دیو-سفیدی ایرانی ها و شادمانی بی اندازه فرانسوی ها از میدون به درم نکرده بود، سر انجام تسلیم زبون جیغ جیغوی این چینی/ ژاپنی/ هنگ کنگی ها شدم. اونایی که به صدای یکنواخت قطره آب میگن شکنجه چینی، هنوز در تهاجم واژه های این زبون نبودن! الان منو رو یه تپه، دم غروب با یه موسیقی خیلی دراماتیک تصور کنین و بخش آخر رو بخونین!
As God is my witness, they're not going to send me out. I'm going to get through this and when it's all over, I'll never be desperate again. No, nor any of my fellow library goers. If I have to lie, steal, cheat or kill. As God is my witness, I'll never be desperate again.
پ. ن. نقص فهمی پیش نیاد لطفا! بربادرفته با همه رزق و برق هالیوودی و شخصیت های تختش دوست داشتنیه هنوز. مخصوصا به خاطر نقش آفرینی معرکه ویوین لی. انصافا کدوم شخصیت دیگه ای رو می شناسین که تماشاگر بعد از همه اون بی رحمی ها و مخصوصا اون صحنه محشر جیغ بزن! ملنی! جیغ بزن! اینجا جز من کسی صدات رو نمی شنوه! همچنان انقدر سمپاتیک باشه؟ اینم اصلش:
As God is my witness, they're not going to lick me. I'm going to live through this and when it's all over, I'll never be hungry again. No, nor any of my folk. If I have to lie, steal, cheat or kill. As God is my witness, I'll never be hungry again.
Wednesday, 19 June 2013
The French Lieutenant's Woman
Fiction is woven into all . . . I find this new reality (or unreality) more valid.
John Fowles
The Blower's Daughter
چیه خب؟ من این آهنگ رو خیلی دوست داشتم.
closer
closer
حرف نداشت! آهنگش هم محشر بود! الان دلم فیلم می خواد این مدلی!! ؟
پ. ن. همه آهنگ یه ور! اون جمله آخر که
till I find somebody else
یه ور!! یعنی محشره!! ؟
پ. ن. همه آهنگ یه ور! اون جمله آخر که
till I find somebody else
یه ور!! یعنی محشره!! ؟
لگد به افتاده و بازی ناجوانمردانه!!
اگه پریا خون باشین، می دونین که من با اسمش مشکل شخصی دارم! اما این هفته به شدت حرصی شدم که اقایان الان یادشون افتاده که اسمش زد و برد و خورد!! تا حالا جراتش رو نداشتن. به مصلحت نبود!! و حالا اسمش افتاده و می شه لگدش زد!! یعنی همون کاری رو می کنیم که اون کرد!ما هیچ فرقی با هم نداریم! بعد لابد سینه شون رو هم جلو دادن و به خودشون افتخار کردن به خاطر دفاع از حقوق مظلومان! حرصی ام که ادبیاتمون پر از جوانمردی و عزت نفس و نجابت و فرهنگ روزمره مون تا خرخره پره از چاپلوسی و فرصت طلبی و خیانت!! و ما هیچگاه پیش نرفتیم، ما فرو رفتیم. ؟
پ. ن. ۱ و تو هیچگاه پیش نرفتی، تو فرو رفتی! از فروغ و فکر کنم وهم سبز
پ. ن. ۲ عنوان از
گربر سر نفس خود امیری، مردی
گر بر دگری خرده نگیری، مردی
مردی نبود فتاده را پای زدن
گر دست فتاده ای بگیری، مردی
سه سال قبل! سه روز بعد در چنین روزی.....
