Wednesday, 28 October 2015

این استاد جون ناقلا



استاد جون می گه اینا رو فقط غلط گیری می کنی و می گذاری کنار!!! می گم ولی بخش عقده پرودگاری (چقدر به فارسی غریبه!!) بازنویسی می خواد!! می گه نه!! فقط تصحیح می کنی!! به محتوا دست نمی زنی!!‌همون طور که برگه های شاگردات رو تصحیح می کنی!! یه نگاه به قیافه من می اندازه و می گه جرات داری به این مبحث دست بزن!! من همه این بخش رو اسکن کردم!! چک می کنم!!! فکر کردین شوخی می کنه؟ رفته گوشه اونجای نقل قول های منو چک کرده که ببینه آیا غلطی که کشف کرده شاهکار منه یا نویسنده اصلی!!



DAMN!


یادتونه من گفته بودم نفر بعدی که به من بگه فرانسه ات که خوبه یه چکیده می خوره؟ دیروز دکتر بودم و وقتی پرسید چرا اومدی پیش من؟ گفتم چون دوستم گفت شما زبان خداوندگاران رو هم حرف می زنید!! بعد خانومه گفت حالا می خوای انگلیسی توضیح بدی؟ منم پررو پررو گفتم نه! فرانسه می گم. اگر گیر کردم کانال عوض می کنم!! بعد آخرای جلسه پرسید چرا فلان راه رو امتحان نمی کنی؟ منم گفتم مگه شرط اولش زبون مادری نیست؟ بعد دکتر جان فرمودند تو که فرانسه خوب حرف می زنی!!‌مشکلی نخواهی نداشت!! همچنان حرصی ام!! اینا احتمالا ما ها رو با چینی-ژاپنی-هنگ کنگی ها (نه! هنوز تشخیص نمی دم کدوم به کدومند!!) مقایسه می کنن که بیان کوتاه ترین جمله ها براشون خیلی سخته و منجر به تولید اصوات ناهنجار می شه  (تعداد واژه های بیگانه جمله قبل رو بشمرید و یک جایزه به میل خودتون برای خودتون بخرید!!) و ما که حرف می زنیم، ذوق می کنن!!


پ. ن. چکیده مال پشت صحنه های همسران بود. مال یکی از پدربزرگ هایی که بعدا یکی شون تو خانه سبز جد بزرگ می شد!!! "زبان خداوندگاران" هم مال خانواده نیک اختر ایرج پزشک زاد هست!! این حق مولف ما رو کشته!!



Monday, 26 October 2015

مینا ۲۰۳


برآمدگی حتی اگر یک تکمه باشد، مینایی (احتمالا) از  سرزمین پارس باید رویش بنشیند!!!


چرا جداً؟


دلم می خواد بدونم چرا ایران برای سازندگان بلک لیست جذابه!! یک قسمت ایرانی دیگه و این بار پسری که به خاطر آبروی خانواده دختر شده، از پدرش انتقام می گیره!!


پ. ن. خارجی ها بالاخره دارن از حج اب دختر ایرانی ها سر در میارن!! چیزی در حد روسری گریس کلی!!  الان فقط  باید یاد بگیرن که ما به خدا نمی گیم الله!!  خانواده ای که توشون بهرام و بیژن و نسیم دارن، احتمال نصیر داشتنشون خیلی کمه!!





خبر کوتاه بود ....


ناگاه خبری و ما کیلومترها دورتر با تو به سوگ می نشینیم ....



Friday, 23 October 2015

پوست کلفتی فرهنگی!


 یه کمی زیادی می کنه اگر آدم تو ده روز میندی کیلینگ نازنین رو ببینه که می گه اصلا من از فرهنگ چیزی سرم نمی شه! اصلا می رم جایی که با فرهنگ میونه ندارن!! اصلا می رم ایران!! که جری ساینفلد عزیز وقتی داره با دوستش شوخی می کنه بگه حز  ب الله دعوتم کرده برم ایران برای استدآپ!! روحیه تروریست ها این اواخر خراب شده!! که  ببینی ایرانی های بلک لیست آی لهجه عربی دارن!!! بعد  در یک ماجرای احمقانه فکر کنی چقدر این تصویر چرند دروغه و چقدر حقیقت داره!!! هیچکدومش به اندازه آخری درد نداشت!!







دخترک زیبای وصله دار!


نمی دونم این از خوش شانسی ایه که من  وقتی روی متن کار می کنم، عاشق متنی که انتخاب کردم می شم یا بد شانسی. اما اینکه من با آدم ها راحت  ارتباط برقرار نمی کنم، چه برسه به عاشق شدن! از خوش شانسی ای!


