وای اگر از پس امروز بود فردایی

 بخشی از هویت ایرانی من شرمندگی هست. شرمندگی از هموفوبیا، از یهودی ستیزی، از خود برتربینی، از مسیحی گریزی، از وحشیگری، از بهایی کشی، از بی عدالتی و دم از اعلی زدن! از کشتار، از زندان، از زن ستیزی، از حیوان آزاری و توجیه و توضیح مدام که این خشم و جهل در همه ما نیست! آدم هایی که شما ازشون خبر می شنوین رو با آدم های کوچه و بازار یکی نکنین! و نه فقط به دیگران که به خودم!! دلم می خواد بتونم حداقل به خودم ثابت کنم که این دوره عجیب و احمقانه گذراست. این شرمندگی انقدر با من عجین شده که گاهی از اون ور بوم می افتم انگار جایی در تع مغزم  برای همه این افکار و اعمال ضدبشری و ضدفرهنگی احساس مسوولیت می کنم. باری فکر نمی کردم روزی بیاد که از مسلمون ها هم شرمنده باشم. امروز این خبر رو خوندم و می خوام بنویسم که شرمنده ام، شرمنده ام که شما که نه کتاب تون با من فرق می کنه و نه رو به قبله دیگری می ایستید و تازه در خیلی از موارد از من حداقل، آدم های درست تری هستید باید برای حق تون، برای پرستش خدایی که با خدای من یکیه بجنگید.

پ. ن. حافظ

گر مسلمانی از این است که حافظ دارد،

            وای اگر از پس امروز بود فردایی

نه

داشتم با ذوق می گفتم  کتابم رو برای تو قطار انتخاب کردم که اهریمن مخاطب پرسید نمیشه تو یک بار مثل آدم معمولی رفتار کنی و اول چمدونت رو ببندی مثلا؟

پ. ن. تازه یکی برا رفتن دارم، یکی برای برگشتن!

The case of the explosive tracks!

فکر کن  بعد از نیتن فیلین  که می گه 

There 's no good way to say it! So I'm gonna sing it!!!

آهنگ دلکش بیاد!!!

پ. ن.  از وقتی آهنگ های داکتر هوریبل رو ریختم رو تلفن بسیار پیش اومده که وسط خیابون بلند بلند زدم زیر خنده!!

دلیل مبرهن!

داریم درباره

Clueless

حرف می زنیم

Hello!!!! Cher falls for her step brother!!!!

Her brother is Paul Rudd! 

پ. ن. فیلم بر اساس امای جین آستین هست و یک نسبت نیمچه فامیلی لازم داشتن! جاش پسر زن سابق پدر شر هست و هیچ نسبت خونی با هم ندارن!! شر هم ۵ دقیقه یه بار به جاش می گه تو برادر من نیستی! یا پدر من، پدر تو نیست! اما همچنان بیننده اینوری که صدا و سیماشون عقد همه پسر عمو - دختر عموها و پسر خاله - دخترخاله ها یا پسر خانومه  و دختر شوهر دومش یا برعکس رو تو آسمون ها نمی بنده، چنین دلبستگی ای به شدت 

incestuous

هست!

مینا ۱۹۹

مینای فوتبالیست!

مینا تق تق تق میره به راست!! مینا تق تق تق برمیگرده به چپ!! و خلاصه انقدر میره و میاد که مجبور میشم از شدت کنجکاوی!!! پاشم ببینم داره چیکار می کنه!! و می بینم که ایشون دو عدد از خرده نون هاشون رو بر داشتن و دارن به روش مینایی باهاشون فوتبال بازی می کنن!! به این شیوه که توپ - نون اول رو با نوک شون دریبل می کنن به یک سو و وقتی می رسن اون ور می رن سراغ توپ - نون دوم!!! یعنی ده دقیقه داشت همین کار رو می کرد ها!! این پرنده با اسنوپی یه نسبت هایی داره!!

The Unfortunates

Not how he dies, not what he died of, even less why he died, are of concern, to me. only the fact that he did die, he is dead, is important: the loss to me, to us.

                                                          B. S. Johnson

Ant-man

Director
Peyton Reed

Starring 
Paul Rudd
Michael Douglas

117 min. USA 2015

اعتراف می کنم که فقط به عشق پل راد رفتم به دیدن فیلم و اصلا انتظار نداشتم فیلم خوبی از آب دراومده باشه و به شدت و به شکل دلپذیری سورپریز شدم!!