تنها سه روز به آغاز ۳ سالگی پریای خط خطی باقی است .... و من انقدر کار دارم که احتمالا ۲۲ام وقت نمی کنم هیچی بنویسم. ؟
:D
خدا جون، دستت درد نکنه ولی فکر قلب ضعیف ما رو نمی کنی؟ بعد از ۸ سال، حالا همه چی با هم با هم؟ یعنی فردا دلار بشه یک پنج هزارم تومن، من که تعجب نمی کنم! نه حالا می خوای اونو بذار هفته دیگه!! در ضمن من همین جا از اسمش تشکر می کنم که رضایت داد و نرفت دیدن تیم ملی!!! تو این چند سال دیدن هر تیمی رفت، در جا شکست خوردن!! ؟
Thursday, 13 June 2013
لاکردار اگه می دونستی هنوز چقدر دوست دارم!!!
تمام نوشته های امروز قدیمی است! نویسنده رو جو گرفته! به گیرنده های خود گیر ندهید!! ؟
فکر می کنم رابطه من با ایران شده مثل حمید هامون با مهشید وقتی تفنگ رو به سمتش نشونه می ره که بکشتش و در همون حال نگاش می کنه و می گه لاکردار اگه می دونستی هنوز چقدر دوست دارم!!!
پ. ن. هرکی تو همه فیلم هایی که شکیبایی بازی کرد، همه عاشقانه های چرند (بله! معلومه که ایهام داره! همه چیز رو باید گفت؟ ا؟ (هرکی گفت این آخری مال کدوم سریاله؟ بستنی چکه کن تقلب نکن! معلومه که تو می دونی!!!)) همه عاشقانه های عاشقانه! حتی خانه سبز و عاطفه!! یه جمله پیدا کرد که شکیبایی از این عاشقانه تر گفته باشه!! نه خداییش!! به عنوان یه هامون باز حرفه ای شما را به چالش فرا می خوانم!!!
فلسفه علامت سوال!!
علامت سوالی که تازگی در انتهای الوند (جان؟؟؟) ببخشید! خط رو خط شد!! در انتهای جملات من دیده می شود، افتخار می دهد و از عقب نشینی همه شخصیت های سجاوند پور (نخیر! نویسنده در باغ نمی باشد! لطفا دوباره شماره گیری نفرمایید!!) به پشت جبهه! ببخشید! جمله جلوگیری می نماید و هیچ!!!! ارزش دیگری ندارد. ؟ یا شما فکر کن من دارم همه چیز رو زیر سوال می برم. هرجور راحتی!! ؟
مسالهٌ
چرا تو شرایط ریا ست جم هوری آشنایی با زبان پارسی در حد اکابر!!! نیست؟ زبون خارجی پیشکش!!!
نقش گربه این وسط.....
دلتنگم
هیچی! همین طوری!!!
بچه ها! ایران رو سرچ کنین، گوگل نوع حکومت رو theocracy اعلام می کنه!! هیچی! همین طوری!! بعد می دونستین که این اصطلاح در حقیقت از دین یهود میاد و اولین بار حضرت یوسف برای سرزمین موعود و یهوه به کار می بردش؟ (بله! حضرت یوسف قبل از اینکه توسط سیمای ما به دین اسلام مشرف بشه، یهودی بوده! اصولا حضرت مسیح هم یه دین جدید برا همون نواحی میاره و خودش تا قبل از وحی یهودی به حساب میاد! یعنی قوم یهود که می کشنش در حقیقت قوم خودش بودن!!!) کنایه آمیز نیست با همه اون یهودی ستیزی های اسمش؟ هیچی! همین طوری!!
:)
نشستی داری وبلاگ می خونی؟ (همون مایه های بچه و مامانش و اتو!!!) وااااای!!! پاشو برو حماسه بیافرین ببینم!! دههه!!
:I
من واقعا دلم می خواد رای بدم! متاسفانه این از اون امتحان هشت گزینه هاست که گزینه هیچکدام نداره! به جاش هر کدوم از گزینه ها رو بزنی، همون گزینه به توان ۳، نمره منفی می گیری!!
سال به سال.....