پ. ن. دخترک وصله دار نوشته شلی جکسن


آمد و شد های دانش آموز- معلمانه!!


معلم بودن یعنی هر چقدر هم که صبح زودتر از خونه بیرون بیای، باز لشگری از جویندگان علم تو ترم و اتوبوس همراهیت کنند!! یعنی  هر چی عصر دیرتر برگردی، باز تعدادی از دانش آموزان باهات تو ایستگاه  می ایستند و وقتی پیاده بشی، داد می زنن
G   o   o   d     b   y    e! M    i    s    s   P.
(کشش واژه ها همون قدره!!)
و وقتی تو واگن اول باشی، یکی از واگن پنجم سلام کنه!!! الان من برای مسافران این خط بسیار مشهورم!!!

پ. ن. تازه همکار های غیر دوچرخه سوار هم هستند!!



Thursday, 22 October 2015

Irrational Man




Director
Woody Allen

Starring
Joaquin Phoenix
Emma Stone

2015


با اینکه هم اما استون رو دوست دارم و هم یواکین فینیکس رو، مطمئن نبودم که از فیلم خوشم بیاد! وودی الن این اواخر فقط فیلم های شاد و سبک ساخته!! خوب، نه عالی!!! سرگرم کننده ولی نه پیچیده!! اما به شیوه خوشایندی  غافلگیر شدم.  (آره! همون
pleasantly surprised!!!
راحت  شدین حالا؟)  فیلم از فیلم های اخیر وودی الن به سبک  وودی النی که سوال های پیچیده رو وسط مسایل روزمره مطرح می کنه و مجبورتون می کنه بهشون فکر کنین، نزدیک تره!!!

فینیکس یه استاد فلسفه به یکنواختی افتاده است که دیگه حتی دنبال معنایی هم برای زندگی نمی گرده!! استون یک دانشجوی فلسفه باهوشه که به شدت جذب آقای استاد می شه چون هم باهوشه و هم غریبه!! بامزگی اش اینه که الن کاملا براتون روشن می کنه که هیچ معنای نجات بخشی در این دلبستگی نیست!! فینیکس کاملا برای این نقش چاق شده و از ریخت افتاده و انقدر سر و وضعش داغونه که هیچ شبهه ای ایجاد نکنه که دختره عاشق قیافه اش شده!!  از اون ور، در برابر ابراز علاقه دختره سمج بهش می گه که تو عاشق این ایده رمانتیکی که عاشق یه استاد بزرگتر از خودت بشی و من فقط اونجا بودم!! روایت اما استون هم روشن می کنه که برداشت آقای استاد درسته!! اینکه دختره عاشق ایده های متعالی و تیرگی افکار آقای استاد شده و الان که به عقب نگاه می کنه، می فهمه که چقدر این ماجرا با عشق و ایده آل هاش تفاوت داشته!  

او اون ور فینیکس، در به تصویر کشیدن پوچی ای که این آدم گرفتارش شده، حرف نداره! انقدر به همه چیز بی تفاوت هست و انقدر از همه و از خودش دلزده است که براش هیچ اهمیتی نداره که مغز نابغه اش رو در یک رولت روسی  شوخی وار متلاشی کنه!!

در کل، فیلم درباره فلسفه است و اخلاق! اینکه زندگی واقعی چقدر با تئوری های توی کتاب ها فرق می کنه و اینکه چقدر وقتی یک چهره به فرضیه های اخلاقی اضافه کنی، مساله پیچیده و غیر قابل حل می شه!! از فیلم های مدل 
Match Point
وودی الن رو دوست دارین، این فیلم رو ببینید. به نظر میاد که الن داره به روزهای خوبش برمی گرده!! اروپا هر چقدر هم که زیبا و رمانتیک باشه فقط برای مدت کوتاهی می تونه افکار آدم تلخ اندیشی مثل وودی الن رو روشن کنه!!!


Wednesday, 21 October 2015

چراغ های سخنگو!


اگه پشت چراغ عابر پیاده، متوجه شدید چراغ داره باهاتون حرف می زنه!! خونسردی خود رو حفظ کنید!! نه شما هاله نوری شدید و نه برگزیده الهه  نگهدارنده  چراغ های راهنمایی هستید!!‌چراغ های عابر جدید برای کمک به نابینایان، سبز و قرمز شدن چراغ رو اعلام می کنند!! و البته بار اول  ۶ متر هوا پریدن طبیعیه!!


