ساعت ۱ شبه! الان
من موفق شدم که هم هاستلی های محترم رو از
اتاق بندازم بیرون (الان
تو راهرو جمع شدن!!! یعنی
۳ ساعته می خوان برن کلاب!) Socializing هم
دردسرهای خودشو داره ها!!! من
۲ شب مثل آدم کار کردم و گرفتم خوابیدم.
امروز نیم ساعت رفتم تو آشپزخونه
و بعد رفتیم! تو سالن و بعد
بحث در اتاقا ادامه پیدا کرد! بعد
من اومدم تو اتاق خودمون (در
حال حاضر ۶ نفریم!) و نیک
و جونا و دیکلا و لیز سر و کله شون پیدا
شد!! الان طی یک عملیات
موفقیت آمیز نیک رو انداختم بیرون!
(آخرین نفر از جبهه خب بیا بریم
دیگه! می خوای بشینی خونه
چی کار کنی؟ می خوام بخوابم من هم قانع
کننده نبود اصولا!!) اگه
لطف کنن برن سکوت حکم فرما خواهد شد و شاید
بشه خوابید! و اضافه می
کنم تجربه محشری بود!!!
No comments:
Post a Comment