خیلی چند سال پیش: به این رای بدیم یا به اون؟
چند سال پیش: با این رای ندیم یا به اون؟
امسال: رای بدیم یا ندیم؟
چند سال بعد: در هنگام مناظره تلوزیون رو روشن کنیم یا نکنیم؟
ریازیات فرظانگی!!!
فرزانه با این فرزانگی دیده بودین تو رو خدا؟ فرمودن اگر با ما مخالفین، کشورتون رو که دوست دارین؟ خب بفرمایین بزنین بغل! همین جا دم صندوق!!! بعد جمله بعدی فرمودن هرکی توقف کنه (دقیقا!!! فروغ هم همین رو می پرسه! چرا توقف کنم؟ چرا؟) یعنی ما رو قبول داره! یعنی اول فرمودن هرکس Q دلیلی نداره که P!! بعد فرمودن هرگاه P، آنگاه Q!!! بعد شما می گین چرا وضع اقتصاد در حد freezing هست!!! خب ریاضی شون ایراد داره!! حتی آکس فوردی (جون داداش سر هم نمی نویسم! اسرار نکن! املاعش حمینه!!!) هاش هم ۲ رو با ۲ جمع می بستن می شد ۳! منطق هم که بابا شما این چند وقت کجا بودین؟ اما من از فرزانه جون خواهش می کنم اعلام کنن بالاخره اولی یا دومی؟ من بلیت ۲۰۰ یورویی ام (بله!! پول ببیتی فراوون!) رو بگیرم، کیسه خواب بردارم برم در سف آرت!! که مبادا وارد پشت صحنه شده باشم!!!
پ. ن. ۱ خداییش شما چطور می فهمین من چی می نویسم؟ بیخود نیست پست تایتنیک هنوز در صدر جدوله!! هرکی فهمید من چی نوشتم به آدرس پریا ای میل بزنه که جوایز ارزشمندی به قید قرعه برنده خودش بره بخره!!
پ. ن. ۲ از شوخی گذشته آش انقدر شور بود که خان هم فهمید! فرزانه اولین بار که به روشنی مخالفان رو ریز ندیده!! احتمالا ذره بین رو سر و ته گرفته بوده!!!
Tuesday, 11 June 2013
ما ایرانی های عرب ناک!
در راستای پست قبل، پس از شونصد سال !!! من کنجکاو شدم که حالا که منبع!!! دم دسته! بپرسم قدس سره الشریف یعنی چی؟ آقا این عبارت در زبان عربی موجود نمی باشد وساخته ایرونی های بسیار عربیزه شده است! دوست سنگالی گفت اینو فقط از ایرانی ها شنیده و اونم گیج شده چون با وجود اینکه تک تک کلمه ها معنا دارن، عبارت بسیار غریبیه به زبان عرب! شاهد هم از غیب رسید و دوست عراقی دوست سنگالی تاکید کرد که چنین چیزی نشنیده تا حالا! معنی واژه به واژه عبارت یه چیزی تو این مایه هاست :خدا اسرارش (تو مایه های اسرار الهی فکر کنین!) را متبرک گرداند! حالا فکر کردین کدوم اسرار؟ چرا؟ مگه چی داشته مخفی کنه؟ من نگفتم ها!! خودتون فکر کردین!! دست های من پاک بود! این خنجر را تو به من دادی. ؟
پ. ن. آخ که دلم چقدر گلتن و نوسال و پرده خانه می خواد! ؟
Computer Lib/ Dream Machines
Everything is interesting, until ruined for us.
Theodor H. Nelson
تخت ام. ام!