Crimson Peak



Director
Guillermo Del Toro

Starring
Mia Wasikowska
Jessica Chastin
Tom Hiddleston

2015


انقدر دسته جمعی منتظر این فیلم بودیم  که الان درد داره که انقدر بد بود!! فکر کن کارگردان هزارتوی پن و یک عالمه بازیگران شکسپیری و اسکاری و بعد رنگ و لعاب هفت دست، داستان و محتوی هیچی!!! 

اول اینکه من نمی دونم آقایان چرا هی میا واسیکووسکا رو برای گذار از دخترانگی به زنانگی انتخاب می کنن!! از الیس تیم برتن تا اینجا، این فرمول جواب نمی ده پدر من!!

دوم. آنانیکه مثل من کشته مرده تنها عاشقان زنده  رها شده اند اند (می دونم تراکم اند پیش اومد ولی اگر به قرینه لفظی حذفش کنم، فعل جمله حذف میشه) کلا میا رو در کنار هیدلستن نمی پذیرند!! تازه خداییش این دوتا هیچ اثری از آن کیمیای معروف بازیگری نشون نمی دن!!

سوم. آقا به صرف اینکه تام هیدلستن خوش تیپه!! صداش دخترکشه! اینجا می گیم شعر دکلمه کنه!!‌اونجا می گیم بلوزش رو درآره!! فیلم نسازین!! این بشر داشت بال بال می زد یه دستاویزی پیدا کنه و شخصیتش رو بالا بکشه و شخصیت در هیاهوی خونه خوشگل غریب فیلم غرق شد!! به عنوان یکی از طرفداران پر و پا قرص هیدلستن شرمنده ام که تمام فیلم بهش خندیدم!! اما خداییش کدامین دختر سبک مغزی با اون جمله های کلیشه ای در دام می افته؟ حتی اگر با صدای مونث پودر کن تام گفته بشن؟ این آدم دو تا از خسته کننده ترین نمایشنامه های تاریخی شکسپیر رو به من قالب کرده تا اونجایی که دوباره و سه باره کوریلینس  و هنری پنجم رو دیدم  و ایشون لوکی هستن و هزاران نفر فقط به خاطر لوکی، تور رو می بینند و بعد از پس یه نیمچه 
villain 
برنیاد؟ یعنی می خواین یه فیلمنامه درست بدین دستش؟

چهارم. فیلم یک استعاره گسترده است!! تمام فیلم بر اساس اصطلاحات 
Broken home and house broken
نوشته شده و انقدر سمبلیکه که یادشون رفته لایه اصلی رو!!

پنجم. آقا بالاخره کمی ای. کیو. برای تماشاگر در نظر بگیرید!! آدم وقتی واکنش های جسیکا چستین رو می بینه، می فهمه که روابط این خواهر و برادر اندکی فراتر از خواهر و برادر هست. می خواین هی بی مورد صحنه های برهنه اضافه نکنین!!
Not that we are complaining!!
 ولی کارگردان قدرت بازیگری هیدلستن رو ندیده می گیره و جاش از بدنش استفاده می کنه!! این اگر استفاده ابزاری نیست پس چیست؟

ششم.  وقتی خواهر با چاقوه می کوبه تو صورت برادرش، من هر هر می خندیدم، بعد شاگرد بغل دستم داد زد
Nooooooo! Not his perfect face!!

هفتم. اقا اینا این همه زن ها رو گول زدن، پولشون رو بالا کشیدن. بعد هنوز سقف خونشون رو تعمیر نکردند؟

هشتم. اگه بچه روحه، بچه خواهره است، چرا همیشه بغل زن چهارمیه است؟ آیا شما پس از مرگ روح بچه زن و مردی  که کشتنتون رو هی بغل می کنین؟ روح هم روح های قدیم!!!

نهم. میشه یکی برا من توضیح بده، روح مادر دختره این وسط چیکاره است؟ این قضیه 
losing virginity 
رو پیش نکشین که جییییییغغغغغغغغغغ!!!!

دهم. نویسندگی دختره به چه کار میاد اصلا؟

یازدهم. نماد پروانه و شپره خیلی خیلی نخ نماست!! بابا!! از شناگر تا سکوت بره ها همین رو استفاده کردند! کمی خلاقیت لطفا!! در همون راستا، نوشتن کلمات روی دیوار با خزه که بار اول به چشم نمیاد برای کسایی که وقت بذارن یه بار دیگه این شاهکار رو ببیند!! یعنی مرسی اعتماد به نفس آقای گیلرمو!!

دوازدهم. هر آی. کیو. سیب زمینی ای اگر سه روز مدام وقتی بهش چایی می دن خوابش بگیره و شبش تو رختخواب بیدار شه و هیچوقت شوهرش اونجا نباشه، به یکی از موارد فوق شک می کنه!!!

