به یاد شب هزار و یکم بهرام
بیضایی
« نام
نامی اش شهرزاد است.
خواهری
دارد؛ دین آزاد.
دختران
وزیرند گویا.
پادشاه
بدخیال هرشب باکره ای
تزویج می کند و صبح می کشد چاره می جویند.
این
شهرزاد به تدبیر خود همسر وی می شود یک
شبه.
اما به یاری
دین آزاد هزار شب به سحر کلام سلطان را در
خواب می کنند تا از کشتن دوشیزگان یادی
نکند؛ و این طور هزار و یک جوانه زن را از
تیغ سیاف و جلاد خلاصی می بخشد....»
No comments:
Post a Comment