این دوست دکترای عرب من یه اصطلاحی داره برا یه جایی (الان کاملا شما فهمیدین من چی می گم دیگه!!! مساله اینه که اون بخش مهم روایت نیست! این بخشش مهمه!) و می گه مزار مقدس! من امروز گفتم نه بچه جان! بگو مر قد مطهر! که حداقل تلمیح شه! بعد یادم افتاد اون دوران یه سری واژه های سوپر عربی وارد پارسی شد که من ریزبین کنجکاو (یعنی جرات دارین فکر کنین کنه کرم کتاب!!) هنوز نمی دونم معنی شون چیه! یعنی انصافا من هنوز نمی دونم قدس سره الشریف یعنی چی؟ (دروغ نگم هیچوقت هم کنجکاو نشدم برم پیدا کنم! جمله دعایی چاپلوسانه، جمله دعایی چاپلوسانه است دیگه! اصلا شما بنویس یه بنده خدایی (جمله دعایی چاپلوسانه!) اگه من اعتراض کردم؟ مگه خدا بخواد کسی رو بفرسته تو پنت هاوس بهشت یا متروی جهنم به دعای من و تو احتیاج داره؟) خلاصه از فرصت استفاده کردم که راستی رقد یعنی چی؟ مرقد جای چیه؟ گفت محل خواب، محل دراز کشیدن با معنای ضمنی مرگ (ِ اضافه)! من پس از زمین خوردن دوزاریم (همین گونه فکم!!) فکر کردم همین؟ مثل تخت طاووس؟ تخت جمشید؟ خب از اول می گفتن تخت ام ام دیگه!!!؟
نیت!!!
من امروز بخش اول این سخنرانی -ـ)*&^٪$#$٪^&*)(()*&^٪^&* رو تموم می کنم!!! بر من واجب! قربه الی الله!
Monday, 10 June 2013
The Bottom Billion: Why the Poorest Countries Are Failing and What Can Be Done About It
Elections determine who is in power, but they do not determine how power is used.
Paul Collier
گزارش پیشروی!!
از یه ور! هر سال کلی غر می زنم سر نوشتن این ۳ صفحه (که سال بعد قراره بشه ۱۰ تا!) و از اون ور!! هر بار وقتی این گزارشه تکمیل می شه، این شکلی می شم من واقعا تو این چند ماه انقدر کتاب خوندم! کنفرانس و کارگاه به کنار! از صبح دارم لیست کتاب ها رو می نویسم هنوز نهضت بسیار ادامه دارد!
زنده باد برد!
یعنی ما هرچی بیشتر با این آدم می گردیم، بیشتر عاشقش می شیم. انقدر راحت و ساده و دوست داشتنیه! ۲ بار ما رو دیده و در برابر اون، ما به شدت جوجه محسوب می شیم ولی انگار نه انگار! رفتارش جوریه که هرکس ندونه فکر می کنه ما سه تا از مهدکودک با هم بودیم!!! اطلاعات و سخنرانی ها که بماند! استاد جون به ما گفته بود اگر می چسبین!!! به میز سخنران باید سوال بپرسین ها! بعد ما مثل فضایی ها نگاش کردیم و گفتیم ما فن ایم ها!اومدیم برای بنر و موج مکزیکی!! انقدر هم قشنگ به همه ایراد ها پاسخ داد که منو و دوست بنفش جیغ رسما چشمامون قلب می ترکوند. الان باید برم و مثل دانشجوی آدم نما گزارش پیشرفت بنویسم! گزارش این سفر به سوییس بماند برای بعد!
آه.....
دیروز در طول ۱۴ ساعت!!! من ۲ صفحه چکیده نوشتم. استاد جون با سرور و خرسندی اعلام کرد که کار رو قبول داره و تندی بفرست دانمارک! یعنی خودم حالم از نخبه نمایی!!! ام به هم خورد ها! ۲ صفحه شرح سخنرانی، ۱۱ تا ته صفحه نوشت!! داره!! این سیستم منو خراب کرد رفت!
Thursday, 6 June 2013
Thorn
Justice is about making them pay for [her] pain. Revenge is making them pay for yours.
Erica O'Rourke
:)
تو برا بوفه می مونی؟
.