سیزدهم. می شه یکی برا من توضیح بده این دختره که هم پاش شکسته بود و همانقدر بهش مسکن داده بودن که نمی تونست بدون کمک رو پاش وایسته، چطوری سوپرومن وار! با خواهر شوهر پلیدش جنگید، شوهر دیوسیرت رو پیچوند و از خونه فرار کرد؟ نه واقعا!!!

چهاردهم تا صد و بیست و نهم. موارد مشابه!!!



نتیجه گیری
فیلم  از نظر بصری بسیار بسیار زیباست و از نظر روایی بسیار بسیار سوراخ سوراخه!! اون صحنه ذهن زیبا یادتونه که جنیفر کانلی مساله ریاضی سخته رو حل می کنه می بره تو دفتر راسل کرو. بعد راسل کرو بهش می گه زیباست ولی غلطه!!! الان همون!!!







Tuesday, 20 October 2015

آی آنانی که ....


ای آنانی که هی به من گیر عکس می دین، من امروز با اوما تورمن پالپ فیکشن مو نمی زنم!!!‌گیرم یک متر کوتاه تر  و با موهای قهوه ای!!  خدا بازگشت به مدرسه رو به خیر کنه!! آخه من الان با شاگردام هم مو نمی زنم با این چتری ها!

پ. ن. عاشق اینم که اینجا اصلا لازم نمی ست با هواپیما تو آسمون بنویسی، طبیعی!! انقدر موهام رنگ خودشون اند و نیستند که خودم هم باورم نمی شه، سه ساعت کار بردند!! 



The Man from U.N.C.L.E



Director
Guy Ritchie

Starring
Henry Cavill
Armie Hammer

2015

یک جاسوس آمریکایی، یک جاسوس روس و اون دختر بالرینه از اکس مکینا  و یک عالمه سرگرمی!  معمولا فیلم هایی که از روی سریال ها می سازن، چرند از آب درمیاد. با اینکه من سریال رو ندیدم، می تونم شهادت بدم که این فیلم استثناست!!

هنری کویل در نقش یک جیمز باند آمریکایی حرف نداره!! آرمی همر برای احتمالا اولین بار دیده می شه و اونم نه در نقش پرینس چارمینگ خنگ فیلم!! و آلیشا ویکاندر داره کم کم هالیوود رو فتح می کنه!
    Anyway,    

فیلمنامه خوب، شوخی های به دقت زمان بندی شده، بازی های معرکه و کلی شوخی با ژانر جاسوسی دهه شصت. دیگه چی می خواین؟ من دو بار فیلم رو دیدم و هر دو بار دوستش داشتم. تازه من فیلم های گای ریچی رو دوست ندارم. این فرق می کنه. با توجه به موفقیتش و البته پایانش، احتمالا دنباله هم خواهد داشت

بهترین ها

آرمی همر وقتی می گه
You got engaged! Congratulations!
آرمی همر وقتی می گه یه آرشیتکت روس باهاش دعوا می کرد. یک مامور روس می کشتش
هنری کویل وقتی می گه
I gave it everything I had!
همه سکانس شکنجه عموهه!!
همه سکانس بازرسی نیروگاه اتمی مخفی!!
تیتراژ!!
و خیلی چیزهای دیگه!


Monday, 19 October 2015

Ricky and the Flash


Director 
Jonathan Demme

Starring 
Meryl Streep
Kevin Kline

2015


مریل استریپ تو هر فیلم می تونه آدم رو یه جوری غافلگیر کنه. اینجا یه خواننده راک هست که به دنبال رویاهاش از زندگی خانوادگی اش گذشته. فیلم جایی شروع می شه که دختر ریکی با بازی میمی گامر، دختر و کپی مریل استریپ،  به خاطر خیانت همسرش به هم ریخته و پدرش با همسر سابقش تماس می گیره که برگرده.  

