Wednesday, 1 August 2012

Shame

 
دقیقا همون روزی که درباره شرم آوری نوشتم شروع کردم به خوندن شرم. اصلا جز برنامه هام هم نبود. گذاشته بودمش برای آخر تعطیلات. شرم کتاب معرکه ایه. ر ش د ی بدون شک داستان پرداز محشریه. نویسنده های این دوران بیشتر می رن سراغ فرم. مخصوصا پست مدرنیست ها. اما داستان برای ر ش د ی در مرتبه اول اهمیت هست. این روزا بالاترین مقامی که به یه نویسنده می دن قصه گو هست و ر ش د ی واقعا قصه گوهه. اولین نشونه اش اینه که شما نمی تونین کتاب رو زمین بذارین. بدون توجه ادامه می دین به خوندن تا می بینین تموم شد. این کتاب در برابر بچه های نیمه شب (که هنوز من بیشتر دوستش دارم) رئالیسم جادوییی کمتری داره. اما یه بازنویسی معرکه است از تاریخ پاکستان. اطلاعات این آدم از تاریخ هند و پاکستان و نظراتش درباره فرهنگ کشورش اونم به عنوان آدمی که از نوجوانی انگلیس بوده، حیرت آوره! چیزی که به شدت نظر من رو جلب کرد آشنایی شگفت انگیز این آدم با ادبیات ماست. واقعا دلم می خواد بدونم پارسی بلده یا نه. از تاریخ بیهقی تا ابن بطوطه و خیام تو کتاب ها میان و می رن. (پارسال یکی از استاد هندی ها درباره تاثیر شاهنامه روی کتاب های ر ش د ی حرف زد!) تو شرم که اصلا عمر خیام یه شخصیته که نویسنده تاکید می کنه که این اون نیست ها و مثل همه پست مدرن ها نشانه ها بسیارند با این وجود! تاسف که نمیشه درباره تاثیر ادبیات ما روی ایشون پایان نامه نوشت. از اونجایی که الان تو دنیای ادبیات جایگاهش تثبیت شده است، می شد ادبیات پارسی به شدت مطرح بشه اینجوری. از اون ور، فرهنگ مسلمان شرقی تو هند، پاکستان و ایران به هم شباهت داره و کتاب کم و بیش آینه ماست. تو این کتاب ها این فرهنگ به چالش کشیده می شه، تحسین میشه و نقد می شه. دیدگاهش جذابه و شاید چون از نوجوانی خارج از کشور بوده، تعصب ناک نیست. من از کتاب لذت بردم (مخصوصا که وقتی خوندمش که تو سرم پر از شرم و شرم آوری و شرمساری و همه فرآورده های شرم بود) و توصیه اش می کنم.


پ. ن. ذوق که بالاخره یه نفر یه جایی گفت که بابا ترجمه فیتزجرالد از خیام اصلا ترجمه نیست. اقتباسه!! آخی!!! راستی یه جایی هم میگه که ایرانی ها هیچوقت قدر خیام رو ندونستن و راست میگه!! 


 

No comments:

Post a Comment