فعلا که همه شمشیر رو از رو بستن می خوان برد رو با خاک یکسان کنن! برنامه رو دیدی؟ ۳ تا استاد
فعلا که همه شمشیر رو از رو بستن می خوان برد رو با خاک یکسان کنن! برنامه رو دیدی؟ ۳ تا استاد
( including
استاد جون!!!)
قراره پاسخ بدن! بعد لابد می خوان تو بوفه بحث رو ادامه بدن!
کاش منم می تونستم بمونم.
من
moral support
ام رو دو برابر می کنم.
قبل از اینکه برم بغلش می کنم.
(لطفا
mind
خود را از
gutter
خارج بفرمایید! متشکریم!! اینجا
hug
همون کار
moral support
رو می کنه!! )
اووووه! تو می خوای برد رو بغل کنی!
Just like I imagined!
اصلا
suit up!!
ما ازش دفاع می کنیم!
پ. ن. ۱ یکی باید از خودمون دفاع کنه
! !!!But it’s the thought that counts
پارسی اش چی می شد؟ آها! نیت مهمه!!
پ. ن. من واقعا از تحجر الکس که سعی می کنه متن های چندصدایی منو تک صدا کنه شرمنده ام! ایشون پیوسته به من گوشزد می کنه که حداقل یکی از زبون ها رو پاس بدارم!!!
:I
تا حالا سعی کردین توضیح بدین جون به جونش کنن یعنی چی؟ امتحان کنین! اگر این مرحله رو رد کردین، به مرحله بعد صعود کنین و سعی کنین ترجمه اش کنین!!!
Boobs-drawingly boring!
منو از اون ور شهر کشوندی اینجا برا این کنفرانس، بعد نشستی تو کافه داری کتاب می خونی؟
Boobs-drawingly boring!
(پس از مقادیری سکوت!!) تو احتمالا تنها کسی هستی که من می شناسم که می تونه یه کنفرانس رو تو یه
adverb
خلاصه کنه!
پ. ن. نه اینکه ما سعی نکرده باشیم یه معادل دخترونه برا اصطلاح معروف بارنی (قب) پیدا کنیم ها! به شدت تلاش نمودیم! تلاش برای معادل سازی ختم شد به
پ. ن. نه اینکه ما سعی نکرده باشیم یه معادل دخترونه برا اصطلاح معروف بارنی (قب) پیدا کنیم ها! به شدت تلاش نمودیم! تلاش برای معادل سازی ختم شد به
EW! EWWWWWW!EW! GROSS
آخرش علما و فقها به این نتیجه رسیدن که یه کنفرانس باید سوپر خسته کننده باشه که یه دختر رو وادار کنه به کشیدن بوبز و اصطلاح تغییری نخواهد کرد!! بارنی
rocks!!
Labels:
Down memory lane,
Geeks and Freaks,
Me,
Myself and I,
Nerds,
NPH,
TV series
Tuesday, 4 June 2013
یورکا!!!!!!!
پس از مقادیر خودکشانه ای مقاله خوندن بالاخره loop hole تعریف هایپرتکست ها رو پیدا کردم. البته من awesome تر از اونم که پیامی داشته باشم ولی من همین جا به جوانان توصیه می کنم که به جای تفسیرها و توضیح ها برید مقاله اصلی رو بخونین! یعنی امروز مقاله اصلی رو با توضیحش گذاشتم جلو استاد جون و گفتم هایپرتکست لندو منو اغفال کرده بید!! این نلسن بیچاره اصلا چنین حرفی نزده!!! و البته معما الان حل شده و آسان شده!!
پ. ن. در همون راستاهه! استاد جون پیشنهاد داد (شما بخوون امر فرمود!!!) که من دست از لجبازی بردارم و S/Z رو به زبون اصلی بخونم!!! یعنی وای بر من الان! به مقدار بسیار زیاد!!!