فیلم کلا درباره بهایی است که آدم برای رفتن و دنبال کردن رویاهاش می پردازه و جالب اینکه ریکی رو برای رفتن سرزنش نمی کنه. مریل استریپ یه جایی می گه که میک جگرز هم خواننده راکه و از زن های مختلف، بچه های مختلف داره و خودش هیچوقت برای بزرگ کردنشون وقت نگذاشته و همه هنرش رو ستایش می کنن. ولی اگر یک زن همین کار رو بکنه، مادر بی عاطفه ای هست که به خاطر آرزوهای خودش بچه هاش رو زیر پا گذاشته! با همه اینا، فیلم بیشتر سرگرم کننده است تا بحث انگیز! دیدن مریل استریپ در نقشی که به شدت با شخصیت موقر و آروم خودش تفاوت داره، دیدنیه!! تازه همه آوازها رو هم خودش اجرا کرده. حضور ریک اسپرینگفیلد، کوین کلاین  و البته بازی بامزه میمی گامر که کم کم داره جا پای مادرش می گذاره جذابه و کلا باعث می شه که آدم فکر کنه واقعا؟ این فیلم مال کارگردان سکوت بره هاست؟

صحنه های دوست داشتنی

تقریبا هر جا که میمی گامر رو پرده است!

وقتی ریکی  تو عروسی پسرش،  همسر شوهر سابقش رو مادر دوم بچه هاش خطاب می کنه

وقتی  پیت به ریکی می گه من فکر می کردم ما رویای تو بودیم ، ریکی جواب می ده مگه آدم ها نمی تونند دو تا رویا داشته باشند؟ جواب پیت منفیه!

تقریبا هر جایی که مریل استریپ و کوین کلاین در مقابل هم قرار می گیرند


Absolutely Anything




Director
Terry Jones

Starring
Simon Pegg
Kate Beckinsale 

2015



دوره  ای در زندکی من بود که بین مد و پانچ بی برو برگرد، مد رو انتخاب می کردم. اصلا با طنز خشک انگلیسی (نمی دونم معادل فارسی
dry wit 
چی هست اصلا) کنار نمیومدم. در همین دوران جیغ شلدن کوپر معظم خانواده رو درآوردم که نه تنها لهجه ام برگشته و دیگه با لهجه خداوندگاران حرف نمی زنم  (دقیقا گفت به آمریکایی مبتذل حرف می زنی!! حالا خوبه همه مد ها و مجلات آمریکایی من از انبار ایشون میومد!) که سلیقه ام هم سطح پایین شده و کلی مقالات و کتاب های سطح بالا برای بالا بردن سلیقه ام تجویز کرد!!! حالا یا من بالاخره تونستم با طنز انگلیسی ارتباط برقرار کنم! یا تری جونز زیادی با تری گیلیام گشته!! یا مانتی پایتنی ها می تونن همه چیز رو خنده دار کنن! یا صدای نوستالژیک مانتی پایتان ها و رابین ویلیامز در سبب خیر شده و فیلم، فیلم خنده داریه!! هرچی که هست من این بسیار با این فیلم ابسرد  به شدت خندیدم!! 

ماجرا از این قراره که یه سری موجودات برتر فضایی با صدای پایتن های نازنین تصمیم می گیرند که یک آدم معمولی زمینی قدرت مطلق بدن و اگر نتونست با قضیه کنار بیاد و ازش استفاده درستی بکنه، بزنن همه زمینی ها رو باعث سرافکندگی کهکشان اند و با گذشت این همه سال هیچ پیشرفتی نکردند رو داغون کنند!! این آدم معمولی، نیل کلارک، یه معلم مدرسه عاصی با یک سگ بامزه است!! و بقیه اش معلومه دیگه!!  

اگر مانتی پایتنی یا رابین ویلیامزی هستید، فیلم رو از دست ندید!! سازندگان تصاویری از دوبله ویلیامز رو هم به تیتراژ آخر اضافه کردند که باعث می شه شونصد برابر دلتون برای رابین ویلیامز تنگ شه!!

صحنه ها محشر
Clearly spoiler alert!!

همه سوتفاهم های کلامی قدرت برتری که نمی تونه بین خطوط رو بخونه!! مثلا درخواست نیل برای داشتن یک بدن محشر به زن تبدیلش می کنه! وقتی اصلاح می کنه که یه آدم درست و حسابی انیشتن می شه و وقتی کلافه می شه و درخواست می ده که یک برج  عظیم سانفرانسیسکو داشته باشه، برج سیاه پوست از آب درمیاد!!

عاشق اینم که سگ  نیل در کمال عقل فیلم رو به پایان می رسونه!! یعنی از این بهتر نمی شد!



Saturday, 17 October 2015

Sundown


Oh crap!

در حال مرگ به آقای لیکن مهربون می گم می شه من کلاس تقویتی بعد از ظهر رو تعطیل کنم، برم دکتر؟ می گه باشه فقط برو به بچه ها خبر بده! می رم سر کلاس و جزوه ها رو پخش می کنم و می گم بچه ها یه خبر خوب! من امروز باید زود برم که اسکار با لب و لوچه آویزون می گه واقعا؟ ولی من دو هفته است که منتظر این کلاسم!!و من یه ربع دیرتر از هر روز در حال مرگ از مدرسه خارج می شم!! به جاش اسکار در حال خروج داره تمرین می کنه که سخنرانی رو کینگ رو درست اجرا کنه و صدای
I have a dream
از همه سو به گوش می رسه!