هرچند که فیلمنامه فیلم خوبه و انگار مارولی ها دارن کم کم فیلمنامه نویسی یاد می گیرن، فیلم به شدت مدیون پل راد و کمدی ذاتی اش هست. شاید بعد از تام هیدلستن این اولین باره که یه فیلم مارولی انقدر به خاطر بازیگرش دلپذیر شده.  وقتی حرف انتمن شد همه غر غرشون بالا رفت که قهرمانی که قدرت کوچک شدن و فرمان دادن به حشراته تماشاگر جذب نخواهد کرد ولی وقتی حرف پل راد به میون اومد،  همه مشتاقانه منتظر آخر و عاقبت فیلم شدند و واییییییی!! 

 برای اولین بار انگیزه قهرمان فیلم نه جلب توجه خانم جذاب دانشمند مجرد فیلم های سوپرهیرویی که عشق دختر کوچولوش هست و پل راد چنان قسمت های تراژیک فیلم رو محشر کرده که بیا و ببین! کاملا باورپذیره که این آدم به عشق دیدن دخترش، حاضره همه این سختی ها رو بگذرونه!! یعنی دستتون درد نکنه، فیلمنامه نویس ها!! اون کشش آخر به واسپ رو هم نمی گذاشتین چیزی نمی شد!! اصولا آدم ها همیشه عاشق دختر استادشون نمی شن!!

با همه این ها، کشمکش اسکات با هوپ حرف نداره!!‌مخصوصا که هوپ احساس می کنه که پدرش جاش رو به این پسره از راه رسیده داده که اصلا توانایی و لیاقت پوشیدن لباس انتمن رو نداره!! بکسش با اسکات معرکه است!! نه اسکات کم میاره! نه هوپ!! اصولا از این  سکانس ها که یک زن و مرد بدون  اینکه جنسیت رو در نظر بگیرن، این شکلی بجگند تو سینما کم شده!! آهههههه! بافی کجایی؟

از اون ور، بدمن فیلم بزرگترین مشکل فیلمه!! نمی تونه خودش رو قابل باور کنه و به جمع نابغه دیوانه های مارولی می پیونده!!

مورچه ها و زنبورها به شدت دوست داشتنی اند!! راد حتی رابطه اسکات و انتونی رو هم باورپذیر کرده، لعنتی!!

بهترین نکته فیلم اینه که فیلم و نه راد خودشون رو جدی نمی گیرند!! می دونن که قراره سرگرم کننده باشند و از  همین رو به شدت موفق اند!!! از الان برای دوباره دیدن فیلم لحظه شماری می کنم!

و......

یکی به آقایا ن کارگردان بگه که خانوم های مستقل جذابی که عاشق سوپر هیروی شما می شن، می تونن موهای فرفری هم داشته باشند!! آیا برای همه از همین کلاه گیس استفاده خواهید کرد؟زن ها در فیلم های مارولی خوب از آب در نیومدن تا حالا!! به استثنای بلک ویدو همگی کلیشه ای اند!!

وسط فیلم متوجه شدم که وقتی اسکات انتونی رو صدا می زنه، زیرنویس می نویسه انتوانت و وقتی می گه بچه ها به پیش! زیرنویس ترجمه می کنه دخترا!! به پیش و در حالیکه این شکلی بودم که ها؟ یک عدد لامپ در بالای سرم روشن شدم و یادم افتاد که مورچه در این زبان مفخم، مونث هست!! از این رو همه لشگر اسکات اجبارا تغییر جنسیت دادن!!

عاشق تک جمله های فیلم ام و به شدت منتظر رویارویی انتمن با اونجرز!!! یعنی شاهکار به توان دو!!

ببعی فیلم!!!!! نهههههههه!!!

Woman in Gold

Director
Simon Curtis

Starring 
Helen Mirren
Ryan Reynolds 

109 min. USA. 2015

 یک فیلم نفس گیر درباره زنی که با کمک وکیل جوانش دولت اتریش رو به دادگاه می کشونه تا نقاشی هایی که نازی ها ازش دزدیدن و الان جز اموال دولت اتریش محسوب می شه رو پس بگیره!!

