Director:
John Cassavetes
Starring:
Gina Rowlands,
John
Cassavetes
2h24,
USA,1977.
از
همین اول بگم که من به شدددددددت فیلم رو
دوست دارم. اصلا
متوجه نشدم این دو ساعت و نیم چطور گذشت.

شب
نمایش از اون فیلم های ساده پیچیده است.
تم های مختلف فیلم
به هم مربوطن و اصلا نمیشه جدا جدا درباره
شون نوشت. من
از نگاه فیلم به زن بودن، هنرمند بودن و
پیر شدن لذت بردم و به نظرم دیدن فیلم برای
یه زن تجربه دلنشینیه.
نوشته ای که در
ادامه میاد، مواردیه که من دوست داشتم و
می تونم بنویسم. اگر
احتمال می دین که فیلم رو می بینین، نخونین.

۲.
مرتل به تجربه و
حس خودش بیشتر از برداشت های دیگران اهمیت
می ده که عقیده دارن مرتل تاسف می خوره که
ازدواج نکرده و بچه نداره.
کوچکترین نشانه
ای نیست که مرتل حسرت اون زندگی رو می
خوره. مخصوصا
که زن فعلی کارگردان که به وضوح بااستعداده
خودش رو از همه چیز کنار کشیده و تا حد مرگ
درگیر ملال شده. صحنه
ای که مرتل تقریبا با همه درگیره و می ره
و میاد و دوروتی که از بیرون اومده، یه گوشه
می ایسته و مرتل در هر رفت و آمد بدون اینکه دوروتی رو دیده باشه جلوی اون وای می ایستهِ
جذابه.

۳.
کمال طلبی مرتل،
درگیری هاش و دغدغه هاش به شدت روی مرد
های گروه تاثیرگذاره. به
نظر میاد که همه گروه به یه برداشت متداول
و یه بازیگری معمولی راضی اند.
اصلا نمی خوان
فراتر برن. مرتل
صحنه به صحنه، همه رو به چالش می کشه، حتی
رو به روی تماشاگر. مجبورشون
می کنه که برای پیش رفتن نمایش کمی از
خودشون رو وارد نقش کنن.
این البته همه رو
دیوونه می کنه، مخصوصا شب نمایش که مرتل
یک ساعت دیر کرده و انقدر مسته که برای
ورود به صحنه مشکل داره.
تک تک بازیگرا
مجبور می شن بازی شون رو جوری تنظیم کنن
که بتونن مرتل رو هم سرپا نگه دارن و البته
بازی مرتل وقتی می ایسته، حرف نداره.
اگر قرار باشه تک
تک بازیگرا دقیقا همون شخصیت های نوشته
شده باشن، نمایش پیش می ره اما روح نداره.
درگیری های مرتل
با خودش همه رو وادار می کنه بخشی از خودشون
رو وارد نقش کنن. حاصل
حیرت انگیزه!!
۴.
رابطه مرتل با
کارگردان و موریس، بازیگر نقش مقابلش،
به شدت جذابه. کارگردان
که اشاره میشه قبلا با مرتل بوده، الان
زن داره. هرچند
کاملا معلومه که بدش نمیاد هنوز با مرتل
باشه. باوجوداینکه
مرتل رو برای زندگی انتخاب نکرده، نمی
تونه هم ازش دست برداره.
یه جایی به مرتل
می گه تو زن نیستی و معلومه که زن بودن رو
با احساسات و خانواده یکی می دونه.
بامزه اینجاست که
زن خودش رو کاملا به ملال کشونده و یه جا
بهش می گه که بیاد تو تاتر و وقتی زنه شوخی
می کنه که حقوق هم خواهم داشت، جواب می ده
می تونی understudy مرتل
باشی. مرتل
اما زنانگی اش رو با شوهر و بچه نداشتن
تعریف نمی کنه.

موریس
هم معلومه که یه روزی عاشق این زن بوده و
آسیب دیده و الان نمی خواد دوباره درگیر
اون ماجرا بشه. باوجود
اینکه هنوز مرتل رو دوست داره ولی دستکم
سه بار ردش می کنه و بهش میگه تو می خوای
من خودم رو روی صحنه دست بندازم.
دیگه این کار رو
نمی کنم. باوجود
این، وقتی صحنه آخر و مشترک موریس و مرتل
می رسه، موریس در نهایت یه بازی رهای محشر
رو به نمایش می ذاره که با بازی کنترل شده
ای که قبلا ازش دیدیم به شدت فرق می کنه.

صحنه
ای که بالا گفتم که مرتل میره و میاد در
حالیکه دوروتی پشت سرش وایستاده.
صحنه
پایانی نمایش.
بار
اولی که مرتل، نانسی رو می بینه.
و
…

این
کستویتس ناقلا نقش اونی که مرتل واقعا دوسش
داره رو خودش برداشته!
یعنی شما وقتی
یادتون میاد که خب اینا به هر حال زن و
شوهرن، کلی خنده تون می گیره! و فکر می کنین یه دورانی هم تو هالیوود وجود داشت که زن و شوهر ها با هم می موندن! بگذریم که رولندز منبع الهام کستویتس و خیلی از نقش ها اصلا برای رولندز نوشته شدن!
جینا رولندز برای این نقش کاندید گلدن گلوب بوده و خرس طلایی برلین رو برده و جان کستویتس هم کاندید خرس طلایی برلین بوده. جوان بلودل هم کاندید گولدن گلوب بوده.
No comments:
Post a Comment