چگونه یه سینما را به هم بریزیم؟


به هم ریختن سینما در تخصص منه!!  (یاد آقای اومالی در گربه های اشرافی نیفتادین؟)  ولی معمولا یک همراه مثل بستنی چکه کن همراهم بوده!! اینجا هیچوقت پیش نیومده بود! چون تا حالا فیلمی که انقدر بد باشه که من  رسما بلند بلند بهش بخندم ندیده بودم!!  دیشب اما با بچه ها رفته بودیم 
crimson peak
که مدت ها منتظرش بودیم و قرار بود اگر نه وحشتناک حداقل معمایی باشه و آقا! جاتون خالی!! من از اول فیلم تا دقیقه آخر وبعد خارج سینما داشتم می خندیدم!!‌از یه ور کارگردان اسکاری و بازیگران شکسپیری و تصاویر محشر و از اون ور پیرنگ داستانی چرند و جمله های کلیشه ای  و من اول زیر لبی شروع کردم خندیدن و در بعضی صحنه های خیلی ترسناک یا خیلی عاشقانه داشتم قهقهه می زدم و نه تنها جو رو برا همه خراب کردم که دیگه اون آخرها، سینما داشت با من می خندید!! فکر کن خانومه با ساطور اون یکی رو قیمه قیمه کرد و ما قهقهه می زدیم!!  یعنی فیلم باید خیلی ضعیف باشه که آدم اون جوری از کشته شدن تام، تام نازنین! خنده اش بگیره!!  خلاصه که همه ملتی که با ما بودن پس از یک فیلم خون آلود درباره یک خانواده عجیب و یک خونه غریب و از البته از نظری بصری، بی نظیر، خوشحال و شاد و خندان از سینما خارج شدن!! همکار جان که برای اولین بار ما رو همراهی کرده بود، هم با من می خندید و هم تکرار می کرد خیلی بدی!!! من نمی تونم جلو خودم رو بگیرم!!‌اگر فیلم معنایی هم داشت که تو خرابش کردی!!


Baby Schwa!!


الیو ملقب به مستر شوآ یه دیکشنری جیبی داره برای روزهای داستان خوانی!  چند روز پیش دیدم بچه ها اسم دیکشنری رو گذاشتن 
baby schwa
و رسما براش یه کتاب شخصیت پرداختند!! یعنی مرسی خلاقیت!!


Tuesday, 6 October 2015

درس اخلاقی اینکه غر نزن!


داشتم غر می زدم که چون ساعات کاری ام با امتحان جور نمیشه، هی عقب می افته و  هر شنبه ساعت ۸ باید برم کلاس رانندگی!!! شنبه!!! این شنبه جلسه دانشگاه هست!! نه تنها همه مون باید گزارش کار بدیم که استاد جون اعلام کرد که ما به یک جلسه دو سه ساعته برای این فصل تو نیاز داریم!! بعد از جلسه بمون!! یعنی همه هفته در مدرسه! شنبه هم در دانشگاه!! خدا یکشنبه رو به خیر کنه!!


Mr. Schwa


 پارسال داشتم با جدیت سیستم آی. پی. ای. رو برای بچه ها توضیح می دادم که دیدم الیو برگشته داره با فدریکو حرف می زنه و جمله ای که با این علامت تلفظ یک کسره خفیف هست . بهش می گیم شوآ!! الیو !!!!! منل تکرار کرد شوا الیو؟ و الیو به طرفه العینی از  الیو به شوآ غسل تعمید داده شد
امسال دیدم بچه ها هنوز الیو رو شوآ صدا می زنند و فکر کردم ممکنه بچه حوصله اش سر رفته باشه و به کلاس اعلام کرد
He is my schwa! It's Mr. Schwa to you!!!
و این هفته دیدم که بچه های تبدیل شدند به
Mr. Exclamation
Lady Comma
Sir Semi-colon
یعنی خدا عاقبت ما رو با این همه خلاقیت به خیر کنه!!


Sunday, 4 October 2015

مینا ۲۰۲


نشسته روی کتابخونه و داره بلند بلند حرف می زنه. تا می رسم پر می زنه و چشم من به جمال خرده های  کاغذ روشن می شه.  بلند می گم مینای بد!!! در جا بر می گرده، زل می زنه تو چشم و مدل گربه ای می گه خخخخخخخخخ!!!