فیلم داستان واقعی ماریا التمن هست. زن یهودی ای که با روی کار اومدن نازی ها ناچار از کشورش به آمریکا پناه برده و همه اموال خانواده مصادره شده. خانواده که بسیار هنردوست بوده، کلکسیونی از نقاشی ها، مجسمه ها و عتیقه های قرن نوزده و بیست داشته  و در میان آنها نقاشی های کلیمت، نقاش معاصر اتریشی، که دوست خانوادگی هم بوده که دو تا پرتره هم از خاله/ زن دایی ماریا کشیده . شصت سال بعد وقتی دولت اتریش در یک اقدام کمی تا قسمتی نمایش اعلام می کنه که می خواد همه آثار هنری دزدیده شده رو به صاحبانشون برگردونه، ماریا از پسر دوستش، رندی شونبرگ که نوه آهنگساز معروف اتریشی هست، کمک می خواد که نقاشی ها رو پس بگیره و دست تنها، این دو تا آدم، دو تا دولت رو به دادگاه می کشونن. 

نقش ماریا رو هلن میرن بازی کرده. لازمه بیشتر بنویسم؟

راین رینولدز روز به روز بهتر می شه و هر دفه رو پرده می بینمش یه قدم به اسکار نزدیک تره! فقط یه نقش حسابی می خواد! کاملا باورش می کنید که تغییر می کنه، که ریشه هاش براش اهمیت پیدا می کنن و در آخر مونالیزای اتریش رو نه به خاطر پول، بلکه به خاطر اهمیتی که تابلو در تاریخ پیدا کرده پس می گیره!!! دگرگون شدنش در برابر بنای بزرگداشت قربانیان هولوکاست نشون می ده که چقدر از آمریکایی اول فیلم که به اصرار مادرش می خواست بره به دیدن بنا تغییر کرده!!به اضافه اینکه، یک جایی باید هلن میرن رو بغل می کرد و من اینجوری بودم که

He hugged Dame Helen Mirren! He hugged Dame Hellen Mirren!

با در آغوش گرفتن هلن میرن، آدم قدرت جادویی پیدا می کنه!!

فیلم دیدنیه! مستندهای مربوط به فیلم هم رو یوتیوب هست. این یکی اش

پ. ن. ۱ وقتی شنیدم که نازی ها از قبل رو کلکسیون های هنری کشوری که بهش حمله می کردن، مطالعه می کردن. اونایی که می خواستن  رو بر می داشتن و اونایی که نمی خواستن رو معاوضه می کردن. یاد طالبان و داعش افتادم!! ایییییی!!! جنایتکار جنگی هم، جنایتکار جنگی قدیم!!!

پ. ن. ۲ خیلی خوبه که مملکت آدم قانون داشته باشه و آدم بتونه هر چقدر با سختی، در مقابل زور وایسه!!حالا اگر مملکت ما بود، احتمالا یکی یه حدیث جعل می کرد که خروج زن از مملکت بدون اجازه دولت مشکل شرعی دارد، حتی اگر زن نقاشی شده باشد!!

Minions

Director
Kyle Balda
Pierre Coffin

Staring 
Sandra Bullock
Jon Hamm
Michael Keaton

اگر

Despicable Me

رو دیدین که می دونین 

  هاMinion

از کجا میان! فیلم یک

prequel  (چی می گیم بهش؟ پیش داستان؟ پیش فیلم؟)

برای اون فیلم هست و البته به شدت بامزه است. داستان درباره موجوداتی هست که نیاز دارن که رییس داشته باشن ولی هروقت یک رییس پیدا می کنند یه بلایی سرش میارن. خلاصه یک بار که به دنبال یک رییسی می رن طرف های قطب، اونجا موندگار می شن و بعد از نابودی رییس مورد نظر به شدت افسرده می شن!  کوین، باب و استورات داوطلب می شن که برن یک رییس تازه پیدا کنن و ...

یکی از بامزه ترین نکات فیلم -غیر از شخصیت های دوست داشتنی مینین ها!! - اینه که فیلم در دهه ۶۰ اتفاق می افته و انقدر ارجاع های بامزه به اتفاق های دهه ۶۰ انگلیس و نقش این سه تا شاهکار توش داره که آدم رو منفجر می کنه!!  بیتل ها!!!!!!

ساندرا بولاک یکی از بهترین بازی های عمرش رو دو نقش اسکارلت اورکیل انجام داده. یعنی انقدر خوبه که من هروقت این حرف می زد حواسم از فیلم پرت می شد. 