:)
هیچوقت برام عادی نشد که یه بچه بهت بدن و بعد از دو ماه به یه زبون دیگه ازش سوال کنی و جواب بده!!! این هفته از بچه های امسال هم خداحافظی می کنم و کمی زودتر! به خاطر وضعیت حاد تحصیلی!!! هفته آخر رو نمی رم! شروع کردم به دوره و انقدر ذوق کردم که بچه هام ۸۳ درصد مطالب رو یادشونه که اگر این تیموته انقدر پررو نمی شد همون جا می چلوندم گازش می گرفتم هیولا کوچولوی چشم آبی رو!
یه روزی که رسید!!!
آخی! یعنی آدم مقاله های بوش و نلسن و بولتر و اینا رو که می خونه، دلش براشون کباب می خواد که چقدر با شوق و ذوق توصیف کردن ماشین های رویایی رو و اینکه یه روز همه کامپیوتر دار می شن و اطلاعات روزمره شون رو هم از کامپیوتر می گیرن و حتی تاریخ تولدها و قرارهاشون رو کامپیوتر ثبت می شه. یه روز همه کامپیوترها به هم وصل می شن ولازم نیست برا گرفتن کتاب به کتابخونه رفت! یه روز میشه به جای معلم از کامپیوتر استفاده کرد! یه روز ..... و ملت به ممکس و زندوو و همه نظریات آقایان تئوریسین می خندیدن! یعنی امیدوارم یه روز!! ماشین زمان که اختراع شد، یکی بره دوستان رو از گذشته بیاره تو حال! که ببینن اون یه روز چقدر زود رسید!!
بسی علامت راس!!!
استفن ۲۵ تا مقاله هر کدوم شونصد صفحه با اسم ۴ تا کتاب برا ما فرستاده که تا تقریبا ۲ ماه و نیم دیگه باید خونده باشیم. بعد نوشته اگر لیست به اندازه کافی fun نیست خبر بدین که منابع لابد fun تر!!!! بگذاریم توش!! یعنی استاد جون مقاله ها رو دیده بود می گفت مطمئنی می رسی اینا رو بخونی؟ کم کم دو هزار صفحه افتادیم!!!
Sunday, 2 June 2013
سندرم آینه!
یکی از تاسف بار ترین و در عین حال خنده دار ترین اتفاق های این مدت این بود که یکی منو متهم کرد که دروغ گفتم و سنم بیشتر از اونه که گفتم. من بعد از این که به وضعیت شاخ هام رسیدگی کردم گفتم یادم نمیاد ازم پرسیده باشین. اما من سنم انقدره. (خیال کردین؟ با اینکه من با سنم کوچکترین مساله ای ندارم (به قول اهریمن ۴ چون عمرا کسی بدون دانسته های قبلی عدد درست رو حدس بزنه لابد! فکر کردین چرا من انقدر کشته مرده دورین گری های سینمام؟ نسبت داریم خب!!)، اما شاگردام اینجا رو می خونن و بعضی از این طفلکی ها ۷-۸ ساله دنبال روز تولد و سن من هستن! به این راحتی که نمیشه لو داد!) گفت نه! من نپرسیده بودم. به فرانسوا گفته بودی بیست و سه. گفتم اون هم از من نپرسیده بود. لابد حدس زده بوده! این سندرم آینه هست که بیمار اصولا با همه!! همذات پنداری می کنه و با هرکس بشینه، زوایای آشکار و پنهان اونو بروز می ده! همون! فقط از جنبه سنی اش! فرانسوا خودش ۲۲-۲۳ سالشه! حداقل سه بار دیگه من آدمایی که فکر می کردن هم سن ایم رو اصلاح کردم این مدت! یعنی یه وضعی!!
پ. ن. ۱ مشترک مورد نظر آخرش قبول نکرد که من دروغ نگفتم و یکی دیگه برداشت خودشو گفته!