سایه اهریمنی من

مورگن رفت. مورگن که کمی سندرم اسپرگر داشت و به همین دلیل با وجود استعداد غریب علمی همیشه در روابط اجتماعی کم می آورد و گاهی بدون اینکه بخواد یا بدونه با نظراتش، طنزش و کنایه هاش آدم ها رو دلخور می کرد. مثال غریبی بود  از راستی که نشون می داد اگر آدم ها همیشه راست می گفتند چقدر همه چیز سرراست ولی دردناک می شد. من باهاش هیچ مشکلی نداشتم. عادت کرده بودم که بهم برنخوره و تازه اگر برمی خورد داشت حقیقت رو می گفت و از حقیقت گریزی نیست. وقتی فهمیدیم مورگن قراره بره. پیشنهاد دادم که براش یه مهمونی خداحافظی بگیریم. بچه ها با تردید گفتند اگر خوشش نیاد چی؟ اگر یه چیزی بگه که به همه بربخوره چی؟ اگر بگذاره بره چی؟ نزدیک بود که ماجرا کنسل بشه که همکار نابغه خبردار شد و اعلام کرد که ایده بی نظریه!! هم مورگن و هم ما نیاز داریم به این خداحافظی.  با مادر مورگن تماس گرفت و پرسید آیا ممکنه مورگن واکنش هیجانی نشون بده و با بچه ها برای کادو و خوراکی ها هماهنگ کردیم. اما پریروز تا لحظه آخر همه از هم می پرسیدن فکر می کنی چیکار می کنه؟ براش یک تی شرت گرفتیم که همه امضا کنن و از سر شوخی یکی هم برای استیو که معلم کلاس بود و تو این دو سال. مورگن حسابی چزونده بودش و من براش اصطلاح 
You got Morgained!
رو درست کرده بودم.  جلوی تی شرت استیو نوشته بودیم قهرمان و پشتش
You just got Morgained!
بچه ها شاد بودند ولی من مورگن رو تا به حال به این خوشحالی ندیده بودم. بچه ای که به احساسات نشون دادن حساسیت داشت، به پهنای صورتش لبخند می زد. حتی چند تا از بچه ها که بغلش کردن، خودش رو کنار نکشید و تا آخر کار که وقت خداحافظی با استیو بهش گفت
Be ware of heights and coroners!
هیچ اثری از کنایه در حرف هاش نبود. وقتی همه رفتند من و ارلا و استیو و اوا و همه یاریگران همدیگه رو نگاه کردیم. ما هم داشتیم به پهنای صورت لبخند می زدیم و می گفتیم چه کار خوبی کردیم.



پ. ن. عنوان چیزیه که من براش نوشتم.عادت داشت پشت سر من بایسته و وقتی بهش می گفتم سایه اهریمنی من. می گفت نه من سر دومتم!! براش نوشتم خداحافظ سایه اهریمنی - سر دوم من!!






Saturday, 3 October 2015

رسانه مزاحم و مارش زامبی ها


از اول سال رییس رو ندیدیم. انقدر که سرش شلوغ بود، بالاخره افتتاحیه و مراسم و جلسات می گذره و فکر کن من می رم که بپرسم میشه فلان کلاس رو عوض کنم که رییس با شادمانی داد می زنه میس پی.! دیشب تو تلویزیون دیدیمت!! یعنی از یه ور فکر کن که رییست و تمامی خانواده اش که تصادفا یکی شون شاگردته و اون یکی همراهت تو راهپیمایی زامبی ها بوده تو اخبار شب دیده باشنت!! (این راهپیمایی شده جاذبه توریستی!!! انقدر دوربین بود امسال که من از اول پیش بینی کرده بودم ما از چند تا شبکه سر درمیاریم!!) و از اون ور بابا!! مگه دقت این خانواده چقدره که من رو با اون قیافه خونین و مالین تشخیص دادن!! گریمور محترم چنان منو کبود و خون آلود کرده بود که خودم هم بار اول خودم رو نشناختم!! حالا رییس جان شوخی اش گل کرده و هروقت من یه خواهش تسهیلاتی دارم می گه شما به عنوان یک زامبی از پس بیست و نه نفر بر میای!! شما که زامبی ای! اینکه کاری نداره!! به عنوان یک نامرده روان (شما می تونی
walking undead
رو بهتر ترجمه کن!!)  از یک پرده مشکل داره که یک دفه کلاس رو به پنیک روم تبدیل می کنه نباید هراس داشته باشی!! یعنی این دیوار من کو که سر زامبی وار رو بهش خون آلود کنم؟




آقا شفا دادن!