زبون مینین ها مخلوطی از فرانسه و اسپانیایی هست! ملت تو سینما داشتن قربونشون می رفتن یعنی!!

Banana!!!!

ملکه انگلیس حرف نداره!! کلی از ملکه واقعی بهترتره!!

مینین به انگلیس یعنی وردست ولی به فرانسه صفت هست و یعنی بانمک! بامزه!! متوجه شدم که رو پوستر فرانسه حرف تعریف رو انقدر کوچک نوشتن که شما  اصولا عنوان رو می خونین   گوگوری مگوری ها!!

به شدت از ورود گرو به فیلم لذت خواهید برد!!

چتر! بچه جان! چتر!!

اگر وقتی از خونه خارج می شید و می بینید داره نم نمک بارون میاد، فکر کنید دو قدم راهه! چتر لازم ندارم و هنوز پس از سال ها در این شهر باران زده نفهمیده باشید که کمی بارون در کسری از ثانیه تبدیل به رودخونه می شه و شما حتی در تابستون به یک کاپشن سبک نیاز دارین حقتونه که در ده متر خونه تا لباسشویی به یکی از شرکت کنندگان

wet T Shirt competition

تبدیل بشین!!

پ. ن. دلیل داشته که اشراف زادگان ژولی پولی در اروپای قرون وسطی، قدم زدن زیر بارون رو حمام کردن به حساب می آوردن!!‌عملا فرقی نداره!

شلوار پوشاندن به فیلیپ؟

داشتم اخبار ایران رو نگاه می کردم دیدم نوشتن فلان سریال به زودی از تلویزیون پخش می شه و الان در مرحله دوبله و لباس سازی برای بازیگران قرار داره!!! یعنی عمرا چنین خبری در باره تلویزیون هیچ منطقه دیگری از دنیا بخونین!!

پ. ن. عنوان دزدی است از لورل و هاردی

همراهان!!

رفته بودم برای کارهای ویزا!! یه گروه ۴-۵ نفره ایرانی هم اونجا بودن که منتظر بودن کارشون انجام شه. انقدر شلوغ بود که همه قاطی کرده بودن!! من که پاهام خسته شده بود و همون وسط، جلوی شونصد نفر مراجع، داشتم حرکات پرشی و کششی انجام می دادم! (همین کارها به اضافه یک کمی قیافه باعث می شه ملت حدس نزنن من ایرانی ام! یک دخترنجیب ایرانی هیچوقت در چنین مواقعی (یا هیچگونه مواقعی!!!) چنین حرکات ناشاستی نمی کنه!!) بعد اتفاقا پس از ۴ ساعت انتظار شماره شون قبل از من بود! و در حالیکه من آه از نهادم برخاست که ۴ نفرن!! الان ۴۵ دقیقه کار دارن!! متوجه شدم که یک نفر کار داره!! بقیه وظیفه خطیر همراهی اش رو بر عهده دارن!! دستشون درد نکنه!! کلی سبب شدن در ناامیدی بسی امید باشه!! کارشون کمتر از ۱۰ دقیقه طول کشید!!!

برای هزارمین بار!!!

این هفته فهمیدم که دوست صمیمی یکی دیگه هم هستم و خودم خبر ندارم!!آقا جان!! دوست صمیمی تعریف داره!! شما نمی تونید به صرف اینکه با یکی حرف می زنین، بگین این دوست صمیمی ام هست!! وقتی من اصولا هیچ اطلاعاتی درباره شما ندارم، می شم آشنا!! دوست!! همکار!! نه دوست صمیمی!! کلا خسته شدم که یکی با تعجب بهم بگه واااا!! تو فلان چیز رو نمی دونی؟ فلان کس که می گفت شما دو تا روحید تو دو تا بدن!!!

گرمه! گرمه! گرمه!

امیدوارم این خانوم هایی که تو این هوای سی و شش درجه شرجی  این همه لایه می پوشند حتما برن بهشت. تو پنت هاوسش هم حتما! اگر من تو  چنین هوایی انقدر لباس می پوشیدم هم از همه اونایی که در حد آدم و هوا در بهشت لباس می پوشن، متنفر می شدم، هم رسما توقع داشتم برم بهشت!! ما که لباس هامون سبکه دارم خفه می شیم!!

Soupir!

انگشت نگاری برای همه خارجی هایی که می خوان اقامتشون رو تمدید کنن، اجباری شده!! دستتون درد نکنه تروریست های محترم!! هنوز تو کتابخونه های مهم کیف هامون رو می گردن!!