پ. ن. ۲ دوست ترنسپرنت برای اینکه منو از افسردگی نزدیک به مرگ دربیاره، میگه وای این هفته جیمز مرسترز رو دیدی تو Warehouse؟ ازش پرسیدن تو نامیرایی آیا؟ مگه خون اشامی؟ (اشاره مستقیم به بافی!)؟ حالا چند سالته؟ ۵۰۰؟ گفت چرا شایعه درست می کنین؟ من همه اش ۳۵۰ سالمه! But I moisturize!!! (تو بافی هم جوون ترین ومپایر سریال بود با ۱۲۶ سال سن! بعد خودش از همه بزرگتر بود! انقدر لعنتی جوون به نظر می یومد، راحت نقش جوجه ومپایر رو بهش داده بودن! بگذریم که تو فصل ۷ همه رفقا وارد سی و خوردگی سالگی شدن و چاق شدن و رسما اسطوره جوونی ابدی رو با خاک یکسان کردن! بعد ایشون که وقتی تشریف آوردن تو سریال سی و خورده ای بودن و اون موقع رسیده بودن به اواسط چهل!هیچچچچچچچچ تغییری نکرده بودن! دورین گری لعنتی!) یعنی دارین همدردی رو تو رو خدا؟ من الان سیصد و خورده ای به نظر نمیام چون I moisturize!!!!
Labels:
:I,
Down memory lane,
Me,
Myself and I,
Nerds,
Trivialities,
TV series
وجدان دردناک!!!
اگر هفته پیش اینجا بودین وجدانتون درد می گرفت که این همه به بارون های فیلم های فارسی خندیدن! بیچاره ها کلی هم واقع گرا بودن! شما بارون ندیده بودین خب!!!
:I
۴ تا کتاب رو گذاشتم رو میز کتابدار خانوم و اومدم کارتم رو بهش بدم، نبود! بلند فکر کردم
Ou est ma carte?
بعد آروم فکر کردم از کی تا حالا صدای ذهنی من فرانسه حرف می زنه؟
:)
ما همه (پیرو خط رهبر کجا بود پدر من؟ شما اجازه بده کلام من منعقد بشه!!) آخر این هفته می ریم بل! سخنرانی جناب برد پیت! چنان همه گروه دوپینگ کردن، پسره رو سوال بارون کنن که وقتی استاد جون به من گفت فلان مقاله رو که داری کپی کن برا من بیار، کلی احساس گناه کردم و اگر کلی به برد جان ایمان نداشتم که از پس سوال های همه اساتید بر میاد، احتمالا یه ای میل بهش می زدم و خیلی مده آ وار!!! لو می دادم که هر استادی داره چه مقاله ای ازش می خونه! بدبختیه ها! طرف دو بار تو آلمان دفاع کرده! ۲ تا کتاب نوشته! یکی با استادش که اونم مریل استریپ روایتگریه و نوشته هاش انقدر پیچیده اند که انسان سه دور دق می کنه بخواد یه کتاب رو تموم کنه! یک کتاب ادیت کرده و شونصد تا مقاله داره! بعد دوباره یه شبه دفاع تو همه کشورهای اطراف باید بره! ولی منتظر این هفته ام! هم همه مون با هم می ریم! استاد و دانشجو! هم دوست ترنسپرنت میاد! هم من کلی دلم برا سر و کله زدن با برد تنگ شده! اصلا دارم یه کتاب می برم که با دوست بنفش جیغ بریزیم سرش و اگر اساتید مهلت بدن، اطلاعاتش رو مورد تهاجم قرار بدیم!!
لینا
خوشبختی دخترک ۷ ساله ایه که وقتی ازت خداحافظی می کنه و می دوه به سمت کلاس مشق نویسی، سر پله ها صدات می کنه و برات بوسه می فرسته!
پ. ن. شاید من هیچوقت عواطف پیچیده دنیای بزرگسال ها برام عادی نشد انقدر عادت کردم به این کوچولوهایی که دل و احساساتشون کف دستشونه!
Subscribe to:
Posts (Atom)