سرم درد می کنه!
آسپرین؟
نه!! بریم هنری کویل رو تماشا کنیم!!
آها! از اون مدل سردردها!!


و اینگونه بود که برای دومین بار چشممون به جمال آقای کویل و آقای همر در مردی از آنکل روشن شد و سردرد دوستمون در جا خوب شد!! و من الله التوفیق!!


مردان خاکستری!


حرف آلترون هست و مگه میشه که حرف آلترون باشه و اسم جیمز اسپیدر نیاد و از اونجاییکه هر دومون عشق اسپیدر ایم میشینم به دوره کردن فیلم هاش! از تین ایجری ها تا سکس، دروغ و نوارهای ویدیویی تا سکرتر!! جمله هاش رو می گیم و غصه می خوریم که چقدر پیر شده و عجب چیزی بود وقتی جوون بود!! حتی تو سکرتر که طرف های چهل بود و آخی!!! بلک لیست!!! و 
There are no strings on me!
Type it again!
What is wrong with you?
Come into my office! Now!
و
E. Edward Grey's office!
که دوتامون چشم هامون گرد می شه که 
What was his name? 

و چک می کنیم و بله حافظه جان درست عمل کرده!! اسم شخصیت، ای. ادوارد گری بود!!!  چرا کسی اسم ها رو کپی رایت نمی کنه؟ این یک جور سرقت ادبی نیست؟

پ. ن. عنوان هیچ ربط مستقیمی نداره!!‌از مومو هست!


Shaking like a bunny!


خدایا کی این اتفاق افتاد؟ کی من تبدیل شدم به یک گره عصبی که با یک ای میل به 
hyperventilation 
بیفتم و برای جواب دادن زمان لازم داشته باشم؟



تلخ! تلخ! تلخ!


بعد از مدت ها تکست می زنی که خوبی؟
می نویسم نه! بگو که خبر خوشی داری. نومیدانه خبر خوش لازم دارم.
و منتظر می مونم
.
.
.
.
.
و بالاخره می نویسی شوی تازه نیل پتریک هریس ؟
فکر می کنم که ماهت خیلی سخت تر از من گذشته. یک بیماری. یک افسردگی. یک تجاوز و یک عالم فرسودگی.  فکر می کنم  به همه اون هایی که این مدت درگیر همه مسایل بالا بودند و آخرش تو تونستی وضعیت رو سر و سامون بدی.  بیمار بستریه. افسرده هنوز افسرده است اما راضی شده که درمان رو جدی بگیره، متجاوز اخراج نشده ولی در یک جلسه اضطراری بهش اعلام شد که اجازه داره دکتراش رو تموم کنه ولی باید همه مسوولیت هاش رو تو دانشگاه کنار بگذاره و  به شدت هم تحت نظر خواهد بود و تجاوز شده ها که بعد معلوم شد از یک نفر هم بیشتر بودند یک کم آروم گرفتند. فقط یک کم. ماهت از من خیلی سخت تر گذشته. 
می نویسم آره. ممنون. تو چطوری؟

پ. ن. چند روز پیش یکی که از ماجرا خبر داشت برام نوشت یادته ما ها رو به دلیل تجرد و سن کم و کوفت و زهرمار تو مصاحبه رد کردند!! ببین کی ها رو انتخاب کردن اونوقت؟ نصفشون سواد ندارند. نصفشون بیمار روانی اند!!


Friday, 2 October 2015

سامورایی


معلم ها این جمعه تو یک کافه جمع می شن.  ازم پرسیدن امشب با ما میای؟
بچه ها  این جمعه می رن دیسکو. ازم پرسیدن امشب با ما میای؟ 
و من فکر می کنم که امشب چه فیلمی رو خواهم دید به تنهایی!


پ. ن. سامورایی ژان پیر ملویل و الن دلون!!



لیسا


می تونن چنان جیغت رو در آرن که سرت به طرفه العینی به مرز انفجار برسه، بعد یکی شون یواشکی میاد جلو و یک کاغذ می گذاره جلوت که روش اسم و مشخصات و جای همه بچه ها هست و برات تو ضیح می ده که فلانی و بهمانی اگر کنار هم باشن حرف نمی زنن!! براتون کشیدم اینجا!! و چنان به شدت سعی می کنه همدردی اش رو ابراز کنه که خنده ات می گیره و در جا حالت بهتر می شه!


:-I


فکر کن خانم قهوه خونه چی تو کتابخونه بهت تخفیف بده چون مشتری همیشگی هستی!!!!