از الهه باروری تا خدای کشتار!!

اون آیسس هایی که اسمشون از اسم الهه خانوم گرفته شده باید اسمشون رو عوض کنن آیا؟ 

چگونه به تعطیلات استاد جون وقعی ننهیم!!

استاد جان اعلام کرده بود که از هشتم مرخصی هست و ای میل جواب نمی ده! از آن رو، وقتی اولین

sneak peek

شرلاک و پیام اندرو اسکات برای کامیک کان منتشر شد، من برا استاد جون فرستادم و تو موضوعش نوشتم نتونستم جلو خودم رو بگیرم!!! انتظار جواب نداشتم، ولی یک ای میل هیجان زده از استاد جون دریافت شد که کلی خندیده و به شدت منتظره که این اپیسود پخش بشه!!

قبول نیست!!!!

اصلا خوب نیست که مسجز وقتی بازه به طرف مقابل خبر می ده که  پیامت خونده شد!!! حالا اگر نخونده بودیمش چی؟ اپلی های محترم!! ما این آپشن های تازه رو نخواهیم. چه کنیم؟ راستی حالا که بحثش شد، ما آلبوم یوتو اهدایی شما رو دوست نداشته باشیم به کدامین الهه کامپیوتر شکایت ببریم؟ آقا چرا این آلبوم حذف نمی شه؟

Bittersweet

تبریک پشت تبریک از آدم های دوست داشتنی که می نویسند روزهای بهتری در انتظار کشور شماست و من فکر می کنم که سیزده سال تحقیر و تحریم و عقب افتادگی و فقر مادی و معنوی که قرن ها کشور رو عقب انداخته و پذیرش همون شرایطی که همون سال اول ارائه شد!  مصداق بارز در عذاب بودن جان در نبود عقل!!

آرزوهای کوچک!

کاش دزدی و اختلاس و بی اخلاقی هم به اندازه حضور بانوان در ورزشگاه ها به م ر ا ج ع بر می خورد!!!!

اعتماد؟؟؟

تا حالا مربیان  محترم و من در یک تلاش دو جانبه همدیگه رو دق دادیم. اونا تکرار می کنن که تو خیلی محتاطی! به هیچ راننده دیگه ای اعتماد نمی کنی!! واکنش هات زیادی سرعتی اند! وقتی می تونی سرعت بری، نمی ری!  (یک بحث سازنده داشتیم که حد سرعت ۱۱۰ هست و تو داشتی ۱۰۷ تا می رفتی!!)، به راننده های دیگه اعتماد نمی کنی که بهت راه بدن و از حق تقدمت استفاده نمی کنی و خلاصه این رفتارهای ناهنجار!! ترافیک ساز هست  و از این رو من رو برای امتحان معرفی نمی کنن!!‌ و من هم غر می زنم که تهرون آدم رو این طوری بار میاره خب!! اعتماد کجا بود، پدر من؟ بعد امروز ، خانومه به من گفت پشت این ماشینه پارک کن تا یه ربع با دهن باز منو نگاه کرد که وای چقدر خوب پارک کردی!!حالا یه دونه ماشین تو خیابون بود!! پشتش هم ماشین نبود!! فقط هم یک دوچرخه سوار محترم داشت از پشت سر میومد!! فکر کردم پارک کردن تو ولی عصر تو یک متر و سی سانت جا در حالیکه یک اتوبوس از دست چپت رد می شه و یک موتوری از دست راستت سبقت می گیره و یک آقای محترم همون لحظه تصمیم می گیره از نقطه کور ماشین استفاده کنه و از خیابون رد شه و صفی از رانندگان مودب و آرام!!!! پشت سرت اند و در همون لحظه حجابت هم از فرصت سواستفاده می کنه و می افته، آدم رو آب بندی می کنه!!!  و البته درجا اعتمادت رو به دیگر رانندگان به شدت بالا می بره!!

جان؟

جمعه پیش مدرسه تعطیل شد. امروز برام برنامه بازگشایی رو ای میل کردن! از تازه وارد پرسیدم ایا من در هزارتوی زمان گم شدم یا اینا شورش رو در آوردن؟

He is legen .... wait for it ....

Spoiler alert

هر چند قسمت های 

Neil's Puppet Dreams

به هم مربوط نیستن، این سیزن فینالی هست

چرا؟ آخه چرا؟

یک عمر تو کله بچه فرو کنی که 

information

غیرقابل شمارش و مفرده و بعد تو این یکی زبون، همون واژه اسم جمع مونثه!! ای خداااااااااا!!!

دلیل داشت ...

یکی از کارهایی که در این مملکت در حد کمال یاد می گیرین، نامه نگاری هست! یعنی من تو این چند سال برای گل آب دادن هم فرم نامه نگاری یاد گرفتم. الان در هزارتوی زمان  خود ۷-۸ سال پیشم که وقتی باید نامه نوشتن رو برای امتحان تمرین می کردم می گفتم آخه کی دیگه نامه می نویسه رو می بینم و بهش پوزخند می زنم!!

نه!!!!!!!!

اگر فکر می کنین اول در پنج قدمی خورشید بودن رو تجربه کردیم و دیگه تابستونه، دوباره فکر کنین!! امروز همه با کت و کاپشن بودن!!

مینا ۱۹۸

من واقعا دوست دارم بدونم چرا دوف! دوف! دوف! میو!!!؟

Minions!!!!!!

خدا همه رفتگان اون کسی که به عقلش رسید کارتون ها رو به زبون اصلی هم می شه پخش کرد رو رحمت کنه!!

Inside Out

Director
Pete Doctor
Ronaldo Del Carmen

Starring
Amy Poehler
Bill Hader
Mindy Kaling
Phyllis Smith
Lewis Black

94 min. USA. 2015

یک شاهکار تازه از پیکسار!! همیشه وقتی فکر می کنین همه فیلم ها تکراری شدن و اصلا مگه موضوع جدیدی پیدا می شه. سر و کله پیکسار پیدا می شه که یک فیلم معرکه با موضوعی که کمتر به ذهن کسی رسیده رو بکوبه تو صورتتون! یک فیلم تازه پیکسار انقدر مهم بود که برخلاف معمول به زبون اصلی رو پرده رفت و فرصت این رو به من داد که برای اولین بار چنین انیمیشن پیچیده ای رو رو پرده ببینم و واااااااااووووووو!!

 فیلم در سر  (مقر فرماندهی احساسات) یک دختر یازده ساله می گذره. پنج احساس اصلی، شادی، غم، بیزاری، خشم و ترس  واکنش های رایلی رو کنترل می کنن و تا اینجا همیشه جوی بر همه تسلط داشته و رایلی رو شاد نگه داشته ولی ماجراهایی پیش میاد که جوی و سدنس از مقر فرماندهی خارج می شن و ادامه ماجرا.... فیلم انقدر دیدنی هست که هیچی رو لو نخواهم داد. ببینیدش!

یک - گرافیک فیلم حرف نداره!!‌مخصوصا حباب های مسحور کننده سطح بدن احساسات که به گفته انیماتورها انقدر سخت و پرهزینه بوده که تصمیم می گیرن ایده رو بایگانی کنن که جان لستر سر می رسه و دستورادامه کار رو صادر می کنه

دو-  باوجود اینکه واکنش اول آدم اینه که این موضوع برای یک فیلم کودکانه خیلی ابسترکت هست، انقدر عالی برای همه مفاهیم ذهنی و حافظه ای معادل سازی کردند که جاهای مبهوت می شید و جاهایی ذوق می کنید

سه- یه مسابقه آن لاین هست که آدم ها اعلام می کنند کجاهای فیلم گریه کردند و تا حالا یک لیست ۲۰-۳۰ موردی نوشته شده. امکان نداره گریه نکنین. این فیلم هم مثل بقیه فیلم های پیکسار درباره بزرگ شدن هست و این که پروسه غمگینی هست و اشکال نداره آدم با بزرگ شدن، دلتنگ بشه. گروه بازیگران بدون استثنا اعلام کردند که سر صحنه های خاصی یا با خواندن فیلمنامه گریه می کردند. یک بخش از داستان بینگ بانگ اصلا به این دلیل کوتاه شده که  ریچرد کاند هر وقت به قسمت دره فراموشی می رسیده به هق هق می افتاده.  

چهار - ظرافت ها بیشمارند. مثلا اگر دقت کنین، تو مقر فرماندهی مادر خانواده، غم سرگروه و خشم رهبر احساسات پدر خانواده است. در حالیکه سرگروه مقر رایلی که هنوز نوجوانه، شادی است یا جوی شبیه یک ستاره درخشانه، خشم یک پاره آجره، بیزاری، شبیه بروکلی هست، ترس یک عصب لخته و غم یک قطره اشک هست  و البته به رسم پیکسار، فیلم پره از اشارات به فیلم های پیکسار و فیلم های کلاسیک. من وقتی پلیسی که داشت شکایت خانوم ابر رو یادداشت می کرد گفت

It's cloud town!

منفجر شدم

پنج - اگر تا الان این انیمیشن های کوتاه پیکسار رو که می دیدین فکر می کردین با اینا چکار می کنن، بدونید که اول فیلم یک انیمیشن کوتاه پخش می شه .

spoiler alert

صحنه ای که خیلی دوست دارم

هر دو باری که فیلم رو دیدم وقتی بینگ بانگ  گاری رو رها می کنه و به جوی می گه

Take Riley to the moon for me.

اشکام سرازیر شد. این بزرگ شدن لعنتی به قیمت فراموشی شخصیت های محشری مثل بینگ بانگ هست وانصافا نمی ارزه!!

سرانجام

فیلم با استادی دوره نوجوانی وبلوغ رو به تصویر کشیده. ما می بینیم که در این دوران در سر آدم ها چه اتفاقی می افته.  به قول میندی کیلینگ فیلم درباره اینه که بزرگ شدن سخته و اشکالی نداره که آدم به خاطرش بزرگ شدن غمگین  باشه.به عنوان کسی که همیشه در مقابل بزرگ شدن مقاومت کرده می گم که خیلی قصه آشنایی هست و همین شاید انقدر دلنشینش می کنه!

Mash up!

یکی از بامزه ترین مش آپ های زندگی ام رو شنیدم . یه شیر پاستوریزه خورده ای برداشته 

Bang Bang

نانسی سیناترا رو دستکاری کرده و فکر نشستی تو ساب وی و خط اول که پخش می شه از آرامش و حزن آهنگ لذت می بری و یک دفه  بوم بوم بوم!! دارام دارام دروم!!! دوف دوف دوف و بعد صدای حزن انگیز خواننده ادامه پیدا می کنه که 

My baby shot me down 

و دوباره  بوم بوم بوم!! دارام دارام دروم!!! دوف دوف دوف !! واکنش اولیه ام شبیه واکنش اسنوپی به روز گربه ها بود و رسما خوردم به سقف!! بعد کم کم خنده ام گرفت و از آن روز، هروقت اینجام و این شاهکار پخش می شه، خنده من بند نمیاد!!

معیارهای معتبر!!!

اهریمن سه با صدای بلند اعلام کرد که اگر هم من و دوست بنفش همزمان از یکی خوشمون بیاد، احتمال گی بودنش ۵۰ درصد افزایش پیدا می کنه!!! این البته با اینکه ما هر دو از کسایی که به شدت خوشکل و خوش لباس اند و هم صداشون خوبه و هم رقصشون خوشمون میاد! این روزا گفتگوهای این شکلی زیادن

وای!!! اون خیلی عالیه!!!   تو فلان فیلم دیدیش؟

آره!!! تو فلان تاتر هم عالی بود؟ وای وقتی رفته بود تو لیت شو؟ 

نههههههههه!!! من از این خوشم میومد!! اگر هر دوی شما دوستش دارین، حتما در جهت مخالف رانندگی می کنه!!!!

شورای شلوارک پوش!!

 دیروز در یکی از بامزه ترین جلسه های عمرم همه از رییس تا خدمتگزار با تاپ و شلوارک و صندل بودن!! شنیدین می گن برای اعتماد به نفس داشتن تو سخنرانی ها، همه رو با لباس زیر تصور کن؟ یعنی اصلا نیازی نبود!!

هوا و لوازم خانگی!!

وقتی از در بیرون می رید، احساس می کنید یهو یک اتوی داغ رو درجه آخر جلوتون قرار گرفته!! انقدر گرمه که گاهی نفس کشیدن مشکل می شه و آدم دلش برای بارون های فیلم فارسی ای اینجا که بعد از دو ثانیه انگار شما از مرحله آبکشی ماشین لباسشویی سربلند بیرون اومدین، تنگ می شه!!

Then Again

Memories are simply moments that refuse to be ordinary.

                               Diane Keaton

نامه های سرگردان ۸

خواب می بینم که خوب نیستی. خواب می بینم که همه چیز بدتر از آن است که خیال می کردم. خواب می بینم که توان ایستادن نداری و ناتوانی از فکر کردن. خواب می بینم که غریبه ای در خانه است. خواب می بینم که در برابر وحشت و جیغ های ممتد من که اینجا باید خالی باشد، با آخرین توانی که نداری می گویی شاید فرشته است. خواب می بینم که با وحشت می گویم شبیه فرشته ها نیست. خواب می بینم که این بار آرام، انگار از رازی باخبری که من نمی دانم می پرسی مگر فرشته ها چه شکلی اند؟  روزهاست که در بیداری از خودم می پرسم فرشته ها چه شکلی اند؟  و دلم برای آن یقین دور گمشده تنگ می شود .....

Spy

Director
Paul Fieg


Starring
Melissa McCarthy 
Jude Law
Jason Statham 

120 min. USA. 2015

 اگر تو گیلمور گرلز عاشق ملیسا مک کارتی نشدین یا  تو

Heat

با ساندرا بولاک  یا تو هرچی دیگه که بازی کرده،  این بار گریزی نیست!!! نه تنها مک کارتی در اوجه، نه تنها کارگردان به درستی همه بازیگرها رو دور مک کارتی شکل داده که حتی جود لا و جیسن ستیتم هم چنان با ذوق کاریکاتورهای خودشون رو بازی کردند که بیا و ببین!!

فیلم یک نامه عاشقانه به جیمز باند هست (این روزها همه به جیمز باند نامه عاشقانه می نویسند، شما چطور؟) رسما می شه این جوری تعریفش کرد که و این فیلم  خانوم مانی پنی جای آقای دو صفر هفت رو می گیره و 

guess what?

خانوم مانی پنی هیچکدوم از خصوصیات جیمزباند پسند معروف رو نداره!! 

سوزان راهنمای پشت مانیتوری بردلی فاین (یعنی اسم رو دارین؟

He is fine!)

هست و کمی بعد متوجه می شیم که در این شغل مونده چون به آقا علاقه داشته وگرنه خودش به خوبی می تونسه شغل فاین رو داشته باشه. ماجراهایی که برید ببینید پیش میاد و سوزان مجبور می شه که به جای فاین وارد عمل بشه و روند جاسوس شدن سوزان که هسته مرکزی فیلم هست، حرف نداره!!

مثل همه فیلم های کمدی نمی شه شوخی های فیلم رو لو داد ولی فیلم سرگرم کننده دیدنی ای هست و حتی اگر مثل من طرفدار ملیسا مک کارتی نباشین هم از فیلم لذت خواهید برد. اگر هستید که کلا قربون صدقه اش خواهید رفت. چنان از یک زن معمولی به خدای اعتماد به نفس تبدیل می شه که بیا و ببین!!

 تازه وقتی که اعتماد به نفس پیدا می کنه همه می بیننش و آی لذت داره که جود لا رو که بیست دقیقه اول فیلم دیدیم  می تونه توانایی جمله بندی رو از سوزان بگیره رو رد می کنه که تو خیلی پشمالو هستی ها و یک

girl's night out

رو به اقای جاسوس خوش تیپ ترجیح می ده. 

جاسوس یکی از معدود فیلم هایی هست که روی اهمیت دوستی های زنونه تمرکز می کنه و شاید همین انقدر تماشاش رو لذت بخش می کنه!

پ. ن. جان استورات رو نمیشه به این سادگی ها سورپریز کرد. فقط ملیسا مک کارتی می تونه یه لباس جان استوارت درست کنه و بره دیلی شو و به جای اینکه برای فیلم تبلیغ کنه، صادقانه به استورات بگه که چقدر جاش خالی خواهد ماند و چقدر حیف که با دیلی شو خداحافظی خواهد کرد!

مینا ۱۹۷

بعد از یک سخنرانی ۵ دقیقه ای یک نفس!

حرفات تموم شد؟

نییییهههه!!!

به شدت جججججججججییییییغغغغغغغغغ!!!!

اگر خواستین معلمتون رو از عذاب وجدان دق بدید، صبر کنین نیم ساعت سرتون داد بزنه و بعد برین بهش گل بدین و صف ببندین و به سه زبون قربون صدقه اش برین و ازش تشکر کنین!! مطمئن باشین که تابستونش رو به شدت خراب کردید!!